سلسله درس‌هایی از نهج‌البلاغه – قسمت سیزده

«فهم و شناخت تطبیقی نهج‌البلاغه» برای «فهم و شناخت تطبیقی قرآن»

 

بنابراین از نظر مولوی در ابیات فوق «پیامبر اسلام اول توانست شرایط برای تکامل وجودی و انسانی و اجتماعی بشر میسر سازد و وحدت و اتحاد در بشر (و در بین جوامع و قبایل) به‌عنوان یک سنتز جدید میوه و مولود آن تکامل وجودی یا به‌قول مولوی آن تکامل انگوری بود که از دل وضعیت غوره‌ای توسط پیامبر اسلام برای بشر حاصل شد» البته معنای دیگر این بیان مولوی این است که «تفرقه، تضاد، کینه، نفرت و عناد بشر و قبایل و جوامع مولود وضعیت نارس غوره‌ای آنها بوده است، لذا پیامبر اسلام با شناخت این همه بود که توانست با بسترسازی نظری و عملی شرایط کمال‌یابی و تکامل انسان و قبایل و جوامع بشری را فراهم سازد تا از آنجا که بشریت توانست توسط پیامبر اسلام دوران تفرقه، جنگ، تضاد، کینه، عناد و نفرت را کنار بگذارد و به‌سوی وحدت و یک دستی حرکت نمایند». البته آنچه در ابیات فوق مولوی بیشتر قابل توجه می‌باشد اینکه «او این شیوه پیامبر اسلام در وحدت و اتحاد آفرینی بین انسان‌ها مولود تاسی وجودی و اگزیستانسی با نهایت پیامبر اسلام از بی‌نهایت وجودی خداوند می‌داند» چرا که مولوی در ابیات فوق «در توضیح وحدت‌آفرینی بین انسان‌ها توسط خداوند» می‌گوید:

آفرین بر عشق کل او ستاد (اشاره به خداوند است) / صد هزاران ذره را داد اتحاد

همچو خاک مفترق در رهگذر / یک سبوشان کرد دست کوزه‌گر

کاتحاد جسم‌های آب و طین / هست ناقص جان نمی‌ماند بدین

پر پیداست که در اینجا مولوی «رمز اتحاد در انسان (و جوامع و قبایل که در حرکت 23 ساله نبوی پیامبر اسلام به‌عنوان رمز پیروزی در آمد) بر پایه ریشه وجودی و تکوینی و معماری خداوند در هستی تعریف می‌نماید» که البته از نظر مولوی این «اتحاد تکوینی (در انسان) سنتز دیالکتیک وجودی در خود انسان بر پایه دیالکتیک آب و طین می‌باشد که جان به‌عنوان یک سنتز جدید از دل دیالکتیک آب و طین در انسان حاصل می‌شود» لازم به ذکر است که معلم کبیرمان شریعتی در درس‌های اسلام‌شناسی تطبیقی حسینیه ارشاد خود (م. آ - ج 16) «همین حقیقت مورد نظر مولوی را به‌صورت سیستماتیک در ابعاد مختلف چهارگانه انسان، جامعه، تاریخ و جهان گسترش می‌دهد». یادآوری می‌کنیم که (آن چنانکه قبلاً در مقولات فلسفی منتشر شده توسط نشر مستضعفین ایران - ارگان عقیدتی، جنبشی و سیاسی جنبش پیشگامان مستضعفین ایران مطرح کرده‌ایم) تفاوت بین دیالکتیک وجودی مولوی و دیالکتیک وجودی معلم کبیرمان شریعتی در این است که:

اولاً در دیالکتیک فلسفی و وجودی مولوی (آن چنانکه در ابیات فوق مشاهده کردیم) «این دیالکتیک وجودی و فلسفی و اگزیستانسی به‌صورت دیالکتیک بین آب و طین و یا به‌صورت دیالکتیک نیمی از فرشته و نیمی از خر تعریف می‌گردد، اما در دیالکتیک وجودی و اگزیستانسی شریعتی این دیالکتیک (با تاسی او از آیات قرآن) بین روح خدا و لجن در خود انسان تعریف می‌شود.»

ثانیاً در دیالکتیک وجودی و اگزیستانسی مولوی «این دیالکتیک تنها در عرصه انسان محدود و محصور می‌شود و نمی‌تواند در عرصه اجتماعی و تاریخی همین دیالکتیک به‌صورت سنتز جدید مادیت پیدا کند» اما در دیالکتیک فلسفی و وجودی شریعتی (که برای اولین بار توسط او در چارچوب اسلام‌شناسی تطبیقی‌اش در حسینیه ارشاد تبیین گردید) «این دیالکتیک اگر چه مانند دیالکتیک وجودی و اگزیستانسی مولوی از دیالکتیک وجودی در انسان شروع می‌شود ولی در ادامه همین پروسس دیالکتیکی است که این دیالکتیک (که از انسان به‌صورت دیالکتیک بین لجن و روح خدا شروع می‌شود پس از آن همین دیالکتیک) به‌صورت سنتز جدیدی در فرایند دیالکتیک اجتماعی در شکل جنگ بین ناس و خناس یا مستکبرین و مستضعفین؛ و یا جنگ بین مستضعفین بالنده جامعه با سه مؤلفه قدرت حاکم یعنی زر و زور و تزویر یا جنگ بین موسی با فرعون و بلعم باعورا و قارون و غیره مادیت پیدا می‌کند»؛ و باز در ادامه این فرایند است که در رویکرد شریعتی «این دیالکتیک از انسان و جامعه به‌صورت سنتز جدیدی وارد تاریخ (در نماد جنگ هابیل و قابیل) می‌گردد.»

ثالثاً در دیسکورس فلسفی شریعتی «تمامی شاخه‌های چهارگانه وجودی دیالکتیک (اعم از دیالکتیک در انسان، دیالکتیک در جامعه، دیالکتیک در تاریخ و دیالکتیک در جهان یا دیالکتیک از جهان تا انسان و تا جامعه و تا تاریخ) صورت دوطرفه یا دیالکتیکی دارند» در صورتی که در رویکرد مولوی «صورت خطی و یک طرفه دارند»؛ که البته معنای دیگر این حرف آن است که ما در عرصه اسلام‌شناسی تطبیقی شریعتی (که در درس‌های اسلام‌شناسی حسینیه ارشاد او برای اولین بار در سال‌های 50 و 51 توسط او تدوین و تبیین گردید) «هرگز نمی‌توانیم به‌صورت خطی بگوییم که دیالکتیک وجودی شریعتی از انسان شروع می‌شود و یا از جهان شروع می‌شود و یا از تاریخ شروع می‌شود، چراکه نگاه شریعتی به خود همین آبشخورهای دیالکتیک وجودی هم باز صورت دیالکتیکی دارد» لذا به همین دلیل است که اگر بخواهیم به کالبد شکافی رویکرد فلسفی شریعتی در این رابطه بپردازیم «هم می‌توانیم بگوییم آبشخور دیالکتیک وجودی و فلسفی شریعتی از انسان شروع می‌شود و به جامعه و به تاریخ می‌رسد و هم می‌توانیم بگویم در رویکرد فلسفی شریعتی پروسس دیالکتیک وجودی از تاریخی و جنگ هابیل و قابیل شروع می‌شود و در ادامه به جامعه و انسان می‌رسد و غیره.»

رابعاً وجه مشترک رویکرد فلسفی شریعتی و مولوی در این رابطه در این است که «هر دو شیطان و تضاد شیطان با خدا را در انسان تبیین می‌کنند نه در جهان که خود این امر ریشه در رویکرد توحیدی آنها در وجود دارد.»

خامسا در رویکرد مولوی (برعکس رویکرد فلسفی شریعتی) «خود این دیالکتیک وجودی و فلسفی صورت خطی دارد» به‌بیان‌دیگر «رویکرد فلسفی مولوی در عرصه دیالکتیک وجودی مانند رویکرد فلسفی شریعتی صورت دیالکتیکی ندارد». مع الوصف به همین دلیل است که ما می‌توانیم به ضرس قاطع داوری کنیم که «در رویکرد مولوی این دیالکتیک از انسان شروع می‌شود و به انسان هم ختم می‌گردد». علی‌هذا در همین رابطه است که مولوی در مثنوی در تبیین عرصه دیالکتیک وجودی بین انسان و جامعه می‌گوید:

ضد ابراهیم گشت و خصم او / و آن دو لشکر کین‌گذار و جنگجو

پس بنای خلق بر اضداد بود / لاجرم جنگی شدند از زر و سود

این تفانی از ضد آید ضد را / چون نباشد ضد نبود جز بقا

صد هزاران ضد ضد را می‌کشد / به ایشان حکم تو بیرون می‌کشد

و باز در همین رابطه است که مولوی در جای دیگر مثنوی این جایگاه دیالکتیک فلسفی و وجودی در انسان را به این ترتیب تبیین می‌نماید:

در حدیث آمد که یزدان مجید / خلق عالم را سه گونه آفرید

یک گروه را جمله عقل و علم و جود / آن فرشته است و نداند جز سجود

نیست اندر عنصرش حرص و هوا / نور مطلق زنده از عشق خدا

یک گروه دیگر از دانش تهی / همچو حیوان از علف در فربهی

او نبیند جز که اصطبل و علف / از شقاوت غافل است و از شرف

این سوم هست آدمی زاد و بشر / از فرشته نیمی و نیمی زخر

نیم خر خود مایل سفلی بود / نیم دیگر مایل علوی شود

تا کدامین غالب آید در نبرد / زین دوگانه تا کدامین برد نرد

عقل اگر غالب شود پس شد فزون / از ملائک این بشر در آزمون

شهوت آر غالب شود بس کمتر است / از بهایم این بشر زان بدتر است

آن دو قوم آسوده از جنگ و حراب / وین بشر با دو مخالف در عذاب

مثنوی – دفتر چهارم – ص 239 – از سطر 39 به‌بعد

ادامه دارد