سلسله درس‌هایی از قرآن – سوره شوری – قسمت بیست و نه

 

«سوره شوری» تبیین مبانی «عدالت‌محور» و «شوری‌محور» اسلام قرآنی، در بستر جنبش رهائیبخش پیامبر اسلام بر پایه «وحی نبوی»

«وَأُمِرْتُ لِأَعْدِلَ بَینَکمُ»، «وَ أَمْرُهُمْ شُوریٰ بی‌ینَهُمْ»

 

- و اگر خدا رزق را برای همه بندگانش فراهم می‌کرد در زمین طغیان می‌کردند و لیکن هر چه را بخواهند به‌اندازه در زمین وجود دارد زیرا خداوند از وضع بندگانش با خبر و بینا است؛ و اوست خدایی که برایشان باران می‌فرستد و رحمتش را گسترش می‌دهد و اوست تنها ولی که قابل ستایش می‌باشد. از آیات او خلقت آسمان‌ها و زمین و جنبندگان است که هر وقت که بخواهد می‌تواند آن‌هارا جمع کند. آنچه مصیبت که به شما می‌رسد به‌خاطر همان اعمالی است که به‌دست خود کرده‌اید و خداوند از بسیاری از آن‌ها در می‌گذرد؛ و شما در زمین نمی‌توانید خداوند را به ستوه درآورید زیرا غیر خدا ولی و یاوری ندارید. یکی دیگر از آیات خدا در زمین کشتی‌های جاری بر روی دریاهاست چه اگر بخواهند باد را از حرکت نگه‌دارند، آن وقت در وسط دریا بی‌حرکت می‌مانند، به‌درستی در حرکت این کشتی‌ها در دریا آیاتی است برای افراد صبور و شکور. اوست خدایی که هم کیفر می‌دهد با هلاک کردن و هم عفو می‌کند گناهکاران را؛ و خود می‌دانند کسانی که در آیات ما جدال کنند که فرارگاهی ندارند. پس آنچه از مادیات زندگی دارید، متاع دنیاست و آنچه نزد خداست برای مردم با ایمان و برای آنان که بر پروردگار خود توکل می‌کنند بهتر و پاینده‌تر است و همچنین برای کسانی که از گناهان بزرگ و فواحش اجتناب می‌کنند و چون خشم می‌گیرند عفو می‌کنند؛ و همچنین برای آنانیکه دعوت پروردگار را اجابت می‌کنند و نماز را به پا می‌دارند و امورشان بر پایه شوری (شورا) انجام می‌دهند و از آنچه روزی‌شان کرده‌ایم انفاق می‌کنند؛ و همچنین برای کسانی که چون از طرف ظالمین مورد ظلم قرار می‌گیرند همدیگر را یاری می‌کنند و اگرچه کیفر بدی، بدی است ولی اگر کسی از کیفر دادن صرفنظر کند و بر اصلاح مجرم بپردازد، پاداش این کارش به عهده خداست البته خدا ظالمان را دوست ندارد. البته برای کسانی که در برابر ظلم ظالمان انتقام می‌گیرند هیچ‌گونه عتابی نیست. گناه فقط برای کسانی که بر مردم ظلم می‌کنند و در زمین فساد و ظلم می‌کنند، وجود دارد و آنان بالأخره گرفتار عذاب دردناک خواهند شد، صبر و بخشش دو خصلت از خصال بزرگ است؛ و کسی که گمراه بشود دیگر خدا ولی او نخواهد بود. و البته ظالمان را خواه‌ی دید که وقتی گرفتار عذاب می‌شوند می‌گویند: آیا راه برگشتی هست؟ و البته در قیامت هم همین‌ها می‌بینی که از شدت ذلت به آن‌هایی که ایمان آوردند می‌گویند زیانکاران کسانی هستند که هم خود را باخته‌اند و هم خاندان خود را. آگاه باشید که ستمگران و ظالمان در عذابی دائمی خواهند بود. غیر از خدا هیچ ولی دیگری نیست تا یاری‌شان کند و کسی که گمراه شده‌است هیچ راه نجاتی ندارد. پس دعوت پروردگارتان را بپذیرید، قبل از آنکه روزی بیاید که از ناحیه خداوند برگشت برایش نیست در آن روز دیگر هیچ پناهگاهی ندارید و نمی‌توانید زشتی کار خود را انکار کنید. (ای پیامبر اگر این ظالمان) باز هم از دعوت تو اعراض کردند، نگران نشو چراکه ما تو را نگهبان آن‌ها نفرستادیم و تو جز برای رساندن پیام ما وظیفه دیگری نداری. اینچنین است که هر وقت رحمتی به آن‌ها می‌چشانیم، به آن خوشحالی می‌کنند اما همین که گناهشان گریبانشان می‌گیرد کفران می‌کنند زیرا انسان کفران پیشه است. ملک آسمان‌ها و زمین از آن خداست، هر چه می‌خواهد خلق می‌کند و عطا می‌کند نر و ماده و یا عقیم می‌کند چراکه خداوند دانایی تواناست.»

شرح لغات:

قَدَرٍ: در مقابل بسط است که اولی به‌معنای تنگ گرفتن است و دومی به‌معنای وسعت دادن است.

بغی: به‌معنای ظلم است.

قَنُوطٌ: نومیدی.

غَیثَ: باران.

نْشُرُ رَحْمَتَهُ: منتشر کردن نعمت در بین مردم.

بَثَّ: منتشر کردن.

دَابَّةٍ: هر جنبنده‌ای که روی زمین حرکت کند.

قَدِیرٌ: مرکز همه قدرت‌ها.

مصیبت: هر ناملایمی که به انسان برسد.

جواری: جمع جاریه به‌معنای کشتی است.

أَعْلَامِ: جمع علم به‌معنای علامت.

رَوَاکِدَ: جمع راکده به معنی ثابت و پا بر جا.

صَّبْرِ: در اصل به‌معنای حبس است اما در اینجا معنای مقاومت می‌دهد.

شْکُرُ: اظهار نعمت به زبان یا به عمل.

یوبِقْهُنَّ: مضارع از باب افعال از ابیاق است که به‌معنای اهلاک و نابود کردن می‌باشد.

کَبَائِرَ الْإِثْمِ: گناهان بزرگ.

اسْتَجَابُ: اجابت و پذیرفتن.

یؤْمِنُونَ: فعل مضارع از ایمان و مجرد آن امن است یعنی در امان قرار گرفت یا امانش داد یا امین گردید.

أَخَّرَتْ: مقابل اولی و دنیا است یعنی زندگی دیگر یا زندگی برتر.

أَقَامَهُ: به پا داشتن.

نزول: پایین‌آمدن.

عَذَابٍ: به حسب لغت به‌معنای بازداشتن یا چیزی که باز دارد.

انتصار: به‌معنای تناصر، یاری طرفین است نظیر اختصام که به‌معنای تخاصم، دشمنی طرفین است.

إِنَاثً: جمع کلمه انثی به‌معنای ماده.

بذُّکُورَ: جمع کلمه ذکر به‌معنای نر است.

باری، فصل پنجم آیات سوره شوری شامل 24 آیه می‌باشد (از آیه 27 تا آیه 50) که در ادامه چهار فصل گذشته و به‌خصوص در ادامه فصل چهارم آیات سوره شوری است؛ زیرا آنچنانکه قبلاً هم مطرح کردیم در فصل چهارم آیات سوره شوری (10 آیه از آیه 17 تا 26) قرآن در چارچوب «تبیین دین بر مبنای سه اصل توحید و نبوت و معاد ابتدا به تبیین معاد در فصل چهارم پرداخت» و در ادامه آن در فصل پنجم (آیات 27 تا 50) «به تبیین توحید» و در ادامه آن در فصل ششم (آیات 51 تا 53) «به تبیین نبوت می‌پردازد.»

حال سؤالی که در اینجا قابل طرح است اینکه «چرا قرآن در سوره شوری در خصوص تبیین دین بر پایه سه اصل توحید و نبوت و معاد که مشترک همه شرایع و وحی نبوی تمامی انبیا الهی می‌باشد، به‌جای اینکه ابتدا از توحید شروع بکند، از معاد شروع کرده و در فصل پنجم به تبیین توحید پرداخته و بالأخره در فصل ششم (آیات 50 تا 53) به تبیین نبوت پرداخته‌است؟»

برای پاسخ به این سؤال باید عنایت داشته باشیم که خود «سیر نزول آیات قرآن هم در فرایند 13 ساله مکی دارای همین ترتیب بوده است». لهذا به همین دلیل است که «به‌لحاظ حجم آیات دوران مکی، پیامبر اسلام تعداد آیات در باب قیامت و معاد در رأس قرار دارند و بعد از آن حجم آیات توحید می‌باشد و در آخر آیات نبوت است که خود این موضوع نشان دهنده آن است که جایگاه طرح موضوع معاد و آخرت در پروسه دعوت پیامبر اسلام در دوران مکی به‌لحاظ تبلیغی و به‌لحاظ تأثیرگذاری دارای اهمیت بیشتری بوده است.»

ادامه دارد