84 - چرا به شریعتی نیازمندیم؟1

 

لذا تجلیل و تعظیم از این انسان‌های تک بعدی، در بعد از ممات آن‌ها یک تعظیم و تجلیل تکلیفی و دولتی و فرمالیته برای هویت‌سازی تاریخی جریان‌های حاکم اجتماعی و سیاسی و معرفتی می‌باشد. آنچنانکه در طول 37 عمر رژیم مطلقه فقاهتی حاکم، شاهد این تعظیم‌ها و تجلیل‌های صوری و تکلیفی و دستوری و دولتی از این گونه شخصیت‌های تک بعدی، جهت هویت‌سازی تاریخی و سیاسی رژیم مطلقه فقاهتی برای خود بوده‌ایم و شاید یکی از رمزهای ماندگاری حیات بارور شریعتی پس از مرگش، همین دولتی نشدن شریعتی در طول 37 سال عمر رژیم مطلقه فقاهتی می‌باشد.

به همین دلیل در طول 38 سالی که از مرگ طبیعی شریعتی می‌گذرد، باند ضد شریعتی از داریوش شایگان، سید حسین نصر و عبدالکریم سروش گرفته تا حمید روحانی و غیره، تلاش کرده‌اند تا به نحوی از انحاء، شریعتی را به قبای رژیم مطلقه فقاهتی یا رژیم کودتائی و ضد خلقی پهلوی متصل نمایند (حاشا و کلا زهی بیشرمی). پر پیداست که تمامی این تلاش‌های مذبوحانه، توسط این افراد معلوم‌الحال، شیپور از دهان گشادش نواختن می‌باشد، چراکه همه اینها می‌کوشیدند تا با آلوده کردن شریعتی، توسط دولتی کردن او، نجاست و آلودگی‌های سیاسی حیات خود را توجیه نمایند (فبای الاء ربکما تکذبان).

بنابراین، در این رابطه نخستین موضوعی که باید نصب العین ما قرار گیرد، اینکه شریعتی در طول عمر 24 ساله تولد دومش، «یک شریعتی تک ساحتی و تک بعدی نبوده است بلکه بالعکس، یک شریعتی ذوابعادین است»، که در چارچوب آن می‌توانیم به انواع:

1 - شریعتی اصلاح‌گر نظری.

2 - شریعتی سیاسی.

3 - شریعتی متکلم.

4 - شریعتی جامعه‌شناس.

5 - شریعتی عارف و غیره تقسیم کرد.

صد البته، هر کدام از این شریعتی‌های گوناگون و متنوع دارای هویتی مستقل از دیگر شریعتی می‌باشند و همین امر باعث گردیده است تا از شریعتی تک بعدی 20 سال بعد از تولد طبیعی اولش، در شریعتی 24 سال تولد دومش، یکی از نوابغ بزرگ قرن بیستم بیافریند.

بنابراین در رابطه با سوال فوق که، چرا امروز نیازمند به شریعتی هستیم؟ باید نخست مشخص کنیم که نیاز امروز جامعه ما کدام است؟ و پس از مشخص کردن کدامین نیاز جامعه امروز ایران و کدامین شریعتی، از میان انواع شریعتی‌ها است که ما می‌توانیم به این سوال اینچنین جواب بدهیم که، اکنون با کدامین شریعتی می‌توان به نیازهای امروز جامعه ایران پاسخ بدهیم؟ یا به عبارت دیگر پاسخ بدهیم که، کدامین شریعتی امروز توان پاسخگوئی به نیازهای جامعه ایران دارد؟

در یک کلام، اگر بخواهیم سخن آخر خود را با یک عبارت در این رابطه مطرح کنیم، باید بگوئیم که «تنها این شریعتی اصلاح‌گر نظری و عملی است که می‌تواند در جامعه امروز ایران، پاسخگوی نیازهای جامعه امروز ایران باشد و تنها شعار آگاهی و آزادی و برابری شریعتی است که در این زمان می‌تواند، در ادامه راه اقبال پروژه بازسازی و تجدید بنای نظری و عملی اسلام و مسلمانان را پیش ببرد، نه شعار عرفان، برابری، آزادی شریعتی که یک شعار فردی می‌باشد نه جامعه‌ساز

علی ایحال، علاوه بر اینکه ما در این زمان نیازمند به شریعتی هستیم و شریعتی در زمان ما می‌تواند حیاتی بارورتر از زمان حیات 24 ساله عمر تولد دومش داشته باشد، ولی پر پیداست که کلیدواژه این حرکت در این شرایط، پاسخگوئی به این سوال‌ها است که، آیا جامعه امروز ما نیازمند به شریعتی سیاسی است؟ یا، آیا جامعه امروز ما نیازمند به عرفان مدرن شریعتی است؟ و یا، آیا جامعه امروز ما نیازمند به شریعتی اصلاح‌گر نظری و عملی اسلام و مسلمانی است؟ و آیا جامعه امروز ما نیازمند به شریعتی جامعه‌شناس است؟ و قس علی هذا.

بی شک در 38 سالی که از عمر ممات طبیعی شریعتی می‌گذرد، به خصوص در جامعه ایران تمامی این ابعاد مختلف شخصیت شریعتی دارای طرفدارانی بوده است و بالطبع امروز هم در جامعه ایران دارای طرفدارانی نیز می‌باشند. یعنی عده‌ای در 38 سال گذشته الی زماننا هذا، تلاش کرده‌اند تا به صورت مکانیکی با طرح شریعتی به عنوان نماد عرفان مدرن، یا در چارچوب شعار عرفان، برابری و آزادی به تبیین اگزیستانسیالیستی اندیشه‌های او، شریعتی عارف و درون‌گرا و فردگرا به عنوان شریعتی دوران پس از مرگش مطرح نمایند، تا توسط آن، جوهر اندیشه شریعتی را از عرصه جامعه‌سازی، محدود به خودسازی فردگرانه نمایند و شعار جامعه‌سازانه شریعتی - که در کنفرانس قاسطین و مارقین و ناکثین، در اواخر حیات ارشاد او یعنی در آبان ماه 51 به صورت آگاهی – آزادی و برابری، مطرح کرد -، در چارچوب شعار فردسازانه شریعتی، یعنی عرفان و برابری و آزادی محدود و محصور کنند.

به همین دلیل از منظرگاه ما، «تنها بعد شخصیت شریعتی که می‌تواند پاسخگوی نیاز امروز جامعه ایران باشد، همان شخصیت اصلاح‌گرایانه نظری و عملی شریعتی در راه تجدید بنای اسلام و مسلمانان است.» چراکه این «تنها شخصیت اصلاح‌گرایانه شریعتی است که به عنوان یک رویکرد می‌تواند تبیین کننده ابعاد دیگر شخصیت شریعتی، اعم از شریعتی عارف، یا شریعتی سیاسی، یا شریعتی متکلم و یا شریعتی جامعه‌شناس و غیر ه بشود.» بطوریکه در این رابطه می‌توانیم به صراحت اعلام کنیم که «غیر از رویکرد شریعتی اصلاح‌گر، ما نمی‌توانیم از منظرگاه ابعاد دیگر شخصیت ذوابعاد شریعتی به تبیین جامعی از شریعتی دست پیدا کنیم»؛ لذا در این رابطه است که، امروز تمامی نگاه‌هائی که به تبلیغ آگاهانه یا ناآگاهانه بعد عرفانی شریعتی، به صورت مکانیکی در چارچوب شعار «عرفان و برابری و آزادی» می‌پردازند، حرکتی در جهت تحریف حرکت و اندیشه شریعتی ارزیابی می‌کنیم. زیرا در چارچوب شریعتی درون‌گرای اگزیستانسی و عرفانی در قالب «عرفان، برابری، آزادی» ما نمی‌توانیم، ابعاد دیگر شریعتی، اعم از شریعتی سیاسی، یا شریعتی اصلاح‌گرایانه، یا شریعتی جامعه‌شناسی یا شریعتی متکلم مدرن را تبیین و تعریف نمائیم.

البته پر واضح است که در چارچوب شریعتی تحریف شده فردگرا و اگزیستانسی و عارف و درون‌گرا، ما به راحتی می‌توانیم اندیشه جامعه‌سازانه شریعتی را در چارچوب لیبرالیسم معرفتی و لیبرالیسم سیاسی و لیبرالیسم اقتصادی و غیره تحریف کنیم. آنچنانکه از دهه 70 گروهی تحت عنوان حامیان شریعتی الی یومنا هذا، کوشیده‌اند به این تحریف دست بزنند، تا توسط آن شریعتی عارف و لیبرال را، جایگزین شریعتی سوسیالیست مخالف زر و زور و تزویر بکنند.

علیهذا، در این رابطه است که از نظر ما، «تنها بعد شخصیت شریعتی که امروز می‌تواند پاسخگوی نیاز جامعه ما باشد، همان شخصیت اصلاح‌گرایانه نظری و عملی شریعتی در راستای تجدید بنای اسلام و مسلمانی می‌باشد. چرا که مطابق این شخصیت شریعتی است که، شعار بازسازی نظری و عملی اسلام و جامعه دینی ایران به موازات هم در دستور کار پیشگام مستضعفین ایران قرار می‌گیرد.» بی شک رویکرد بازسازی فکر دینی به صورت نظری و عملی در این زمان، در ادامه استراتژی حضرت مولانا علامه محمد اقبال لاهوری، به عنوان مانیفست حرکت شریعتی مطرح می‌باشد. چراکه مطابق استراتژی نظری و عملی اسلام و مسلمانان، شریعتی در عرصه پروژه تجدید بنای اسلام و مسلمانی، مانند علامه محمد اقبال لاهوری:

اولا معتقد است که، «جامعه ایران، یک جامعه دینی است

ثانیا مانند هگل، معتقد است که «در یک جامعه دینی، تمامی حرکت تحول‌خواهانه اجتماعی، بالاجبار باید از کانال دین بگذرد

ثالثا در یک جامعه دینی، آنچناکه مارکس می‌گوید، «استخوانسوزترین کار، نقد دینی می‌باشد

رابعا برعکس امام محمد غزالی، که معتقد به احیاء اسلام به ارث رسیده گذشته بود، شریعتی مانند اقبال، «معتقد به شعار تجدید بنا و بازفهمی و بازسازی اسلام کل اسلام در زمان ما بود»، چراکه شریعتی مانند اقبال معتقد بود که، چیز تحریف نشده‌ای از اسلام باقی نمانده است تا در این زمان مانند غزالی، ما به احیاء دوباره آن‌ها از درون اسلام بپردازیم؛ لذا در همین رابطه بود، که شریعتی، در مقدمه تفسیر روم، پیام امید به روشنفکر مسئول، می‌گوید، حتی در خصوص خود قرآن اگر چه نتوانستند متن آن را مانند اسلام روایتی تحریف کنند، ولی تحریفی که در عرصه قرآن روی داده است، این بوده است، که ما قرآن را بد بفهمیم؛ و به همین دلیل از نگاه شریعتی، «اشتباه راه رفتن توسط بد فهمیدن قرآن، از راه اشتباه رفتن توسط تحریف اسلام روایتی، بدتر و خطرناکتر می‌باشد.»

خامسا تنها در رویکرد شریعتی اصلاح‌گرایانه است که، شریعتی مانند اقبال، معتقد است که «ما باید بر ویرانه‌های اسلام دگماتیسم فقاهتی و اسلام دگماتیسم صوفیانه و اسلام دگماتیسم فیلسوفانه یونانی‌زده، اسلام تطبیقی اجتهادگرایانه در اصول و فروع بنا نمائیم

سادسا شریعتی در عرصه رویکرد اصلاح‌گرایانه نظری و عملی خود، مانند اقبال «بر تقدم اصلاح نظری (توسط تجدید بنای اسلام تطبیقی و اجتهادگرا در اصول و فروع) نسبت به اصلاح عملی مسلمانان معتقد است.» به همین دلیل شریعتی مانند اقبال، «حرکت سیدجمال را که بر پایه تقدم اصلاح عملی مسلمانان، بر اصلاح نظری تجدید بنای اسلام استوار بود، به چالش می‌کشد

سابعا شریعتی مانند اقبال لاهوری، «در راستای دستیابی به اسلام تطبیقی و اجتهادگر در اصول و فروع، معتقد به پیوند بین ابدیت و تغییر به صورت تطبیقی نه انطباقی می‌باشد

لذا در همین رابطه است که، شریعتی مانند اقبال معتقد است که، «تکیه مکانیکی کردن بر ابدیت بدون در نظر گرفتن زمان و تغییر، در هزار سال گذشته، باعث تکوین اسلام فقاهتی دگماتیسم و اسلام روایتی دگماتیسم و اسلام صوفیانه دگماتیسم و اسلام فیلسوفانه دگماتیسم و اسلام متکلمانه اشعری‌گری دگماتیسم شده است.» آنچنانکه برعکس در یک قرن گذشته، «به علت عمده شدن بعد زمان و تغییر، در نگاه روشنفکران مسلمان، این امر باعث تکوین اسلام انطباقی در مؤلفه‌های مختلف آن شده است»؛ لذا به همین دلیل، از نظر شریعتی مانند اقبال «گرفتار شدن مسلمانان در هزار سال گذشته در حصار ابدیت و ثبوت، باعث تکوین اسلام دگماتیسم در عرصه‌های مختلف فقیهانه و فیلسوفانه و متکلمانه و صوفیانه آن شده است

ثامنا از نظر شریعتی مانند اقبال، «اصلاح‌گری نظری در این زمان، تنها در ایجاد پیوند تطبیقی (نه انطباقی) بین ابدیت و تغییر ممکن می‌باشد»؛ و به همین دلیل شریعتی مانند اقبال، «آنچنانکه محصور شدن در حصار ابدیت، عامل تکوین اسلام دگماتیسم در مؤلفه‌های مختلف آن می‌داند، عمده کردن تغییر توسط برخورد انطباقی، باعث پریشانی نظری در عصر حاضر می‌داند.» در نتیجه شریعتی مانند اقبال، «در عرصه بازسازی تطبیقی اسلام اجتهادگر در اصول و فروع، معتقد نیست که باید آتش به همه گذشته اسلام بزنیم، بلکه بالعکس هم شریعتی و هم اقبال معتقدند، که برای دستیابی به اسلام تطبیقی، باید از بازفهمی دوباره قرآن آغاز کنیم.» چراکه تنها منبعی از اسلام که دست نخورده باقی مانده است، خود قرآن می‌باشد.

به همین دلیل اقبال و شریعتی، «در سر لوحه پروژه تجدید بنای اسلامی خود، در چارچوب پیوند تطبیقی بین ابدیت و تغییر، از پروژه بازفهمی قرآن شروع کردند» بطوریکه از نظر شریعتی و اقبال، «بدون بازفهمی قرآن، امکان دستیابی به اسلام تطبیقی، توسط پیوند بین ابدیت و تغییر وجود ندارد.» در نتیجه شریعتی مانند اقبال، بسترهای دگم ساز اسلام دگماتیسم در مؤلفه‌های مختلف آن در هزار سال گذشته عبارت می‌دانست از:

الف - فلسفه یونانی.

ب - تصوف درون‌گرا و دنیاگریز و جامعه‌ستیز خانقاهی.

ج - فقه دگماتیسم حوزه‌های هزار ساله فقاهتی شیعه و سنی.

به همین دلیل هم اقبال و هم شریعتی در راستای اصلاح نظری، «معتقد به مبارزه همزمان با سه مؤلفه فلسفه یونانی و تصوف فردگرا و جامعه‌ستیز و دنیاگریز و اراده‌ستیز و فقه دگماتیسم حوزه‌های فقاهتی بودند»؛ و در همین رابطه است که، هم شریعتی و هم اقبال، معتقد هستند که «بدون مبارزه همزمان با فلسفه یونان و تصوف هند شرقی و فقه دگماتیسم حوزه‌های فقاهتی امکان دستیابی به اصلاح تطبیقی و نظری جهت تجدید بنای اسلام تطبیقی اجتهاد گر در اصول و فروع وجود ندارد.» علی ایحال، نیاز امروز جامعه ایران به شریعتی به علت:

الف – شریعتی اصلاح‌گر در عرصه نظر و عمل و اسلام و مسلمانی می‌باشد.

ب – به علت آن است که در مانیفست شریعتی اصلاح در نظر مقدم بر اصلاح در عمل می‌باشد.

ج – در مانیفست شریعتی اصلاح نظری توسط تجدید بنای اسلام اجتهادی و تطبیقی ممکن می‌باشد.

د - از منظر شریعتی، جهت تجدید بنای اسلام تطبیقی و اجتهادی باید همزمان سه عرصه فلسفه یونانی و تصوف خانقاهی و فقه دگماتیسم حوزه‌های فقاهتی به چالش کشیده شوند.

ه - از نگاه شریعتی جامعه امروز ایران، یک جامعه دینی است و دین مردم ایران اسلام است و از آنجائیکه اسلام یک دین اصلاح‌پذیر می‌باشد، لذا بدون تغییر دین اسلام تنها با اصلاح نظری و بازسازی و تجدید بنای همین اسلام، ما می‌توانیم به نقد و تغییر و اصلاح عملی در جامعه دینی امروز ایران دست پیدا کنیم.

و – نیاز امروز جامعه ایران به شریعتی، نیاز به تقدم اصلاح نظری، بر اصلاح عملی است.

ز – نیاز امروز جامعه ایران به شریعتی، نیاز به تقدم نفی سه مؤلفه اسلام فقاهتی دگماتیسم حوزه‌های فقاهتی و اسلام فیلسوفانه یونانی‌زده و اسلام صوفیانه خانقاهی توسط اجتهاد در اصول و فروع می‌باشد.

ح - نیاز امروز جامعه ایران به شریعتی، با رویکرد اصلاح‌گرانه او در عرصه نظر و عمل است، نه شریعتی عارف جامعه گریز، یا شریعتی سیاسی قدرت‌گرا.

ادامه دارد