سلسله درسهایی از نهجالبلاغه – قسمت بیست و هفت
«فهم و شناخت تطبیقی نهجالبلاغه» برای «فهم و شناخت تطبیقی قرآن»
ثانیاً امامعلی در پاراگراف دوم این نامه «به تبیین حقوقی که مردم بر او و حاکمین دارند میپردازد». البته آنچه که در این رابطه قابل اهمیت میباشد اینکه «امامعلی در تبیین رابطه بین حاکمین با مردم ابتدا به طرح مسئولیتها و وظایف و تعهدات حاکمین بر مردم میپردازد» (و البته در این رابطه امامعلی حاکمیت خودش را بهصورت مصداقی در نظر میگیرد) و سپس در چارچوب وظایف و مسئولیتهای خودش نتیجه میگیرد که «در صورتی که حاکم یا خودش این وظایف و حقوق نسبت به مردم به انجام رسانید مردم باید از چنین حاکمی و یا از او حمایت نمایند» البته معنای دیگر این گفته امامعلی این است که «اگر او یا حاکمین وظایف و مسئولیت مطرح شده توسط او در این نامه برای مردم به انجام نرسانند مردم وظیفه ندارند که از حاکمین و یا از او حمایت نمایند». شاید بهتر باشد که در این رابطه ما داوری کنیم که «لازمه حمایت مردم از حاکمین انجام وظایف آنها نسبت به حقوق مردم میباشد». بر این مطلب بیافزاییم که از نظر امامعلی آنچنانکه در این نامه به وضوح بر آن تکیه و تأکید میکند «حقوق مردم بر حاکمین مقدم بر حقوق حاکمین بر مردم میباشد» بهعبارت دیگر از نظر امامعلی «عدالت در حکومت بر پایه انجام حقوق مردم توسط حکومت میباشد» پر پیداست که در هر زمانی که «حکومت در راستای اجرای حقوق مردم عمل نکند وظیفه و مسئولیت مردم است که در برابر آن حکومت بایستند.»
ثالثاً حقوقی که امامعلی در این نامه در رابطه با مردم بهعنوان شاخص عدالت حکومتی مطرح میکند عبارتند از:
اول – اینکه «حکومت یا حاکمین هیچ رازی بهجز اسرار جنگی نباید از مردم پنهان کنند.»
دوم – اینکه «حکومت یا حاکمین یا حاکم هیچکاری را نباید بدون مشورت با مردم انجام دهند.»
سوم – اینکه «حاکمین یا حکومت و یا حاکم نباید از اظهار نظر مردم در هر امری مانع ایجاد نمایند» بهعبارت دیگر باید «آزادی بیان و آزادی نقد انتقاد بهصورت کامل برای مردم در جامعه وجود داشتهباشد.»
چهارم - «حاکم و حکومت در اجرای حقوق مردم هرگز نباید با طرح بهانههای مختلف توقف و تأخیر ایجاد نماید.»
پنجم - اینکه «همه مردم باید برای حاکم حقوق بالسویه داشتهباشند و از این بابت نباید بین مردم دستهبندی ایجاد بشود.»
باری با یک نگاه کپسولی و اجمالی به وظایف مطرح شده توسط امامعلی در پاراگراف دوم و سوم نامه 50 نهجالبلاغه این حقیقت برای روشن میشود که «از نظر امامعلی نخستین عامل پیوند بین مردم و حکومت و حاکم این است که بین حکومت و مردم رابطه دو طرفه حقوقی برقرار بشود، نه رابطه یکطرفه تکلیفی آن هم تکلیف مردم در برابر حکومت، نه تکلیف حکومت در برابر مردم». طبیعی است که «امامعلی در نهجالبلاغه در تبیین رابطه بین مردم و حکومت در همهجا بر پیوند دو طرفه بین مردم و حکومت آن هم با جوهر حق و حقوقی نه با جوهر تکلیفی و فقهی و تقلیدی و تعبدی تأکید میکند». لذا در این رابطه است که امامعلی در قسمت اول خطبه 216 نهجالبلاغه در خصوص رابطه دوطرفه بین مردم و حکومت میفرماید: «أَمَّا بَعْدُ فَقَدْ جَعَلَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ لِي عَلَيْكُمْ حَقّاً بِوِلَايَةِ أَمْرِكُمْ وَ لَكُمْ عَلَيَّ مِنَ الْحَقِّ مِثْلُ الَّذِي لِي عَلَيْكُمْ فَالْحَقُّ أَوْسَعُ الْأَشْيَاءِ فِي التَّوَاصُفِ وَ أَضْيَقُهَا فِي التَّنَاصُفِ لَا يَجْرِي لِأَحَدٍ إِلَّا جَرَى عَلَيْهِ وَ لَا يَجْرِي عَلَيْهِ إِلَّا جَرَى لَهُ وَ لَوْ كَانَ لِأَحَدٍ أَنْ يَجْرِيَ لَهُ وَ لَا يَجْرِيَ عَلَيْهِ لَكَانَ ذَلِكَ خَالِصاً لِلَّهِ سُبْحَانَهُ دُونَ خَلْقِهِ لِقُدْرَتِهِ عَلَى عِبَادِهِ وَ لِعَدْلِهِ فِي كُلِّ مَا جَرَتْ عَلَيْهِ صُرُوفُ قَضَائِهِ وَ لَكِنَّهُ سُبْحَانَهُ جَعَلَ حَقَّهُ عَلَى الْعِبَادِ أَنْ يُطِيعُوهُ وَ جَعَلَ جَزَاءَهُمْ عَلَيْهِ مُضَاعَفَةَ الثَّوَابِ تَفَضُّلًا مِنْهُ وَ تَوَسُّعاً بِمَا هُوَ مِنَ الْمَزِيدِ أَهْلُهُ. ثُمَّ جَعَلَ سُبْحَانَهُ مِنْ حُقُوقِهِ حُقُوقاً افْتَرَضَهَا لِبَعْضِ النَّاسِ عَلَى بَعْضٍ فَجَعَلَهَا تَتَكَافَأُ فِي وُجُوهِهَا وَ يُوجِبُ بَعْضُهَا بَعْضاً وَ لَا يُسْتَوْجَبُ بَعْضُهَا إِلَّا بِبَعْضٍ. وَ أَعْظَمُ مَا افْتَرَضَ سُبْحَانَهُ مِنْ تِلْكَ الْحُقُوقِ حَقُّ الْوَالِي عَلَى الرَّعِيَّةِ وَ حَقُّ الرَّعِيَّةِ عَلَى الْوَالِي فَرِيضَةٌ فَرَضَهَا اللَّهُ سُبْحَانَهُ لِكُلٍّ عَلَى كُلٍّ فَجَعَلَهَا نِظَاماً لِأُلْفَتِهِمْ وَ عِزّاً لِدِينِهِمْ فَلَيْسَتْ تَصْلُحُ الرَّعِيَّةُ إِلَّا بِصَلَاحِ الْوُلَاةِ وَ لَا تَصْلُحُ الْوُلَاةُ إِلَّا بِاسْتِقَامَةِ الرَّعِيَّةِ فَإِذَا أَدَّتْ الرَّعِيَّةُ إِلَى الْوَالِي حَقَّهُ وَ أَدَّى الْوَالِي إِلَيْهَا حَقَّهَا عَزَّ الْحَقُّ بَيْنَهُمْ وَ قَامَتْ مَنَاهِجُ الدِّينِ وَ اعْتَدَلَتْ مَعَالِمُ الْعَدْلِ وَ جَرَتْ عَلَى أَذْلَالِهَا السُّنَنُ فَصَلَحَ بِذَلِكَ الزَّمَانُ وَ طُمِعَ فِي بَقَاءِ الدَّوْلَةِ وَ يَئِسَتْ مَطَامِعُ الْأَعْدَاءِ. وَ إِذَا غَلَبَتِ الرَّعِيَّةُ وَالِيَهَا أَوْ أَجْحَفَ الْوَالِي بِرَعِيَّتِهِ اخْتَلَفَتْ هُنَالِكَ الْكَلِمَةُ وَ ظَهَرَتْ مَعَالِمُ الْجَوْرِ وَ كَثُرَ الْإِدْغَالُ فِي الدِّينِ وَ تُرِكَتْ مَحَاجُّ السُّنَنِ فَعُمِلَ بِالْهَوَى وَ عُطِّلَتِ الْأَحْكَامُ وَ كَثُرَتْ عِلَلُ النُّفُوسِ فَلَا يُسْتَوْحَشُ لِعَظِيمِ حَقٍّ عُطِّلَ وَ لَا لِعَظِيمِ بَاطِلٍ فُعِلَ فَهُنَالِكَ تَذِلُّ الْأَبْرَارُ وَ تَعِزُّ الْأَشْرَارُ وَ تَعْظُمُ تَبِعَاتُ اللَّهِ سُبْحَانَهُ عِنْدَ الْعِبَادِ. فَعَلَيْكُمْ بِالتَّنَاصُحِ فِي ذَلِكَ وَ حُسْنِ التَّعَاوُنِ عَلَيْهِ فَلَيْسَ أَحَدٌ وَ إِنِ اشْتَدَّ عَلَى رِضَا اللَّهِ حِرْصُهُ وَ طَالَ فِي الْعَمَلِ اجْتِهَادُهُ بِبَالِغٍ حَقِيقَةَ مَا اللَّهُ سُبْحَانَهُ أَهْلُهُ مِنَ الطَّاعَةِ لَهُ وَ لَكِنْ مِنْ وَاجِبِ حُقُوقِ اللَّهِ عَلَى عِبَادِهِ النَّصِيحَةُ بِمَبْلَغِ جُهْدِهِمْ وَ التَّعَاوُنُ عَلَى إِقَامَةِ الْحَقِّ بَيْنَهُمْ وَ لَيْسَ امْرُؤٌ وَ إِنْ عَظُمَتْ فِي الْحَقِّ مَنْزِلَتُهُ وَ تَقَدَّمَتْ فِي الدِّينِ فَضِيلَتُهُ بِفَوْقِ أَنْ يُعَانَ عَلَى مَا حَمَّلَهُ اللَّهُ مِنْ حَقِّهِ وَ لَا امْرُؤٌ وَ إِنْ صَغَّرَتْهُ النُّفُوسُ وَ اقْتَحَمَتْهُ الْعُيُونُ بِدُونِ أَنْ يُعِينَ عَلَى ذَلِكَ أَوْ يُعَانَ عَلَيْهِ - اما بعد خدای سبحان برای من بر شما حقی قرار داده است و نیز در مقابل برای شما همانند آن حقی بر گردن من مقرر فرمودهاست. حق گستردهترین اشیا است در توصیف و محدودترین و تنگترین اشیا است در مواقع اجرا بهبیاندیگر حق در مرحله سخن و تعریف و توصیف از همهچیز گستردهتر است ولی هنگام عمل دایرهای کوچکتر و گستردگی کمتری دارد هیچکس را بر دیگری حقی نیست مگر اینکه آن دیگری را نیز بر او حقی ثابت است. حق چیزی است که به نفع کسی به جریان نمیافتد مگر اینکه روزی دیگر به ضرر او سراغش را خواهد گرفت و بالعکس حق به ضرر کسی جاری نمیشود مگر اینکه روزی دیگر به سود او به جریان میافتد. اگر بنا بود که حق همواره به سود کسی جاری گردد نه بر ضرر او، چنین وضعی در باره حق فقط بهطور خالص برای خدا منحصر میشد نه برای آفریدههای او؛ زیرا او است پیروز مطلق بر بندگانش و بهجهت دادگری مطلق او در همه موارد انواع حکم او در آنها به جریان میافتد. ولکن خداوند سبحان برای بندگان خود چنین مقرر فرمودهاست که او را عبادت کنند و در برابر پاداش آنان را بر خود حقی قرار داد و این تفضلی از او بر بندگان است نه بهخاطر استحقاق آنان. از جمله حقوقی که خداوند مقرر فرمودهاست حق برخی از مردم بر دیگری است و این حقوق را آنچنان با یکدیگر متقابل و برای افراد مساوی قرار داده است که هر کدام از آنها دیگری را در پی دارد و هیچ قسمت از آن جز با واجب شدن قسمت دیگر ثابت نمیشود. بزرگترین حق از این حقوق واجب الهی حق مردم بر حاکم و حق حاکم بر مردم است این حقی الزامی است که خداوند سبحان برای هر یکبر دیگری مقرر فرموده و آن را مایه الفت و موجب دینشان قرار داده است. پس صلاح امت تنها در سایه صالح بودن فرمانروا است و از طرفی فرمانروا صالح نمیشود مگر اینکه مردم اصلاح بشوند. پس در آن هنگام که مردم جامعه حق حاکم را به حاکم ادا کنند و زمامدار نیز حق مردم را به آنان ادا کند حق در میان آنان عزیز میگردد و مسیرهای روشن دین هموار میشود و نشانههای عدالت بر پا میگردد و سنتها در مجرای خود به جریان میافتند. در نتیجه زمان اصلاح میشود و در آن موقع برای ادامه حکومت امیدواری ایجاد میشود و طمع و آز دشمنان از تسلط بر جامعه مأیوس و ساقط میگردد؛ و در آن هنگام که فرمانروا نسبت به مردم استبداد به کار برد یا حاکم بر مردم ظلم و تعدی روا دارد در آن صورت پراکندگی در جامعه به وجود میآید و علامتهای ستم در جامعه آشکار میشود انحراف و فریبکاری در دین گسترش پیدا میکند و کارها بر طبق هوا و هوس انجام خواهد گرفت از حقوق بزرگی که تعطیل میشود و باطلهای سترگی که رواج مییابد هیچکس را وحشت نیست. در چنین وضعی نیکان خوار و بیمقدار و بدان نیرومند و عزیز و کیفرهای الهی بر بندگان سنگین و بزرگ خواهد شد. پس ای مردم بر شما باد خیراندیشی و خیرخواهی در اجرای حقوق در باره یکدیگر و کمک و یاوری بر ادای آنها و هیچکس نمیتواند به حقیقت آن طاعتی که شایسته خداوند است نائل گردد. هرچند اشتیاق او برای تحصیل خشنودی خداوند شدید و تلاش و کوشش او در عمل طولانی باشد؛ و لکن آنچه از حقوق خداوندی که بر بندگانش واجب است خیر اندیشی و خیر خواهی بهقدر طاقت و همیاری برای بر پا داشتن حق در میانشان میباشد و هیچ انسانی هر اندازه هم دارای مقامی بزرگ در حق و فضیلت و پیشرو در دین باشد بینیاز از کمک و یاری شدن در عمل به آن حقی که خداوند بر او مقرر فرمودهاست نمیباشد. همچنین هیچ انسانی هر اندازه هم که مردم او را حقیر و پست شمارند و چشمان آنان او را به خواری بنگرند، پستتر از آن نیست که انسانها را در ادای حق یاری کند و یا خود او شایسته یاری باشد» (نهجالبلاغه صبحی الصالح – جزء اول – خطبه 216 – ص 332 - 333 - از سطر 13 بهبعد).
ادامه دارد