سنگ‌هایی از فلاخن: سلسله بحث‌های تئوریک در باب «آزادی و دموکراسی» - قسمت 102

«حقیقت دموکراسی»، «حقیقت سوسیالیسم» و «حقیقت جامعه مدنی»

 

برای فهم بیشتر این موضوع در اینجا به طرح رویکرد اجتماعی سوسیالیسم و دموکراسی از زبان معلم کبیر شریعتی می‌پردازیم:

«تولید اضافی مال کیست؟ مال جامعه است. بنابراین تولید به‌صورت انفرادی مستقیماً مال کارگر است یعنی مال کسی است که در این تولید نقش انفرادی دارد اما تولید اضافی زمانی که که به‌صورت کار دسته جمعی به وجود می‌آید مال واقعیت تازه و عامل تازه‌ای است که اسمش تجمع نیروهای کار است یعنی نفس جامعه و شخصی به نام جامعه نه افراد تشکیل دهنده جامعه اما در نظام سرمایه‌داری این تولید اضافی نه مال متفکر است و نه مال یکی یکی کارگرها است و نه مال جامعه است، مال کیست؟ فقط و فقط سرمایه‌دار» (م. آ. ج 18 - ص 39).

«چیزی را که من می‌خواهم بگویم این است که هر چیزی که تولید شد و هر چیزی که به وجود آمد مال کسی یا چیزی است که آن را به وجود آورده‌است یعنی هر عاملی که موجب ایجاد ارزشی شود آن ارزش مال ایجاد کننده است و کس دیگری نمی‌تواند بگوید مال ماست، حال می‌خواهیم بگوییم ایجاد کننده واقعی کیست یا چیست؟» (م. آ. ج 18 - ص 33).

کار انشعابی وقتی که پیچیده شود دستگاهی می‌شود به اسم ماشین. ماشین عبارت است از شیئی‌ای که کار انفرادی را به کار انشعابی پیچیده تبدیل می‌کند» (ص 35).

«افزایش تصاعدی سرمایه در دوره کاپیتالیستی به‌خاطر نقش ماشین است و آن نقشی است که به نام تولید اضافی در ماشین وجود دارد که اساسی کلید فهم جامعه‌شناسی سرمایه‌داری همین تولید اضافی است» (ص 30).

«در دوره بورژوازی ماشین که ابزار دست بورژوا برای انجام نقش تغییر دهندگی‌اش است دائماً رشد و ترقی می‌کند و نیرومندتر می‌شود و چون نقش تغییردهندگی بورژوا بیشتر می‌شود تکنیک و سرمایه‌ی بیشتری می‌خواهد و برای اینکه این نقش بیشتر و قوی بتواند انجام بشود سرمایه‌ها باید بیشتر متمرکز بشود و تکنیک باید بیشتر پیشرفته بشود این است که دو واقعه بزرگ در دنیا به وجود می‌آید» (ص 27).

«بورژوازی مدرن بورژوازی صنعتی است یعنی بورژوازی‌ای است که کار دستی کم کم از زندگی اقتصادی کنار می‌رود و جایش را کار ماشینی می‌گیرد... اما از کی ماشین تشکیل‌می‌شود؟ از وقتی که نقش ابزار در تولید کالا از نقش دستی که ابزار دارد بیشتر است در اینجا ماشین دخالت می‌کند و دیگر اسم آن ماشین است. بیل دنباله دست است کلنگ دنباله دست است اما وقتی در آسیای دستی با اینکه دست هم به کار می‌رود سهم خود ابزار که اسمش آسیای دستی است در آرد کردن گندم بیشتر از دست آسیاگر باشد اینجا دیگر ماشین ابتدایی آمده و لذا به میزانی که این ماشین رشد می‌کند اصولاً دست دیگر کنار می‌رود و دیگر کارگر به‌صورت ید مطرح نیست بلکه به‌صورت نظر مطرح است. اینجاست که دیگر کارگر در کنار ماشین کارگر نیست کنترل کننده است یعنی چشمش بیشتر کار می‌کند تا دستش در اینجاست که می‌بینیم ماشین است که همه کار را می‌کند و حتی ابتکار می‌کند یعنی مقدار زیادی از کارهایی را که ذهن انسان می‌کرد ماشین می‌کند و انسان کم کم از ماشین کنار می‌رود و دائماً ماشین از او بی‌نیاز می‌شود تا انسان به‌صورت یک کنترل کننده خیلی دور در می‌آید و دائماً ماشین خود را از انسان بی‌نیاز می‌کند تا به‌صورتی که ماشین به دوره‌ای می‌رسد که کاملاً دوره اتوماسیون است. دوره اتوماسیون دوره خودکاری ماشین است و دوره‌ای است که انسان به کلی در تولید نقشی نخواهد داشت و دوره‌ای است که ماشین در حد کمال پیشرفته و عالی‌اش الکترونیک می‌شود» (س 21).

«در دوره بورژوازی صنعتی صنعت پیشه که کارش خلق ابزار فنی و کار فنی بود کنار می‌رود و ابزارهای فنی که به‌صورت ماشین تکامل پیدا می‌کند از دست آن‌ها در می‌آید و به‌دست قطب ذهنی می‌افتد... در این دوره مدرن صنعت از دست صنعتگر در می‌آید و به‌دست کسی که کار مغزی می‌کند می‌افتد. بنابراین می‌شود گفت که صنعت در طول تاریخ در بازوی فنی بوده و در دوره جدید در مغز اندیشمند عالم جا می‌گیرد و سازنده ماشین همان دانشمند و اهل علم است که اهل صنعت و فنی می‌شود پس ماشین از کارگاه‌های صنعت پیشه‌ها در نمی‌آید ماشین از دانشگاه بیرون می‌آید از حوزه علم و فکر و ذهن و فرهنگ بیرون می‌آید» (ص 29).

«ماشین در نظام سرمایه‌داری نه مال سرمایه‌دار است برای اینکه سرمایه خودش تولید کننده این عمل انسانی نیست این عمل انسانی نمی‌تواند منسوب به یک اعتبار غیر انسانی بشود و یک شیئی نمی‌تواند سازنده یک پدیده انسانی باشد... در اینجا مگر غیر از کارگر غیر از متفکر و غیر از سرمایه‌دار چهارمی هم هست؟ چهارمی جامعه است» (ص 38).

آنچه که از عبارات فوق شریعتی برای ما قابل فهم است اینکه:

الف - سوسیالیسمی که شریعتی باور دارد «یک سوسیالیسم جامعه‌محور می‌باشد نه طبقه محور (آن چنانکه کارل مارکس می‌گوید) و نه حزب‌محور» (آن چنانکه لنین بر آن تکیه می‌کرد) لذا به همین دلیل است که در عبارات فوق شریعتی با صدای بلند می‌گوید که: «تولید اضافی در جامعه صنعتی که ماشین جانشین کارگر می‌شود و نقش ماشین بر نقش کارگر برتر می‌شود مال جامعه است.»

ب - در عبارات فوق شریعتی «سوسیالیسم خود را بر پایه کار تعریف می‌کند نه بر پایه سرمایه» بنابراین در این رابطه است که او می‌گوید:

«ماشین عبارت است از شیئی‌ای که کار انفرادی را به کار انشعابی بسیار پیچیده‌ای تبدیل می‌کند و کالا کار فشرده‌ای است که برای ارزش مصرفی انسان ایجاد می‌شود نه ارزش مبادله در بازار سرمایه‌داری» (ص 35 – 37).

ج – در عبارات فوق شریعتی «سوسیالیسم خود را بر پایه اجتماعی شدن تولید و در بستر اجتماعی شدن تولید توسط ظهور ماشین در ادامه کار یدی و در مرحله جایگزین شدن کار ماشین به‌جای کار انسان تعریف می‌نماید» بنابراین در این سوسیالیسم تا زمانی که «جامعه به‌عنوان نیروی فاعل در عرصه اقتصادی توسط ماشین ظهور پیدا نکند موضوع سوسیالیسم یا اجتماعی کردن اقتصاد مادیت پیدا نمی‌کند.»

علی‌هذا در همین رابطه است که در عبارات فوق شریعتی برعکس کارل مارکس و لنین بر این باور است که «با طبقه و حزب و دیکتاتوری پرولتاریا در سرمایه‌داری صنعتی (که ماشین در عرصه تولید نقشی برتر از کارگر در عرصه تولید دارد) نمی‌توان به تولید اجتماعی یا سوسیالیسم دست پیدا کرد» بنابراین از اینجا است که باید نتیجه گیری کنیم که «جوهر سوسیالیسم شریعتی نه طبقه است (آن چنانکه کارل مارکس می‌گوید) و نه حزب – دولت است (آن چنانکه لنین مطرح می‌کند) بلکه فقط و فقط جامعه است و تا زمانی که جامعه و اجتماع به‌معنای مدرن آن شکل نگیرد از نظر شریعتی امکان تحقق جامعه سوسیالیستی وجود ندارد.»

باری به‌خاطر «همین اولویت جایگاه اجتماعی (به‌جای طبقه و حزب) در سوسیالیسم شریعتی است که او موضوع دموکراسی اجتماعی بر بستر جامعه‌محوری مطرح می‌کند». برای فهم موضوع در ادامه عبارات فوق شریعتی به این عبارات از اندیشه شریعتی هم توجه کنیم.

«ملت وقتی تشکیل نمی‌شود که مجموعه‌ای از افراد یک جامعه دارای فرهنگ زبان و تاریخ مشترکی باشند بلکه ملت از وقتی تشکیل‌می‌شود که احساس ملی در این مجموعه به وجود آمده باشد» (م. آ - ج 18 - ص 26).

و باز در همین رابطه است که شریعتی در تعریف طبقه در همین صفحه قبل از تعریف ملت می‌گوید: «طبقه وقتی به وجود می‌آید که وجود و حضورش را در سراسر اندام اجتماع به‌صورت لایه‌ای بر گیرنده همه اندام جامعه اعلام می‌کند و همچنین وقتی می‌آید که فرهنگ و زبان خاص خودش را در جامعه به وجود بیاورد و همچنین طبقه وقتی به وجود می‌آید که احساس طبقاتی در آن به وجود آمده باشد این سه قرینه وجود طبقه‌اند. اما گروه همیشه هست طبقه اجتماعی غیر از افراد گروه یا پدیده انحصاری است طبقه وقتی تشکیل‌می‌شود که اول - همه‌ی اندام جامعه را فرا گرفته باشد و حضور خودش را به‌شکل یک لایه‌ی مشخص در سراسر جامعه اعلام بکند دوم – زبان فرهنگ رفتار اجتماعی اخلاق ارزش‌ها پسند زیبایی‌شناسی عواطف احساسات بینش جهان‌بینی و روح ویژه خودش را در مجموعه جامعه ارائه بدهد. سوم – طبقه وقتی تشکیل‌می‌شود که احساس طبقاتی در آن پدید آمده باشد.»

ادامه دارد