جنبش اعتصابی کمپین 1400 کارگران پروژهای – پیمانی 114 مرکز صنایع نفت و گاز، پتروشیمی و پالایشگاه، در 15 استان کشور چه درسهائی به همراه داشته است؟ - قسمت شش
سوم - توازن قوا در عرصه میدانی (منهای اتحاد و سازماندهی کنشگران جنبش خودجوش و خودسازمانده و خودرهبر تکوین یافته از پائین) در گرو «افزایش و فراگیری گسترده کمی کنشگران این جنبش میباشد» به عبارت دیگر «هر چه تعداد کمی کنشگران عرصه جنبشهای خودجوش و خودسازمانده و خودرهبر تکوین یافته از پائین گستردهتر و فراگیرتر بشود، علاوه بر اینکه باعث کاهش هزینه مبارزه میشود و علاوه بر اینکه امکان سرکوب توسط حاکمیت مطلقه فقاهتی و حزب پادگانی خامنهای غیر ممکن میگردد و علاوه بر اینکه شرایط برای پیروزی و موفقیت کوتاهمدت جنبش همراه با عقبنشینی رژیم مطلق فقاهتی حاکم و حزب پادگانی خامنهای در برابر قبول مطالبات آنها فراهم میکند، از همه مهمتر اینکه همین افزایش کمی کنشگران جنبش، شرایط برای تغییر توازن قوا به سود جنبش و بر علیه رژیم مطلقه فقاهتی و حزب پادگانی خامنهای فراهم میسازد.»
پر واضح است که در این رابطه مهمترین وظیفه رهبری خودجوش این جنبشها در راهبری و رهبری این جنبشها «فراهم کردن شرایط جهت جذب بیشتر عددی و کمی کنشگران چه در عرصه افقی و چه در عرصه عمودی میباشد». بدین ترتیب از اینجا است که باید نتیجهگیری کنیم که یکی از راههائی که میتواند برای جنبش اعتصابی کارگران پروژهای – پیمانی صنایع نفت و گاز و پتروشیمی و پالایشگاهی کشور بسترساز جذب کمی و عددی در عرصه میدانی بشود، پیوند افقی با جنبشهای مطالباتی و مدنی و سیاسی ایران در عرصه آزادیخواهانه و برابریطلبانه میباشد. حمایت جنبشهای مطالباتی (از جنبش کامیونداران گرفته تا جنبش معلمان و زنان و بازنشستگان و غیره) از جنبش اعتصابی کارگران پروژهای – پیمانی کمپین 1400 خود نشانده فهم کنشگران محوری این جنبش نسبت به جایگاه فراگیر شدن کمی عمودی و افقی کنشگران میباشد.
آنچه که در این رابطه قابل توجه میباشد اینکه خود مفاد بیانیه 9 مادهای (اعلام شده در 29 خرداد 1400) شورای سازماندهی اعتراضات کارگران پروژهای – پیمانی (که رهبری جنبش اعتصابی کارگران پروژهای – پیمانی در دست داشت) خود نمایشگر آن است که رهبری خودجوش و مستقل این جنبش اعتصابی بر اساس جمعبندی و آسیبشناسی که از حرکت اعتصابی شکست خورده مرداد ماه سال گذشته داشته است، «تمامی سه مؤلفه مسیر فوق جهت تغییر توازن قوا به سود خود در نظر داشتهاند» زیرا:
الف – در بند اول و پنجم بیانیه (9 مادهای شورای سازماندهی اعتراضات کارگران پروژهای – پیمانی) با طرح مشخص و کنکرت خواستههای کارگران پروژهای – پیمانی، «آنها به دنبال پیوند عمودی با 120 هزار کارگر پیمانی – پروژهای مشغول به کار در صنایع نفت و گاز و پتروشیمی و پالایشگاهی بودهاند». این دو بند اول و پنجم بیانیه فوق عبارتند از:
اول – مزد هیچ کارگر شاغل در نفت نباید کمتر از 12 میلیون تومان باشد.
دوم - لغو قوانین بردهوار در مناطق ویژه اقتصادی و برقراری قانون بیست – ده.
در خصوص بند دوم لازم به توضیح است که با عنایت به فاصله دور پروژهها در مناطق ویژه اقتصادی نسبت به خانواده کارگران پروژهای از آنجائیکه این کارگران در زمان انجام کار در پروژههای نمیتوانند با خانواده خود زندگی بکنند لذا کارفرما با تهیه استراحتگاههای بردهوار در پروژههای خود به صورت شبانه روز کارگران را در پروژه خود نگه میدارند. بدین خاطر تا قبل از کمپین 1400 در هر ماه تنها شش روز به کارگران مرخصی میدادند که به خانوادههای خود که در شهرها و روستاهای دور افتاده میباشند، سر بزنند که البته به علت بعد مسافت این شش روز کفایت حداقلی برای آنها جهت سر زدن به خانوادههای آنها نمیداد. در همین رابطه بود که در بیانیه فوق شورای سازماندهی اعتراضات کارگران پروژهای – پیمانی، با طرح قانون بیست – ده به جای قانون بیست و چهار – شش، «به دنبال طرح مشخص و کنکرت مطالبه کارگران پروژهای – پیمانی بوده است.»
ب - در بند دوم و سوم و چهارم بیانیه شورای سازماندهی اعتراضات کارگران پروژهای – پیمانی، آنها با طرح مطالبه مشترک جامعه کارگری ایران، شورای سازماندهی به دنبال طبقهای کردن آن جنبش اعتصابی در راستای تغییر توازن قوا بودهاند. این سه بند عبارتند از:
اول - حقوق و دستمزد معوقه جرم و یک دزدی آشکار است.
دوم - حذف شرکتهای پیمانی و کوتاه شدن دست پیمانکاران برای تأمین امنیت شغلی و دائمی شدن قراردادهای کار.
سوم - منع اخراج کارگران.
با نگاهی هر چند اجمالی به این سه بند بیانیه فوق به وضوح برای ما آشکار میگردد که محوریترین مطالبه همه جنبشهای مطالباتی طبقه کارگر ایران در شرایط فعلی همین سه بند میباشد، یعنی «پرداخت حقوق معوقه، مخالفت و مبارزه با خصوصیسازی و مخالفت با اخراج کارگران» که برای فهم جایگاه مهم این سه بند تنها کافی که با نگاهی هر چند اجمالی به لیست مطالباتی جنبشهای مهم کارگران ایران (چه در صنایع و چه در معادن و چه در بخشهای مختلف توزیعی و خدماتی) به این حقیقت دست پیدا کنیم که وجه مشترک مطالبه همه آنها بر پایه همین سه بند قبل تعریف میباشد.
ج – در بندهای هفتم و هشتم و نهم آن بیانیه 9 مادهای شورای سازماندهی اعتراضات کارگران پروژهای – پیمانی (که رهبری خودجوش جنبش اعتصابی کمپین 1400 را در دست داشتند) با طرح «مطالبه مشترک 5/47 میلیون نفر مزدبگیران تابع قانون کار به دنبال پیوند بین جنبش اعتصابی کارگران پروژهای – پیمانی با جنبشهای اجتماعی اردوگاه بزرگ کار و زحمت جامعه بزرگ ایران میباشد». این سه بند عبارتند از:
اول – پایان دادن به امنیتی کردن محیطهای کار.
دوم - آزادی تشکل و تجمع و اعتراض کارگران.
سوم – تأمین حق مسکن، درمان و تحصیل رایگان به عنوان حقوق پایهای شهروندی.
برای فهم مفاد این سه بند باید عنایت داشته باشیم که در خصوص بند اول، از آنجائیکه رویکرد حزب پادگانی خامنهای در طول بیش از سه دهه گذشته رهبری او، پادگانی کردن تمامی نهادهای اقتصادی و آموزشی و اداری و فرهنگی و سیاسی و غیره، از دانشگاهها تا مدارس و تا کارخانه و کارگاهها و حتی فضای مجازی و غیره بوده است و همین رویکرد پادگانی (حزب پادگانی خامنهای) عامل بوده است جهت امنیتی کردن فضای این نهادها. طبیعی است که طرح بند پایان دادن به امنیتی کردن محیطهای کار ابن بیانیه، تنها محدود به لغو امنیتی کردن صنایع و کارگاههای تولیدی نمیشود، بلکه تمامی این نهادهای پادگانی شده توسط حزب پادگانی را در بر میگیرد. همین «خواستههای بیانیه، بستری برای پیوند جنبش اعتصابی کمپین 1400 با جنبشهای اجتماعی بوده است» و اما بند دوم که موضوع آزادی تشکل و تجمع و اعتراض کارگران مطرح میکند، باز موضوع این بند هم مانند موضوع بند فوق خود «موضوع مطالبه همه گروههای اجتماعی مدنی، صنفی، تولیدی، اجتماعی، فرهنگی، مذهبی و غیره جامعه بزرگ ایران در طول 42 سال عمر رژیم مطلقه فقاهتی حاکم بوده است که خود بسترساز پیوند جنبش اعتصابی کمپین 1400 کارگران پروژهای – پیمانی صنایع نفت و گاز و پتروشیمی و پالایشگاهی با جنبشهای اجتماعی جامعه بزرگ ایران بوده است»؛ و اما در خصوص مفاد بند سوم یعنی تأمین حق مسکن و درمان و تحصیل رایگان به عنوان حقوق پایه شهروندی، به وضوح آشکار است که «موضوع این بند تمامی آحاد اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران از طبقه متوسط شهری تا اعماق جامعه ایران میشود.»
د - در خصوص پیوند جنبش اعتصابی کارگران پروژهای – پیمانی با جنبش کارگران رسمی در بیانیه شورای سازماندهی اعتراضات که رهبری این جنبش به عهده داشتهاند، آنچنانکه قبلاً هم مطرح کردهایم، در مقدمه این بیانیه ذکر شده بود که «این مرحله اعتصابی (29 خرداد تا 9 تیرماه، مدت ده روز اول) مرحله اولیه اخطاری میباشد» که در صورت عدم پاسخ حاکمیت به مطالبات آنها از تاریخ نهم تیرماه با پیوند کارگران رسمی به این جنبش مرحله دوم جنبش اعتصابی به صورت گستردهتری بازتولید میشود.
عنایت داشته باشیم که کلید تداوم در عرصه یک حرکت درازمدت فرسایشی بدون تردید در دست کارگران رسمی نفت و گاز و پتروشیمی و پالایشگاهی قرار دارد. بدین خاطر از آنجائیکه «شکاف میان بخشهای رسمی و غیر رسمی کارگران در طول 42 سال گذشته عمر رژیم مطلقه فقاهتی حاکم، باعث تجزیه اراده جمعی آنها برای ایجاد نهادها و سازمانهای کارگری مشترک مستقل خودجوش تکوین یافته از پائین شده است» متاسفانه در همین جنبش اعتصابی کارگران پروژهای – پیمانی نفت و گاز و پتروشیمی و پالایشگاهی هم «تبعیض بین کارگران رسمی و غیر رسمی و عقبنشینی رژیم مطلقه فقاهتی حاکم در برابر مطالبات کارگران رسمی و در ادامه آن عدم مشارکت کارگران رسمی در این عظیمترین جنبش اعتصابی 42 ساله گذشته عمر رژیم مطلقه فقاهتی باعث عدم تغییر توازن قوا به سود جنبش اعتصابی و عدم اجتماعی شدن و سیاسی شدن این جنبش اعتصابی گردید.»
بدون تردید هسته اصلی کارگران آگاه و پیشرو نفت و گاز و پتروشیمی و پالایشگاهی کشور اعم از رسمی و غیر رسمی در راستای بازتولید اراده جمعی کارگران پیوسته به دنبال ایجاد همبستگی بین این 37 هزار کارگر رسمی با 120 هزار کارگر غیر رسمی مشغول در نهادهای مختلف صنعتی و تولیدی فوق بودهاند. قطعاً در آینده با ایجاد اتحاد و همبستگی بین این دو بخش، اتحاد عمل تأثیرگذار، همراه با توازن قوا به سود اردوگاه بزرگ کار و زحمت و اعمال اراده جمعی جنبشهای برابریطلب و آزادیخواه اجتماعی جامعه بزرگ ایران تا رسیدن به مطالبات حداکثری حاصلخواهد شد. آنچنانکه در سال 57 و در فرایند پسا 17 شهریور 57 در عرصه جنبش ضد استبدادی مردم ایران بر علیه رژیم کودتائی و توتالیتر پهلوی، ما شاهد اتحاد و همبستگی بین تمامی شاخههای جنبش اعتصابی اجتماعی جامعه بزرگ از کارگران شرکت نفت گاز تا معلمان و کارمندان و غیره با شعار: «کارگر نفت ما / رهبر سرسخت ما» بودیم.
ادامه دارد