جنبش اعتراضی و اعتصابی کارگری در «فرایند نوین» خود دارای چه خودویژگی‌هائی می‌باشد؟ - قسمت هشتم

 

نکته مهمی که در این رابطه جنبش پیشگامان مستضعفین ایران باید به آن عنایت ویژه‌ای در این شرایط و در این فرایند جدید بکند اینکه «راهبری (نه رهبری) آن‌ها در عرصه جنبش‌های جامعه مدنی جنبشی تکوین یافته از پائین، باید از جادوی رهبری و سلسله مراتب عمودی و هرمی و رویکرد نخبه‌گرایانه (مانند رویکرد نخبه‌گرایانه و هرمی سال‌های 58 تا 60 آرمان مستضعفین که باعث بحران فراگیر در آن سازمان از نیمه دوم سال 59 شد) دوری کند»، بلکه برعکس باید در شکل تطبیقی (نه انطباقی و دگماتیستی) و یا به صورت دیالکتیکی و طبیعی و درون‌جوش و در هم‌سازی حرکت خود با نوع سازمانیابی و نقش‌آفرینی جنبش‌های نوین اجتماعی و مجامع عمومی آن طور که مثلاً در هفت تپه شاهد هستیم و یا به صورت دموکراسی مستقیم و یا به صورت نظام شورائی (نه نهاد شورائی تزریق شده از بالا آنچنانکه رژیم مطلقه فقاهتی حاکم با کمک بسیج به دنبال آن می‌باشد) حرکت کند.

ش – جنبش اعتصابی کارگری در فرایند جدید با محوریت جنبش کارگران مجتمع نیشکر هفت تپه که از نیمه دوم خرداد ماه 99 شروع شده است، نشان داده است که از مهمترین وظایف امروز جنبش پیشگامان مستضعفین ایران تدوین «گفتمان و تلاش برای مسلط کردن این گفتمان است» و در این رابطه است که پیشگامان (جنبش پیشگامان مستضعفین ایران) باید عنایت داشته باشند که «تدوین و مسلط کردن گفتمان در جامعه امروز ایران برای جنبش پیشگامان مستضعفین ایران به همان اندازه بغرنجی تکوین یک جنبش و انباشت تحولات و تجربیات یک دوره تاریخی پیچیده می‌باشد» و البته تدوین گفتمان و مسلط کردن گفتمان باید ضمن «پیوند عمیق و افقی (نه عمودی) پیشگامان با جامعه مدنی جنبشی تکوین یافته از پائین صورت بگیرد، نه به صورت مجرد و ذهنی» و از اینجا است که تدوین و مسلط کردن گفتمان توسط پیشگامان (جنبش پیشگامان مستضعفین ایران) می‌تواند به «پراتیک و اقدامات جنبشی، چشم انداز، شتاب و عزم تازه‌ای ببخشد» و در پروسه تدوین و مسلط کردن گفتمان است که پیشگامان (جنبش پیشگامان مستضعفین ایران) بر این باور هستند که «هر گفتمانی اگر بخواهد عاریتی و انطباقی و وارداتی نباشد، نباید نسبت به تجربه‌ها و تحولات و شرایط انضمامی جامعه بزرگ و رنگین کمان امروز ایران بی‌اعتنا باشد.»

همچنین پیشگامان (جنبش پیشگامان مستضعفین ایران) بر این باور هستند که در عرصه مسلط کردن گفتمان خود هرگز نمی‌توانند «بدون رویکرد تطبیقی (نه رویکرد انطباقی و نه رویکرد دگماتیستی) توسط ورود به ذهنیت و خرد عمومی و تجربه زیسته مستضعفین اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران در دو جبهه بزرگ آزادی‌خواهانه و برابری‌طلبانه با سلاح آگاهی و خودآگاهی طبقاتی و اجتماعی و سیاسی و انسانی و تاریخی آن هم در شکل عینی و کنکرت، به این مهم دست پیدا کنند» پیشگامان در این رابطه بر این باور هستند که در فرایند مسلط کردن گفتمان خود، باید توجه داشته باشند که در شرایط فعلی جنگ گفتمان‌ها به شدت در داخل و خارج از کشور در اشکال گفتمان‌های انطباقی و دگماتیست و تطبیقی بر فضای سیاسی جامعه بزرگ ایران حاکم می‌باشد که همه طرفداران این گفتمان‌ها گاها و بعضاً متضاد و متفاوت و گوناگون در تلاش گسترده جهت حضور و نفوذ خود در جامعه مدنی جنبشی خودبنیاد و خودانگیخته تکوین یافته از پائین در دو جبهه بزرگ آزادی‌خواهانه و برابری‌طلبانه می‌باشند؛ و از اینجا است که «پیشگامان برای دستیابی به گفتمان تطبیقی در این شرایط باید به شرایط مشخص و کنکرت و عینی و انضمامی جامعه بزرگ و رنگین کمان ایران تکیه دیالکتیکی و متقابل بکنند» و به درجات مختلفی در تناسب با بلوغ جنبش‌های دموکراتیک و عدالت‌خواهانه تکوین یافته از پائین که با آنها مواجهند و درآمیخته‌اند با پس زمینه تجارب تاریخی کشور ایران برخورد کنند.

ت – جنبش اعتصابی کارگری در فرایند جدید با محوریت جنبش کارگران مجتمع نیشکر هفت تپه که از نیمه دوم خرداد ماه 99 شروع شده است، به ما آموزش می‌دهد که «رژیم مطلقه فقاهتی حاکم در این فرایند جدید در همه عرصه‌های و مؤلفه‌های اقتدار خود اعم از اقتدار سیاسی و اقتدار نظامی و اقتدار مذهبی و فرهنگی و اقتدار اجتماعی دچار بحران بازتولید قدرت می‌باشد» و در این راستا برای «ایجاد مازاد قدرت از طریق یکدست‌سازی قدرت توسط هسته سخت رژیم مطلقه فقاهتی شکست خورده است» بنابراین، از آنجائیکه در فرایند جدید «بن‌بست ابر بحران‌های موجود رژیم مطلقه فقاهتی حاکم به شاهراه بحران بازتولید قدرت در حاکمیت آن رژیم باز می‌گردد» بنابراین «تکیه رژیم مطلقه فقاهتی حاکم بر عنصر قهر و سرکوب جنبش‌ها و خیزش‌های در حال اعتلای آنی و آتی تکیه بر عصای پوسیده‌ای می‌باشد که برای بازتولید اقتدار سیاسی و نظامی و فرهنگی رژیم گارانتی و تضمین کننده نمی‌باشد» و از اینجا است که در فرایند جدید که حزب پادگانی خامنه‌ای (از مرحله انتخابات مجلس یازدهم در اسفند ماه 98 و در فرایند پسا سرکوب خونین خیزش معیشتی آبان‌ماه 98 و سقوط هواپیمای اوکراینی توسط موشک‌های سپاه در بالماسکه انتقام‌گیری خامنه‌ای از آمریکا در خصوص ترور قاسم سلیمانی) با «حذف جناح به اصطلاح اصلاح‌طلبان درون حکومتی، به دنبال دو قطبی کردن جامعه ایران بین جامعه رسمی بالائی‌های قدرت و جامعه مدنی جنبشی تکوین یافته از پائین می‌باشد». پر واضح است که حزب پادگانی خامنه‌ای «با اصرار بر دو قطبی‌سازی جامعه امروز ایران تلاش می‌کند تا شرایط برای حذف بزرگترین دشمن خود یعنی جامعه مدنی جنبشی خودبنیاد تکوین یافته از پائین در این فرایند فراهم نماید». باری، از اینجا است که می‌توان نتیجه‌گیری کرد که:

اولاً / در فرایند جدید جامعه ایران در شرایطی «جامعه مدنی جنبشی خودانگیخته و خودبنیاد و مستقل و دینامیک و خودسازمانده و خودرهبر تکوین یافته از پائین در دو جبهه بزرگ برابری‌طلبانه یا عدالت‌خواهانه و آزادی‌خواهانه اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران می‌توانند وضعیت جدید را به نفع خود دگرگون کنند که مهمترین عامل دگرگون کننده، یعنی تغییر توازن قوا در عرصه میدانی به نفع خود تغییر دهند» و بدون تردید «تغییر توازن قوا در عرصه میدانی در این شرایط تندپیچ جامعه ایران تنها و تنها و تنها توسط خود جامعه مدنی جنبشی خودبنیاد و خودانگیخته و دینامیک و خودسازمانده و خودرهبر تکوین یافته از پائین امکان‌پذیر می‌باشد» و در این رابطه است که می‌توان داوری کرد که تا زمانیکه جامعه مدنی جنبشی در دو جبهه بزرگ آزادی‌خواهانه و بر ابری‌طلبانه اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران به صورت فراگیر و سراسری «وارد پراکسیس سیاسی – اجتماعی جامعه بزرگ و رنگین کمان ایران نشود، امکان تغییر قوا در عرصه میدانی به سود اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران وجود ندارد.»

ثانیاً هر چند احزاب و جریان‌ها و فرقه‌ها و گروه‌بندی‌های خارج‌نشین از چپ چپ تا راست راست در فرایند جدید اعتلای جنبش‌های برابری‌طلبانه و آزادی‌خواهانه «می‌خواهند جنبش‌های عدالت‌خواهانه و برابری‌طلبانه و آزادی‌خواهانه امروز اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران را به سیاهی لشکر خود برای کسب قدرت سیاسی مبدل کنند» و تلاش می‌کنند تا «جنبش‌های جامعه مدنی ایران را در دو جبهه بزرگ آزادی‌خواهانه و برابری‌طلبانه به ابزار و پیچ مهره‌های فرقه و جریان خود بدل کنند» اما و هزار اما جنبش‌های اجتماعی ایران در سالیان اخیر نشان داده‌اند که «در سخت‌ترین شرایط با فداکاری‌های شایسته خود توانسته‌اند از همه این دام‌ها عبور کنند.»

ثالثاً در شرایطی که پس از همه‌گیری کرونا و سپری شدن یک دوره از افت موقت جنبش‌های اجتماعی (برابری‌طلبانه یا عدالت‌خواهانه و آزادی‌خواهانه در جامعه بزرگ ایران) از پرستاران تا پاکبانان و معلمین و کارگران حمل و نقل و بازنشستگان و زنان و غیره، از آنجائیکه در فرایند جدید «شرایط برای گسترش و تعمیق مبارزات جنبش‌های دموکراتیک و کارگری فراهم شده است»، بدون تردید فراهم ساختن «ملزومات تجدید آرایش جنبش پیشگامان مستضعفین ایران، برای شکل دادن آلترناتیو دموکراسی سوسیالیستی سه مؤلفه‌ای به عنوان گفتمان جنبش‌های اجتماعی در این فرایند نیز عامل مهمی است که می‌تواند به توانمندی و قدرت جامعه مدنی جنبشی خودبنیاد و خودانگیخته و مستقل و دینامیک تکوین یافته از پائین در دو جبه بزرگ آزادی‌خواهانه و برابری‌طلبانه اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران یاری برساند». چراکه در این رابطه باید عنایت داشته باشیم که «در عرصه مبارزه عدالت‌طلبانه و آزادی‌خواهانه باید توسط گفتمان، مردم و جنبش‌های اجتماعی به سمتی سوق بدهیم که روندگرا باشند نه رویدادگرا» به بیان دیگر تنها در عرصه «روندگرائی است که مردم می‌توانند مبارزه درازمدت، نقشه‌مند و خودرهبر و خودسازمانده دست پیدا کنند.»

پایان