سنگهایی از فلاخن: سلسله بحثهای تئوریک در باب «آزادی و دموکراسی» - قسمت صد و هشت
«حقیقت دموکراسی»، «حقیقت سوسیالیسم» و «حقیقت جامعه مدنی»
22 - «جامعه مدنی بر پایه حقوق شهروندی علی السویه برای همه افراد جامعه فارغ از هر گونه تبعیضی قابل تعریف میباشد» بهبیاندیگر «جامعه مدنی جامعهای است که همه افراد جامعه بدون استثنا از حقوق کامل شهروندی برخوردار باشند». آنچه که در خصوص جامعه مدنی در رویکرد جنبش پیشگامان مستضعفین ایران بهصورت فرموله شده میتوانیم بگوییم عبارتند از:
الف - در خصوص پیوند جامعه مدنی با جامعه دموکراسی سوسیالیستی سه مؤلفهای بهعنوان برنامه، گفتمان و مانیفست جنبش پیشگامان مستضعفین ایران باید عنایت داشتهباشیم که:
اولاً در جامعه دموکراسی سوسیالیستی سه مؤلفهای «همه مردم یا جامعه بهجای طبقه یا حزب مشخص حاکم میشوند.»
ثانیاً در جامعه دموکراسی سوسیالیستی سه مؤلفهای «جامعه مدنی جنبشی بر جامعه مدنی اجتماعی غیر سازمان یافته و اتمیزه غلبه دارد.»
اضافه کنیم که از آنجاییکه در رویکرد جنبش پیشگامان مستضعفین ایران دو عامل تغییر توازن قوا و پیروزی جامعه بر قدرت سیاسی حاکم عبارتند از:
1 – آگاهیگری دینامیک.
2 - سازمانیابی خودجوش و خودرهبر تکوین یافته از پایین.
بنابراین در همین رابطه است در رویکرد جنبش پیشگامان مستضعفین ایران «تفاوت بین جامعه مدنی تودهوار و بیشکل اجتماعی با جامعه مدنی جنبشی در دو آیتم آگاهیگری و سازمانیابی خودجوش و تکوین یافته از پایین میباشد» بهعبارت دیگر در صورت «سازمانیابی جامعه مدنی اجتماعی تودهوار و بیشکل و اتمیزه آن جامعه مدنی بدل به جامعه مدنی جنبشی میشود.»
قابل توجه است که «تنها بستری که توسط آن همه افراد جامعه میتوانند به آگاهیگری و سازمانیابی دست پیدا کنند (در رویکرد جنبش پیشگامان مستضعفین ایران) جنبشهای مطالبهمحور دینامیک و خودجوش و خودسازمانده و خودرهبر تکوین یافته از پایین اقتصادی و سیاسی و اجتماعی میباشد» چرا که هرگز «بدون پراکسیس سیاسی – اجتماعی امکان آگاهییابی و سازمانیابی همه افراد جامعه ایران وجود ندارد.»
ثالثاً در جامعه دموکراسی سوسیالیستی سه مؤلفهای «آزادی فردی در کنار آزادی اجتماعی معنی پیدا میکند» بهبیاندیگر در جامعه دموکراسی سوسیالیستی سه مؤلفهای «نه آزادی فردی (آن چنانکه در جامعه لیبرال دموکراسی سرمایهبر طبل آن میکوبند) عمده و مطلق میشود و نه آزادی اجتماعی (آن چنانکه کارل مارکس ادعای آن را میکرد و معتقد بود که با پیروزی طبقه پرولتاریای صنعتی بر سرمایهداری حاصل میشود البته این ادعای کارل مارکس هرگز حتی برای یک نمونه هم تاکنون واقعیت پیدا نکردهاست) مطلق میگردد» بهعبارت بهتر «در جامعه دموکراسی سوسیالیستی سه مؤلفهای نه آزادی فردی در پای آزادی اجتماعی ذبح میشود و نه آزادی اجتماعی در پای آزادی فردی ذبح میگردد.»
رابعاً در جامعه دموکراسی سوسیالیستی سه مؤلفهای «تمامی افراد آن جامعه فارغ از هر گونه تبعیضی (اعم از تبعیض جنسیتی، تبعیض مذهبی، تبعیض قومیتی، تبعیض نژادی و غیره) از حقوق شهروندی برابری برخوردار میباشند.»
ب - گرچه آبشخور «تکوین جامعه مدنی اجتماعی اتمیزه و تودهوار در بستر سرمایهداری و بر پایه رویکرد لیبرالیستی حاصل میشود اما بدونتردید آبشخور تکوین جامعه مدنی جنبشی سازمان یافته دموکراسی سه مؤلفهای اقتصادی و سیاسی و اجتماعی میباشد.»
علی ایحال در همین رابطه است که باید بگوییم که «جامعه مدنی با جامعه دموکراتیک تفاوت میکند چراکه جامعه مدنی مولود لیبرال دموکراسی سرمایهداری است اما جامعه دموکراتیک مولود دموکراسی سه مؤلفهای میباشد.»
ج - «در جامعه تبعیضگرا و غیر مدنی در راستای حرکت بهطرف جامعه مدنی باید ابتدا در آن جامعه یک روحیه جمعی یا وجود اجتماعی یا هویت ملی یا «مای عمومی و همگانی» تکوین پیدا کند تا این وجود اجتماعی یا روحیه جمعی و یا هویت ملی و یا مای عمومی و همگانی بتواند بستر و شالوده تکوین جامعه مدنی اجتماعی و در ادامه آن جامعه مدنی جنبشی فراگیر و همگانی خودجوش و خودسازمانده و خودرهبر و دینامیک و تکوین یافته از پایین بشود» و قطعاً تا زمانی که این وجود اجتماعی یا روحیه جمعی یا هویت ملی یا «مای عمومی و اجتماعی و انسانی» در یک جامعه شکل نگیرد امکان تکوین جامعه مدنی اجتماعی و در ادامه آن امکان تکوین جامعه مدنی جنبشی دینامیک فراگیر و همگانی وجود ندارد.
برای فهم این مهم تنها کافی است که با طرح سؤالی جامعه ایران در طول 150 سال گذاشته در مقایسه با جامعه اروپا قرار بدهیم و این سؤال عبارت است از اینکه «چرا در اروپا بهخصوص از فرایند بعد از انقلاب کبیر فرانسه حرکت جمعی و سازماندهی شده در اشکال مختلف آن از ان جی اوها تا اتحادیهها و سندیکاها و تا احزاب قوی استخواندار و غیره شکل گرفتند و در ادامه آن نهادینه شدند اما در کشور ایران در طول 150 سال گذشته هیچکدام از این نهادها نتوانستند نهادینه بشوند و نتوانستند عمر درازمدت پیدا کنند؟
در پاسخ به این سؤال دموکراسیساز باید بهصورت اجمالی و کپسولی بگوییم که «علت العلل این امر همان خلأ و غیبت و فقدان روحیه جمعی و هویت ملی و وجود اجتماعی و مای عمومی و اجتماعی و انسانی در جامعه ایران میباشد که صد البته خود این خلأء هویتی و روحیه ملی و وجود اجتماعی و مای عمومی و انسانی و اجتماعی در جامعه ایران مولود و سنتز جامعه استبدادزده و فقهزده و تصوفزده و مورد تجاوز خارجی قرار گرفته ایران در طول هزار ساله گذشته میباشد.»
پر پیداست که نخستین دستاورد این خلأ در جامعه ایران در مرحله اول «عدم تکوین جامعه مدنی چه بهصورت اجتماعی و اتمیزه آن و چه بهشکل جنبشی سازمانیابی شده آن بوده است». فراموش نکنیم که خود «خلأ جامعه مدنی اجتماعی و یا جامعه مدنی جنبشی عامل عدم نهادینه شدن دموکراسی و آزادی در جامعه ایران (در چهار فرایند مختلف مشروطیت، پسا شهریور 20، سالهای 29 - 32 دولت مصدق و سالهای 57 و 58) شدهاست» بنابراین با یک نگاه آسیبشناسانه سلبی و ایجابی به این فاجعه اجتماعی در جامعه بزرگ ایران بیشک برای اینکه بتوانیم این خلأ هویتی در جامعه بزرگ ایران (در راستای دستیابی به جامعه مدنی و دموکراسی و آزادی نهادینهشده) بهصورت تاریخی و اجتماعی حل نماییم، باید قبل از همه بر همان «تحول فرهنگی عظیم تکوین یافته از پایین (در چارچوب نبرد تئوریک با اسلام فقاهتی، روایتی، زیارتی، ولایتی، مداحیگری حوزههای فقهی اسلام صوفیانه اشعریگری، جامعهستیز، دنیاستیز و فردگرای حسین حاجی فرج معروف به عبدالکریم سروش) توسط اسلام تطبیقی بازسازی شده معلمان کبیرمان محمد اقبال لاهوری و شریعتی تکیه بکنیم.»
قطعاً «بدون یک تحول فرهنگی عظیم تکوین یافته از پایین در جامعه استبدادزده و غارت شده و فقهزده و تصوفزده ایران امکان تحقق وجود اجتماعی، روحیه جمعی، هویت ملی و مای عمومی و اجتماعی و انسانی و در ادامه آن امکان تحقق جامعه مدنی چه در شکل اجتماعی آن و چه در شکل جنبشی آن و همچنین در ادامه آن امکان نهادینه شدن دموکراسی و آزادی در جامعه بزرگ ایران وجود ندارد.»
لذا میتوانیم داوری کنیم که در طول 150 سال گذشته جامعه بزرگ ایران سه پروژه ناتمام تجربه کرده است:
پروژه اول - پروژه انطباقی نسبت به الگوی جامعه مدنی اجتماعی و یا جامعه مدنی جنبشی کشورهای مختلف اروپائی بوده است که هر چند از 36 سال قبل از تکوین مشروطیت این رویکرد انطباقی به جامعه مدنی اجتماعی و یا جامعه مدنی جنبشی اروپا (با ترجمه مقدمه قانون اساسی انقلاب کبیر فرانسه توسط میرزا یوسف خان مستشارالدوله و با شعار قانونگرایی میرزا ملکم خان و شعار از فرق سر تا ناخن پا باید فرنگی بشویم سید حسن تقیزاده) مادیت پیدا کرد و اگر چه در دوران 20 ساله استبداد رضا خان میرپنج (در چارچوب سیاست اقتصادی امپریالیسم انگلیس که در کادر این سیاست اقتصادی امپریالیسم انگلیس بود که رضا خان با کودتای اسفند 1299 به قدرت سیاسی در ایران دست پیدا کرد) توسط رویکرد تاسیجویانه او به مدرنیزاسیون امپریالیسم انگلستان این رویکرد انطباقی به جامعه مدنی اجتماعی مغربزمین ادامه پیدا کرد ولی بهصورت مشخص در فرایند پسا شهریور 20 با تبعید رضا خان توسط امپریالیسم انگلستان و فروپاشی استبداد مطلقه سیاسی دو دهه رضا خان میرپنج جامعه ایران بهصورت اجتماعی (با تکوین نهادهای اجتماعی و صنفی و سیاسی از احزاب تا سندیکاها و اتحادیهها و ان جی اوها) این روند انطباقی جامعه مدنی خودش (با تأسّی به دستاوردهای انقلاب کبیر فرانسه و انقلاب 1917 روسیه) به انجام رسانید.
ادامه دارد