از 16 آذر 32 تا 16 آذر 1400 – قسمت یازده

مروری بر «تاریخ پر فراز نشیب» جنبش دانشجوئی ایران

 

ثانیاً - باید عنایت داشته باشیم، «به علت همان طیفی بودن بافت طبقاتی و یا خاستگاه طبقاتی گروه‌هایی مختلف جامعه دانشجوئی کشور، هرگز نباید انتظار داشته باشیم که همه آنها در عرصه سازمان‌یابی داخل یک گروه قرار بگیرند، هر چند که ممکن است در عرصه حرکت صنفی – مطالباتی امکان اشتراک همه کنش‌گران جامعه دانشجوئی کشور وجود داشته باشد، ولی قطعاً در عرصه فرایند مبارزه صنفی – سیاسی و سیاسی - صنفی و سیاسی – سیاسی امکان حضور همگانی آنها وجود ندارد.»

ثالثاً - با عنایت به تنوع خاستگاه طبقاتی آنها «امکان شکل‌گیری تنوع نهادهای مختلف صنفی و سیاسی در عرصه مبارزه مطالباتی و صنفی و سیاسی و مدنی آنها وجود دارد» چراکه بی‌شک «هر کدام از گروه‌های اجتماعی در چارچوب همان پیوند طبقاتی و یا خاستگاه طبقاتی خودشان متحد می‌شوند». لذا در این رابطه است که باید بگوئیم، «به خصوص در عرصه حرکت سیاسی – صنفی و سیاسی – سیاسی جمع کردن همه آنها در یک نهاد سازماندهی شده اصلاً کار درستی نمی‌باشد.»

رابعاً - از آنجائیکه از 5 میلیون نفر دانشجویان (جامعه دانشجوئی کشور) بیش از 67 درصد آنها خانم‌های دانشجو تشکیل می‌دهند، مع الوصف، از این بابت باید بگوئیم که «نقش زنان در عرصه سازمان‌یابی و حرکت‌های سه مؤلفه‌ای صنفی – سیاسی و سیاسی - صنفی و سیاسی – سیاسی پر رنگ‌تر می‌باشد.»

با توجه به اینکه در طول 42 سال گذشته عمر رژیم مطلقه فقاهتی حاکم، «مطالبه غالب جامعه زنان ایران و مطالبه غالب جامعه زنان دانشجوی کشور ایران در چارچوب عدالت جنسیتی و کسب حقوق برابری زن و مرد در جامعه ایران قابل تعریف می‌باشد، بنابراین از آنجائیکه عدالت جنسیتی در جامعه ایران تنها از کانال مبارزه عدالت‌خواهانه و برابری‌طلبانه امکان‌پذیر می‌باشد، این همه باعث می‌شود که جامعه زنان دانشجو که بیش از 67% کل جامعه دانشجویان کشور می‌باشند، از پتانسیل رادیکالیزه کردن جنبش دانشجوئی در فرایندهای صنفی – سیاسی و سیاسی – صنفی و از همه مهمتر سیاسی – سیاسی برخوردار باشند». بی‌شک خود این موضوع معرف آن می‌باشد تا جامعه دانشجوئی کشور عنایت داشته باشند که در عرصه حرکت اعتراضی – مطالباتی خود، «باید موضوع مطالبات (جامعه زنان دانشجوی کشور) در مبارزه با تبعیض جنسیتی (به خصوص در دانشگاه‌ها) در محور مطالبات جنبش دانشجوئی قرار بگیرد» چرا که در غیر این صورت بسترها جهت «جداسازی جنبش زنان دانشجو از جنبش دانشجویان کشور فراهم می‌گردد». همان آفتی که امروز در جامعه مدنی خودجوش و خودسازمانده و خودرهبر و مستقل جامعه بزرگ ایران شکل گرفته است زیرا همچنانکه در 42 سال گذشته شاهد بوده‌ایم، از اسفند 57 (کمتر از یک ماه بعد از 22 بهمن 57) که جنبش زنان ایران (با شعار: «ما انقلاب نکردیم - تا به عقب برگردیم» و شعار: «آزادی نه شرقیه نه غربیه - آزادی جهانیه» و غیره) جهت دستیابی به آزادی‌های اجتماعی (که توسط رژیم مطلقه فقاهتی حاکم از همان آغاز در حق زنان ایران به چالش کشیده است و علی الدوام هم ادامه دارد) به میدان آمدند؛ و تا این زمان هم «جنبش زنان ایران توسط مردان مورد حمایت همه جانبه قرار نگرفته است». در نتیجه همین امر باعث شده است که «جامعه زنان ایران در شرایط فعلی انگیزه همه جانبه و فراگیر جهت مشارکت در جنبش‌های اجتماعی (مانند سال 57) نداشته باشند»، «ضروری است که جامعه دانشجوئی کشور جهت مردمی و توده‌ای و فراگیر کردن سازمان‌یابی (در هرم جامعه دانشجویی کشور) از قاعده تا رأس باید تکیه محوری بر مطالبات مدنی زنان دانشجو داشته باشند.»

خامسا - در عرصه تشکل و سازمان‌یابی جامعه دانشجوئی ایران، کنش‌گران اصلی جنبش دانشجوئی باید آگاه باشند که «پیوند افقی با دیگر جنبش‌های اجتماعی جهت تغییر توازن قوا به سود خود امری مهم و تعیین کننده می‌باشد.»

سادساً - استقلال سازمان‌یابی (نسبت به جناح‌های درونی قدرت و حزب پادگانی خامنه‌ای و جریان‌های جامعه سیاسی داخل و خارج از کشور) امری تعیین کننده در بستر همبستگی و پیوستگی دانشجویان می‌باشد.

سابعاً - مبارزه با پادگانی کردن دانشگاه‌ها (که رویکرد حزب پادگانی خامنه‌ای جهت سلطه بر دانشگاه و دانشجو می‌باشد) در این عرصه امری تعیین کننده هست و می‌تواند بسترساز بسیج فراگیر جامعه دانشجوئی کشور بشود.

ج – توجه داشته باشیم که از آذرماه سال 1339 (7 سال بعد از قیام 16 آذر 32 جنبش دانشجوئی) که شهید پروانه فروهر به نمایندگی از دانشجویان (در مراسم بزرگداشت شهدای 16 آذر 32) رسماً 16 آذر را به عنوان روز دانشجو معرفی کرد تا امروز که بیش از 60 سال از آن مراسم در دانشگاه تهران می‌گذرد، 16 آذر هر سال بدل به پژواک مبارزه همه جانبه دانشجویان کشور علیه استبداد و استثمار و استعمار شده است که البته در طول 42 سال گذشته عمر رژیم مطلقه فقاهتی حاکم، وجه ضد استبدادی مبارزه جامعه دانشجوئی کشور پر رنگ‌تر هم شده است، بنابراین به همین دلیل است که در شرایط حاضر، «باید در 16 آذر هر سال رویکرد پادگانی کردن دانشگاه‌ها توسط حزب پادگانی خامنه‌ای، توسط جامعه دانشجویان ایران به چالش کشیده شود». همچنین «باید در 16 آذر هر سال تبعیض جنسیتی یا آپارتاید رژیم مطلقه فقاهتی حاکم بر زنان ایران، توسط جامعه دانشجوئی ایران به چالش کشیده شود»؛ و به همین ترتیب «باید در 16 آذر هر سال بحران ناکارآمدی و بحران مشروعیت و ابربحران‌های اقتصادی و سیاسی حاکم را بر مردم ایران آفتابی بشود»؛ و باز «باید در 16 آذر هر سال امپریالیسم جهانی به سرکردگی امپریالیسم آمریکا در بستر مبارزه با سرمایه‌داری رانتی و نفتی و فقاهتی حاکم به چالش کشیده شود»؛ و باز در همین رابطه است که جنبش دانشجوئی «باید در 16 آذر هر سال نشان دهد که کارش آگاه‌سازی جامعه در بستر حرکت جنبشی (خودجوش و خودسازمانده و خودرهبر و مستقل تکوین یافته از پائین) است، نه حزب‌سازی و تقویت جناح‌های درونی حکومت (برای دستیابی به استراتژی فشار از پائین جهت بالا بردن قدرت چانه‌زنی آنها از بالا، در عرصه تقسیم باز تقسیم قدرت بین خودشان)»؛ و باز در همین رابطه است که در 16 آذر هر سال جنبش دانشجوئی ایران «باید نشان دهند که موفقیت آنها تنها در گرو کشانیدن مطالبات سیاسی و اجتماعی و اقتصادی مردم ایران به سطح جامعه ایران می‌باشد»؛ و باز جنبش دانشجوئی ایران «باید در 16 آذر هر سال به مردم ایران نشان بدهند که آگاهی در دیسکورس جامعه دانشجوئی ایران تنها آگاهی کلاسیک و آکادمیک و انتزاعی نیست بلکه برعکس آگاهی مشخص و خاص و کنکرت طبقاتی و اجتماعی و سیاسی می‌باشد.»

د - جنبش دانشجوئی ایران در طول 80 سال گذشته عمر خود (از شهریور 20 الی الان) نشان داده است که «حرکت جامعه دانشجوئی ایران در فرایندهای مختلف صنفی – سیاسی و سیاسی – صنفی و سیاسی – سیاسی پیوسته صورت جنبشی خودجوش و خودسازمانده تکوین یافته از پائین داشته است». بدین خاطر «حرکت جامعه دانشجوئی کشور هرگز نمی‌تواند صورت یک حزب و یا حزبی کلاسیک داشته باشد»؛ و هرگز نمی‌تواند «حرکتی تکوین یافته از بالا باشد» بنابراین، «حرکت اعتراضی جامعه دانشجوئی کشور نه حزبی است و نه خیزشی است، بلکه فقط و فقط جنبشی است، آن هم جنبش خودجوش و خودسازمانده و دینامیک و مستقل تکوین یافته از پائین می‌باشد

باری، در همین رابطه است که در طول 80 سال گذشته عمر جنبش دانشجوئی کشور «بزرگ‌ترین آفتی که جنبش دانشجوئی ایران را تهدید می‌کرده، رویکرد انطباقی توسط تزریق رهبری از بالا جهت به انحراف کشانیدن این جنبش بوده است». چراکه جریان‌های جامعه سیاسی داخل و خارج از کشور و جناح‌های درونی حاکمیت جهت یارگیری از این جنبش (به خصوص در طول 42 گذشته عمر رژیم مطلقه فقاهتی) پیوسته تلاش کرده‌اند تا با تزریق رهبری از بالا بر جنبش خودجوش و خودسازمانده و تکوین یافته از پائین جامعه دانشجوئی کشور، این جنبش را در راستای حرکت و خواسته‌های خود به انحراف بکشانند. علی هذا به همین دلیل است که خلاء سازمان‌یابی سراسری جنبش دانشجوئی کشور را باید تنها در همین رابطه تفسیر و تحلیل بکنیم.

و - جنبش دانشجوئی کشور در طول 80 سال عمر حیات سیاسی – اجتماعی خودش پیوسته تلاش کرده است که «در کنار دیگر جنبش‌های خودجوش و خودسازمانده و خودرهبر و مستقل و دینامیک تکوین یافته از پائین جامعه بزرگ ایران قرار داشته باشد» و پیوسته بر این باور بوده‌اند که «تغییر ساختاری سیاسی و اقتصادی و اجتماعی در جامعه ایران، باید توسط خود جامعه مدنی جنبشی (خودجوش و خودسازمانده و خودرهبر و دینامیک و مستقل تکوین یافته از پائین) صورت بگیرد». لذا بدین ترتیب است که:

اولاً جنبش دانشجوئی ایران پیوسته «هرگونه قرار گرفتن جریان‌های جامعه سیاسی (از چپ چپ تا راست راست) خارج‌نشین ایران، در کنار سرمایه‌داری جهانی به سرکردگی امپریالیسم آمریکا جهت حمله نظامی و تحمیل تحریم‌های استخوان‌سوز اقتصادی علیه مردم ایران محکوم می‌کنند.»

ثانیاً هسته اصلی جنبش دانشجوئی ایران (نه قاعده آن) پیوسته در طول 42 سال گذشته عمر رژیم مطلقه فقاهتی، بر این باور بوده‌اند که «رژیم مطلقه فقاهتی حاکم، توسط قانون اساسی ولایتمدار و از طریق جناح‌های درون حاکمیت و صندوق‌های رأی مهندسی شده و فیلترینگ استصوابی شورای نگهبان و ولایت مطلقه ولی فقیه حاکم اصلاح‌پذیر نمی‌باشد.»

ثالثاً طرح شعارهای: «اصلاح‌طلب، اصول‌گرا - دیگه تمامه ماجرا» و «فرزند کارگرانیم - کنارتان می‌مانیم» و «کارگر، معلم، دانشجو، اتحاد اتحاد» که جنبش دانشجوئی ایران در شرایط حساس حرکت‌های اجتماعی – سیاسی مطرح کرده‌اند، خود نمایش فهم جایگاه تاریخی – اجتماعی این جنبش می‌باشد. اضافه کنیم که (آنچنانکه قبلاً هم مطرح کرده‌ایم) «جایگاه تاریخی – اجتماعی جنبش دانشجوئی ایران (در عرصه جنبش‌های اجتماعی جامعه بزرگ ایران) جایگاه آوانگاردی می‌باشد» بنابراین بدون تردید شعارهای فوق جنبش دانشجوئی ایران خود معرف طرح همین جایگاه آوانگاردی جنبش دانشجوئی در شرایط امروز جامعه ایران می‌باشد. چرا که در شعار اول یعنی شعار: «اصلاح‌طلب، اصول‌گرا - دیگه تمامه ماجرا» (که جنبش دانشجوئی دانشگاه تهران به نمایندگی از جامعه دانشجویان ایران در واپسین روزهای خیزش دی‌ماه 96 مطرح کرد) علاوه بر اینکه این شعار نمایش دهنده اعلام پایان دوران حیات دو دهه گفتمان اصلاح‌طلبان حکومتی بر جامعه بزرگ ایران می‌باشد، نمایش دهنده تائید جنبش‌های خودجوش و خودسازمانده و خودرهبر و مستقل و دینامیک تکوین یافته از پائین جامعه بزرگ ایران به عنوان تنها آلترناتیو گفتمان اصلاح‌طلبان حکومتی در فرایند جدید مبارزه آزادی‌خواهانه و برابری‌طلبانه مردم ایران هم می‌باشد.

ادامه دارد