از 16 آذر 32 تا 16 آذر 1400 – قسمت پنج
مروری بر «تاریخ پر فراز نشیب» جنبش دانشجوئی ایران
آنچه از بیانات فوق مصدق برای ما قابل فهم است اینکه:
یک - مصدق در چارچوب «مبارزه ضد استعماری خودش، مبارزه ضد امپریالیستی توسط ملی کردن صنعت نفت ایران به صورت کنکرت و مشخص تعریف میکرده» نه مانند خمینی و حزب پادگانی خامنهای (در 42 سال عمر رژیم مطلقه فقاهتی) که با آمریکاستیزی مجرد و انتزاعی میخواهند تمام حرکت سیاسی و اجتماعی و نظامی و اقتصادی خود را در داخل و منطقه و بینالمللی تعریف بکنند.
دو - مصدق (آنچنانکه در عبارات فوق با صراحت اعلام میکند) بر این باور بوده است که «با ملی کردن صنعت نفت ایران بساط استعمار و اعمال نفوذ سیاسی و اقتصادی عظیمترین امپراطوری جهان از مملکت ایران برچیده میشود و خارج از این مسیر هر گونه حرکت ضد استعماری و ضد امپریالیستی در کشور ایران انتزاعی و صوری و مجرد میباشد» برعکس خمینی و حزب پادگانی خامنهای (که در 42 سال گذشته عمر این رژیم) پیوسته بر این باور بودهاند که «تنها مسیر برچیده شدن بساط آمریکا در کشور ایران بیرون راندن نظامی و فیزیکی آمریکا در کشور ایران و کشورهای منطقه از افغانستان تا عراق و سوریه و لبنان میباشد» بدین ترتیب آنچنانکه در این شرایط شاهد هستیم، حزب پادگانی خامنهای جهت بیرون کردن فیزیکی و نظامی آمریکا از کشور افغانستان حتی با طالبان امروز حاکم بر افغانستان بر علیه حرکت دموکراتیک احمد مسعود همکاری مینماید، آنچنانکه برای بیش از یک دهه با بشار اسد بر علیه جنبشهای مردمی کشور سوریه پیوند همه جانبه داشته است.
سه - آنچنانکه مصدق در عبارات فوق با صراحت مطرح میکند، او حرکت ضد استعماری – ضد امپریالیستی خودش (با شعار «ملی کردن صنعت نفت ایران») «سر آغاز حرکت ضد استعماری آینده تمامی کشورهای خاورمیانه در راستای نفی زنجیر بندگی و بردگی و استعمار تعریف مینماید» برعکس خمینی که با شعار «جنگ، جنگ تا رفع فتنه در کل جهان» و شعار «راه قدس از کربلا میگذرد»، جنگ 8 ساله خودش با صدام حسین و حزب بعث عراق به عنوان سر آغاز حرکت رهائیبخش مسلمانان جهان (تحت هژمونی خودش) تعریف میکرد و البته در طول 32 سال گذشته حزب پادگانی خامنهای باز در همین مسیر حرکت میکند.
چهار - مصدق در عبارات فوق اعلام میکند که «حرکت ضد استعماری - ضد امپریالیستی او در جامعه ایران تنها محدود به زمان او نمیشود، بلکه در آینده کشور ایران است که این نهال ضد استعماری – ضد امپریالیستی او به ثمر مینشیند» برعکس خمینی و حزب پادگانی خامنهای که در 42 سال گذشته عمر رژیم مطلقه فقاهتی، هر گونه آمریکاستیزی در بستر حرکت نظامی و جنگهای نیابتی در منطقه در راستای سرکوب حرکتهای دموکراتیک داخل کشور مردم نگونبخت ایران تعریف میکردهاند.
پنج - مصدق پیوسته «در بستر مبارزه ضد استعماری - ضد امپریالیستی خودش، با استبداد رژیم کودتائی پهلوی هم مبارزه میکرده است نه برعکس» بنابراین در رویکرد مصدق «مبارزه ضد استبدادی همه جانبه در جامعه ایران تنها در بستر مبارزه ضد امپریالیستی – ضد استعماری قابل تحقق میباشد» و این کاملاً برعکس رویکرد خمینی و حزب پادگانی خامنهای در طول 42 سال گذشته عمر رژیم مطلقه فقاهتی میباشد. چرا که آنچنانکه در سال 57 شاهد بودیم، خمینی با مطلق کردن شعار سلبی «سرنگونی شاه در چارچوب نظریه استبدادساز ولایت فقیهاش»، نه تنها برای آزادی و دموکراسی ارزشی قائل نبود و نه تنها مبارزه ضد شاه او فقط در راستای کسب قدرت سیاسی برای خودش بود، بلکه مهمتر از همه اینکه (آنچنانکه ابراهیم یزدی به عنوان رابط بین خمینی و امپریالیسم آمریکا در خاطرات خودش مطرح میکند) «خمینی برای سرنگون کردن رژیم شاه و کسب قدرت سیاسی حتی وعده همکاری همه جانبه با آمریکا داده بود» که خود این امر به معنای آن است که «خمینی هرگز و هرگز حتی مبارزه ضد شاه و ضد رژیم پهلوی خودش را در عرصه آمریکاستیزی انتزاعیاش دنبال نکرده است»؛ و بدین ترتیب میتوان داوری کرد که (آنچنانکه در جریان مک فارلین شاهد بودیم) «او به آمریکاستیزی هم به عنوان یک ابزار نگاه میکرد، نه مانند مصدق به عنوان مبارزه استراتژیک» بنابراین، در همین رابطه بود که او پس از اشغال سفارت آمریکا (توسط دانشجویان حواریونش تحت هژمونی موسوی خوئینیها) گفت: «تا تنور داغ است، من میخواهم دو تا نان به این تنور بچسبانم، یکی انتخابات رئیس جمهوری و دیگری انتخابات مجلس است.»
باری، در عرصه همین «رویکرد مصدق نسبت به مبارزه ضد استبدادی در بستر مبارزه ضد استعماری – ضد امپریالیستی بود که او سلطنت پهلوی را مخلوق سیاست انگلستان میدانست» و باز در همین رابطه بود که او در مجلس پنجم بر علیه رضا شاه گفت: «سردار سپه (رضا شاه) تمامی دستاوردهای انقلاب مشروطه را نابود خواهد کرد» (و خطاب به نمایندگان مجلس پنجم اعلام کرد که) «بعد از بیست سال خونریزی در راه آزادی و دموکراسی آیا شما قبول میکنید که یک نفر (رضا شاه) هم شاه باشد و هم نخست وزیر؟ این ارتجاع صرف و استبداد خالص است.»
شش - «مبارزه ضد استعماری – ضد امپریالیستی مصدق در عرصه ملی کردن صنعت نفت ایران تنها محدود به بلوک غرب نمیشد، بلکه همراه با آن معتقد به ملی کردن صنعت نفت در شمال ایران هم بود» بنابراین بدین ترتیب بود که «او در مجلس چهاردهم با واگذاری امتیاز استخراج نفت به شرکتهای و دولتهای خارجی مخالفت کرد و از جمله با واگذاری امتیاز استخراج نفت در دریای خزر به شوروی هم مخالف بود» (که البته همین موضوع بود که باعث مخالفت و دشمنی حرب توده با مصدق گردید) و باز در همین رابطه بود که مصدق در مجلس چهاردهم پروژه موازنه منفی خودش را اینچنین تعریف کرد که «تا زمانی که نیروهای بیگانه در ایران وجود دارند، نباید به هیچ دولت خارجی امتیاز استخراج نفت داده شود.»
هفت - مصدق با «ملی کردن صنعت نفت ایران بود که توانست به صورت کنکرت و مشخص مبارزه ضد استعماری خودش را تعریف بکند» و از اینجا بود که «او در مجلس شانزدهم لایحه ملی شدن صنعت نفت را مطرح کرد» و سپس موفق شد در ارتباط با شکایت شرکت نفت انگلیس در سازمان ملل و دادگاه لاهه، دولت انگلیس را محکوم و حقانیت ملت ایران را در رابطه با لغو امتیاز استخراج نفت ایران توسط شرکت نفت انگلیس به اثبات برساند.
هشت - «مبارزه ضد استثماری مصدق در بستر همان مبارزه ضد استبدادی او صورت میگرفت» و به همین دلیل بود که در اردیبهشت ماه سال 1332 (سه ماه قبل از کودتای 28 مرداد 32) «مصدق شاه را مجبور کرد تا اداره املاک پهلوی را به دولت واگذارد» و البته این موضوع کاملاً برعکس رویکرد خمینی و حزب پادگانی خامنهای در 42 سال گذشته میباشد؛ زیرا خمینی در بستر مبارزه ضد شاه و ضد پهلوی برای کسب قدرت سیاسی که در بهمن ماه 57 به انجام رسید، از فردای بهمن ماه 57 با مصادره اموال نجومی پهلوی و بورژوازی فراری دربار، این اموال نجومی را نه تنها واگذار به مردم نکرد و نه تنها حتی واگذار به دولت و خزانه رژیم مطلقه فقاهتی حاکم و یا به اصطلاح بیت المال نکرد، بلکه برعکس اقدام به ایجاد نهادهای اقتصادی موازی تحت تیول خود کرد که میتوانیم از جمله آنها به بنیاد مستضعفان تا آستان رضوی و بنیاد 15 خرداد و غیره و غیره نام ببریم که هر کدام از این نهادهای مالی تحت تیول ولی فقیه و اعوان و انصارش که خارج از حسابرسی حکومتی و حتی معاف از مالیات دادن به دولت میباشند فی نفسه قدرت اقتصادی آنها بیشتر از قدرت اقتصادی دولت میباشند.
نه - مصدق بدون آزادی و دموکراسی برای جامعه ایران، هرگز نمیتوانست مبارزه ضد استعماری و ضد امپریالیستی غیر انتزاعی و کنکرت و مشخص خود را تعریف بکند» و در این رابطه بود که او در توصیف رضا شاه میگفت: «بر فرض محال ما با هواخواهان رژیم پهلوی موافقت کنیم و بگوئیم، دیکتاتور به مملکت ما خدمت کرده است، در مقابل آزادی که رضا شاه از ما سلب کرد، او چه برای ما کرد؟»
به هر حال در این رابطه بوده است که جنبش دانشجوئی ایران در طول 68 سال فرایند پسا قیام سه روز آذرماه 32 خود، «در ادامه راه مصدق پیوسته دارای حرکت دو مؤلفهای آزادیخواهانه و برابریطلبانه بوده است» هر چند که «برحسب شرایط مختلف زمانی – مکانی گاها یک وجه از دو مؤلفه حرکت آزادیخواهانه و یا برابریطلبانه خودش را پر رنگتر میکرده است، ولی در تحلیل نهائی جنبش دانشجوئی پیوسته بر حرکت دو مؤلفهای آزادیخواهانه و برابریطلبانه تکیه داشته است و هرگز حاضر نشده تا یک مؤلفه از حرکت خودش را در پای مؤلفه دیگر ذبح بکند.»
پر واضح است که جنبش دانشجوئی «در پروسه پر فراز و نشیب تاریخ حیات سیاسی – اجتماعی خودش، پیوسته دو مؤلفه حرکت آزادیخواهانه و برابریطلبانه خودش را در عرضه مبارزه ضد سرمایهداری – ضد امپریالیستی دنبال میکرده است، نه به صورت انتزاعی و مجرد». یادآوری میکنیم که در فرایند پسا انقلاب سال 57 وقتی که دانشجویان و روحانیت حواریون خمینی در 13 آبانماه 58 با اشغال سفارت آمریکا به دنبال آن بودند که پروژه آمریکاستیزی خودشان را جایگزین پروژه ضد امپریالیستی جنبش دانشجویی ایران بکنند، جنبش دانشجوئی هرگز تن به پروژه خمینی و حواریون او ندادند و همچنان بر حرکت دو مؤلفهای آزادیخواهانه و برابریطلبانه خود پافشاری کردند، در نتیجه همین امر باعث گردید تا خمینی و حواریون او پروژه کودتای فرهنگی جهت اشغال دانشگاههای کشور را در دستور کار خود قرار دهند، بنابراین، در این رابطه میتوان جمعبندی کرد که «جنبش دانشجوئی ایران در طول 68 سال پسا قیام سه روزه آذرماه 32 خود، در ادامه راه مصدق پیوسته مبارزه ضد امپریالیستی و ضد استبدادی و ضد استثماری آزادیخواهانه و برابریطلبانهاش را در پیوند با یکدیگر تعریف کرده است و البته از فرایند پسا رفرم ارضی شاه – کندی بود که (این رفرم ارضی باعث گردید تا سرمایهداری نفتی - دولتی در جامعه ایران استقرار پیدا کند و مناسبات زمینداری مغلوب مناسبات سرمایهداری بشود) وجه مبارزه ضد سرمایهداری در کشور ایران در کنار دو مؤلفه ضد استبدادی و ضد امپریالیستی جنبش دانشجوئی ایران مطرح گردید.»
4 - چهارمین خودویژگی جنبش دانشجوئی ایران به خصوص در 68 سال پسا قیام سه روزه (از شنبه 14 تا دو شنبه 16) خرداد 32 «اولویت دادن رویکرد گفتمانسازی بر رویکرد آلترناتیوسازی میباشد». توضیح آنکه جنبش دانشجوئی ایران در 80 سال گذشته (از شهریور 20 تا به امروز) تاریخ حیات سیاسی – اجتماعی خود نشان داده است که «هر وقت به جای رویکرد گفتمانسازی (این جنبش) به دنبال آلترناتیوسازی رفته است (چه در زمان دنبالهروی از حرکت تحزبگرایانه حزب توده در دهه 20 و چه در زمان حرکت چریکگرائی مدرن در دهه 40 و 50 و چه در سال 57 در جریان جنبش ضد استبدادی مردم ایران و چه در فرایند پسا خرداد 76) شکست خورده است» و تنها «زمانی جنبش دانشجوئی توانسته است در حرکت و مبارزه خود موفقیت حاصل نماید که این جنبش به جای آلترناتیوسازی (برای جریانهای جامعه سیاسی و یا جناحهای درون حاکمیت) به دنبال گفتمانسازی برای جامعه بزرگ ایران بوده است» و دلیل این امر همان است که «در عرصه گفتمانسازی، وظیفه کنشگران جنبش دانشجوئی ایران بر این امر قرار دارد تا شرایط کنکرت و مشخص اجتماعی – سیاسی – اقتصادی – فرهنگی جامعه ایران را در قالب اندیشه و تئوری مشخص درآورند؛ و البته در ادامه آن بتوانند این اندیشه و تئوری مشخص را همه گیر و تودهای بکنند.»
ادامه دارد