اسلامشناسی علی در ترازوی نهجالبلاغه – قسمت دوم
2 - علی و «اسلام روایتی» در نهجالبلاغه:
و اما دومین اجتهاد در اصولی که عمر انجام داد، نفی «اسلام روایتی» بود که بعد از رحلت پیامبر اسلام افرادی امثال ابوهریره و... میکوشیدند با جعل و تحریف احادیث پیامبر «اسلام روایتی» را جایگزین «اسلام قرآنی» بکنند که جهت مقابله با این تحریف، عمر به جای اینکه اقدام به تصفیه و تعیین سره از ناسره روایات رسیده از پیامبر بکند کلا دور «اسلام روایتی» را با شعار «حسبنا الله کتاب الله» حصار کشید و طرح حدیث و روایت از قول پیامبر را تعطیل کرد که البته این موضوع یعنی ممنوع بودن طرح حدیث و روایت از قول پیامبر. از دوران عمر تا دوران عمر بن عبدالعزیز یعنی بیش از یک قرن ادامه پیدا کرد و از آنجائیکه از دوران عمر بن عبدالعزیز با لغو این دستور عمر، «اسلام روایتی» به صورت بی در پیکر تکوین پیدا کرد این امر باعث گردید تا به علت فاصله بیش از یک قرن بین تکوین «اسلام روایتی» با دوران حیات و رحلت پیامبر اسلام و طرح روایتهای جعلی و تحریف شده تحت نام پیامبر و صحابه توسط افرادی مانند ابوهریره و...، «اسلام روایتی» به صورت یک اسلام آفت زده درآید که متاسفانه این «اسلام روایتی» به صورت آلترناتیوی در برابر «اسلام قرآنی» محمد و علی شد چراکه طرفداران و مبلغین «اسلام روایتی» با شعار اینکه «اسلام قرآنی» گرچه «قطعی الصدور» است ولی به دلیل کلی بودن آن «ظنی الدلاله» میباشد، برعکس «اسلام روایتی» که گرچه «ظنی الصدور» است به دلیل کنکریت بودن آن برعکس قرآن «قطعی الدلاله» میباشد و به همین دلیل بود که امام علی کوشید تا از بعد از رحلت پیامبر اسلام، آنچنانکه در شورای جانشینی عمر در پاسخ به عبدالرحمن ابن عوف با شعار «لا» اعلام کرد بر پایه کتاب الله و سنت پیامبر اسلام رویهائی جدای از شیخین اعلام کند در برابر اسلامشناسی روایتی هم به جای ممنوعیت کامل نقل حدیث و روایت از طرف پیامبر که با شعار «حسبنا الله کتاب الله» از طرف خلیفه دوم مطرح شده بود در دوران حکومت پنج ساله خودش کوشید با اجتهاد در این اصل با «اسلام روایتی» برخورد تطبیقی قرآنی آنچنانکه پیامبر اسلام خواسته بود بکند که چارچوب این برخورد تطبیقی امام علی در خطبه 210 نهجالبلاغه تبیین شده است که در این خطبه امام علی با بیان چهار نوع زاویه برخورد توسط چهار گروه مختلف اجتماعی با احادیث و روایتهای که از قول پیامبر در جامعه آن روز مطرح بوده به آرایش آنها میپردازد این چهار زاویه عبارتند از:
الف - برخورد تحریفی با احادیث
ب - برخورد دگماتیسمی با احادیث پیامبر
ج - برخورد انطباقی با احادیت
د - برخورد تطبیقی با احادیث
و توسط این دسته بندی چهارگانه برخوردها است که امام علی معتقد به غربال و تصفیه احادیث نقل شده از طرف پیامبر اسلام به جای نفی کلی آنها (آنچنانکه توسط خلیفه دوم مطرح شده است) میباشد. البته این غربال و تصفیه احادیث و روایات توسط امام علی تا آنجا پیش رفته است که در کل نهجالبلاغه امام علی که بیش از هر کس از آغاز تا انجام با پیامبر بوده است به صورت مستقیم و غیرمستقیم تنها یازده تا روایت از پیامبر نقل شده است که خود این موضوع میرساند که در برابر بیش از ده هزار روایتی که امثال ابوهریره از پیامبر اسلام نقل میکردند تا چه اندازه امام علی با وسواس و حساسیت نسبت به این موضوع برخورد میکرده است و البته حساسیت امام علی در این رابطه زائیده دو مساله بود، اول اینکه در آن شرایط بازار روایت سازی به شدت گرم بوده و هر کسی به خاطر اینکه روایتهای پیامبر هنوز صورت کتبی پیدا نکرده بود و به صورت شفاهی منتقل میشد، از آنجائیکه انتقال شفاهی اخبار غیر مطمئنترین مکانیزم جهت انتقال حدیث و خبر است (زیرا در انتقال شفاهی هر کس بر پایه خودویژگیهای دستگاه حواس و مغزش موضوع را به شکلی فهم میکند) و آنچنان سلیقهها در این امر دخالت میکند که تا چند نفر در یک نسل و یک زمان اصلا موضوع حدیث و خبر متفاوت میشود تا چه رسد به چند قرن و چند نسل فاصله که اصلا موضوع روایت و خبر صد در صد با شکل اولش متفاوت خواهد شد البته این موضوع در خصوص روایات تحریف نشده و حقیقی میباشد و گرنه در خصوص آن دسته از احادیثی که به صورت تحریف شده و غرض آلود وارد بازار حدیث میشود اصلا صحبت فرق میکند، از طرف دیگر آنچنانکه امام علی در همین خطبه 210 نهجالبلاغه هم مطرح میکند به لحاظ ماهیت و مضمون این احادیث به دوازده دسته تقسیم میشوند و همین دسته بندی دوازده گانه مضمون احادیث میباشد که باعث شده تا طرح خیلی از احادیث حتی حقیقی برای زمانی دیگر کاملا صورتی سالبه انتفاع به موضوع داشته باشد[1].
به هر حال با همه این احوال یکی از موضوعهائی که امام علی در دوران حکومت پنج ساله خود اجتهاد در اصول کرد موضوع «اسلام روایتی» بود که توسط این اجتهاد، امام علی نه نفی روایات عمر را تائید کرد و نه بازار گرم روایت سازی امثال ابوهریرهها را، بلکه بالعکس معتقد بود که با غربال و تصفیه قرآنی روایات آنچنانکه پیامبر اسلام مطرح کرده که «اذا جائکم عنی حدیث فاتاه الی کتاب الله و فما واقفه فاقبلوه و ما خلفه فضربوه علی الجدار – هنگامی که حدیثی از ما به شما میرسد آن را با قرآن مطابقت نمائید در صورت مطابقت با قرآن آن را قبول کنید و در صورت عدم مطابقت آن حدیث را نفی کنید»، به هر حال آنچنانکه در کلام پیامبر هم مشهود است معیار غربال احادیث پیامبر، قرآن و کتاب الله میباشد.
به همین دلیل در خطبه 210 امام علی با یک نگاه اپیستمولوژیک و تاریخی به تبیین «اسلام روایتی» میپردازد که فهم آن برای امروز جامعه ما که گرفتار اسلام افت زده روایتی میباشد امری استراتژیک میباشد : خطبه 210 نهجالبلاغه شهیدی صفحه 242 از سطر ششم به بعد: «و من كلام له ع و قد سأله سائل عن أحاديث البدع و عما في أيدي الناس من اختلاف الخبر فقال علیه السلام - امام علی در پاسخ فردی که از او در باب حدیثهائی که از پیامبر در دست مردم است و با هم اختلاف دارد پرسید میفرماید: «إِنَّ فِي أَيْدِي اَلنَّاسِ حَقّاً وَ بَاطِلاً وَ صِدْقاً وَ كَذِباً وَ نَاسِخاً وَ مَنْسُوخاً وَ عَامّاً وَ خَاصّاً وَ مُحْكَماً وَ مُتَشَابِهاً وَ حِفْظاً وَ وَهْماً - امام علی احادیثی که در آن زمان یعنی 25 سال بعد از رحلت پیامبر در بین مردم وجود داشت به دوازده دسته تقسیم میکند: 1 - احادیثی که حق هستند. 2 - احادیثی که باطل هستند. 3 - احادیثی که صادق هستند. 4 - احادیثی که کاذب هستند. 5 - احادیثی که ناسخ هستند. 6 - احادیثی که منسوخاند. 7 - احادیثی که عاماند. 8 - احادیثی که خاصاند. 9 - احادیثی که محکم اند. 10 - احادیثی که متشابهاند. 11 - احادیثی که به خاطر سپرده شده. 12 - احادیثی که با وهم و گمان مطرح میشود.»
«وَ لَقَدْ كُذِبَ عَلَى رَسُولِ اَللَّهِ ص عَلَى عَهْدِهِ حَتَّى قَامَ خَطِيباً فَقَالَ مَنْ كَذَبَ عَلَيَّ مُتَعَمِّداً فَلْيَتَبَوَّأْ مَقْعَدَهُ مِنَ اَلنَّارِ - حتی در زمان رسول خدا از زبان رسول خدا احادیثی به دروغ نقل کردند که پیامبر پس از شنیدن این احادیث دروغ بر خاست و خطبه خواند و فرمود هرکه به عمد بر من دروغ ببندد جایگاهش در آتش خواهد بود.»
«وَ إِنَّمَا أَتَاكَ بِالْحَدِيثِ أَرْبَعَةُ رِجَالٍ لَيْسَ لَهُمْ خَامِسٌ – کسانی که از قول پیامبر برای تو حدیث نقل میکنند چهار دستهاند.»
« رَجُلٌ مُنَافِقٌ مُظْهِرٌ لِلْإِيمَانِ مُتَصَنِّعٌ بِالْإِسْلاَمِ لاَ يَتَأَثَّمُ وَ لاَ يَتَحَرَّجُ يَكْذِبُ عَلَى رَسُولِ اَللَّهِ ص مُتَعَمِّداً - گروه اول افراد منافقی هستند که به دروغ اظهار ایمان به اسلام و پیامبر میکنند و از گناه و دروغ هراسی ندارند و با طرح احادیث دروغ از قول رسول الله به عمد بر رسول خدا دروغ میبندند.»
« وَ رَجُلٌ سَمِعَ مِنْ رَسُولِ اَللَّهِ شَيْئاً لَمْ يَحْفَظْهُ عَلَى وَجْهِهِ فَوَهِمَ فِيهِ وَ لَمْ يَتَعَمَّدْ كَذِباً فَهُوَ فِي يَدَيْهِ وَ يَرْوِيهِ وَ يَعْمَلُ بِهِ وَ يَقُولُ أَنَا سَمِعْتُهُ مِنْ رَسُولِ اَللَّهِ ص - گروه دوم آنهائی هستند که از رسول خدا چیزهائی شنیدهاند اما درست آن احادیث را حفظ نکردهاند و به صورت غلط و اشتباه فهم و حفظ کردهاند لذا اینها در زمان طرح احادیث گرچه احادیث مطرح شده از آن پیامبر نمیباشد ولی اینها مانند گروه اول عمدا دروغ نمیگویند.»
«وَ رَجُلٌ ثَالِثٌ سَمِعَ مِنْ رَسُولِ اَللَّهِ ص شَيْئاً يَأْمُرُ بِهِ ثُمَّ إِنَّهُ نَهَى عَنْهُ وَ هُوَ لاَ يَعْلَمُ أَوْ سَمِعَهُ يَنْهَى عَنْ شَيْءٍ ثُمَّ أَمَرَ بِهِ وَ هُوَ لاَ يَعْلَمُ فَحَفِظَ اَلْمَنْسُوخَ وَ لَمْ يَحْفَظِ اَلنَّاسِخَ - گروه سوم آن دستهائی هستند که فقط امر پیامبر به دستوری را شنیدهاند در صورتی که نهی همان دستور که بعدا از طرف پیامبر مطرح شده است نشنیدهاند لذا این افراد فقط از امر آن خبر مطلع هستند و از نهی آن خبر ندارند یعنی حدیث نسخ شده را حفظ میکنند ولی ناسخ را حفظ نکردهاند حاصل آن میشود که نا آگاهانه همان حدیث منسوخ شده پیامبر را به صورت حکم از قول پیامبر نقل کنند.»
« وَ آخَرُ رَابِعٌ لَمْ يَكْذِبْ عَلَى اَللَّهِ وَ لاَ عَلَى رَسُولِهِ مُبْغِضٌ لِلْكَذِبِ خَوْفاً مِنَ اَللَّهِ وَ تَعْظِيماً لِرَسُولِ اَللَّهِ ص وَ لَمْ يَهِمْ بَلْ حَفِظَ مَا سَمِعَ عَلَى وَجْهِهِ فَجَاءَ بِهِ عَلَى مَا سَمِعَهُ لَمْ يَزِدْ فِيهِ وَ لَمْ يَنْقُصْ مِنْهُ فَهُوَ حَفِظَ اَلنَّاسِخَ فَعَمِلَ بِهِ وَ حَفِظَ اَلْمَنْسُوخَ فَجَنَّبَ عَنْهُ وَ عَرَفَ اَلْخَاصَّ وَ اَلْعَامَّ وَ اَلْمُحْكَمَ وَ اَلْمُتَشَابِهَ فَوَضَعَ كُلَّ شَيْءٍ مَوْضِعَهُ - گروه چهارم گروهی هستند که به خدا و پیغمبرش دروغ نبسته و به دلیل ترس از خدا و احترام رسول خدا اشتباه نکردهاند بلکه بالعکس آنچه شنیدهاند به طور صحیح حفظ کردهاند و آن طور که شنیدهاند نقل کرده و در آن چیزی نیافزوده و کم نکردهاند پس ناسخ را شناخته و حفظ کرده و بعد منسوخ را نیز حفظ کرده خاص و عام را شناخته و هر چیزی را در جایگاه خود نهاده و محکم و متشابه را شناخته.»
«وَ قَدْ كَانَ يَكُونُ مِنْ رَسُولِ اَللَّهِ ص اَلْكَلاَمُ لَهُ وَجْهَانِ فَكَلاَمٌ خَاصٌّ وَ كَلاَمٌ عَامٌّ فَيَسْمَعُهُ مَنْ لاَ يَعْرِفُ مَا عَنَى اَللَّهُ سُبْحَانَهُ بِهِ وَ لاَ مَا عَنَى رَسُولُ اَللَّهِ ص فَيَحْمِلُهُ اَلسَّامِعُ وَ يُوَجِّهُهُ عَلَى غَيْرِ مَعْرِفَةٍ بِمَعْنَاهُ وَ مَا قُصِدَ بِهِ وَ مَا خَرَجَ مِنْ أَجْلِهِ وَ لَيْسَ كُلُّ أَصْحَابِ رَسُولِ اَللَّهِ ص مَنْ كَانَ يَسْأَلُهُ وَ يَسْتَفْهِمُهُ حَتَّى إِنْ كَانُوا لَيُحِبُّونَ أَنْ يَجِيءَ اَلْأَعْرَابِيُّ وَ اَلطَّارِئُ فَيَسْأَلَهُ ع حَتَّى يَسْمَعُوا وَ كَانَ لاَ يَمُرُّ بِي مِنْ ذَلِكَ شَيْءٌ إِلاَّ سَأَلْتُهُ عَنْهُ وَ حَفِظْتُهُ فَهَذِهِ وُجُوهُ مَا عَلَيْهِ اَلنَّاسُ فِي اِخْتِلاَفِهِمْ وَ عِلَلِهِمْ فِي رِوَايَاتِهِمْ - گاهی از رسول خدا کلامی صادر میشد که دو جهت داشت یک وجه آن خاص بود و وجه دیگر آن عام بود پس آن را کسی میشنید که نمیدانست که رسول خدا از آن چه قصدی دارد همه اصحاب رسول خدا چنان نبودند که از او بپرسند و در فکر فهمیدن و کنجکاوی بوده باشند به حدی که گاهی دوست میداشتند بادیه نشینی یا رهگذری بیاید و از آن حضرت سوال کند تا ایشان بشنود ولی چیزی از اینها برای من پیش نمی آمد مگر اینکه از آن حضرت میپرسیدم و حفظ میکردم پس این است عامل و اختلاف روایات پیامبر اسلام در بین مردم.»
3 - علی و نهجالبلاغه:
اجتهاد در اصول امام علی در دوران حکومت پنج سالهاش بر دو مؤلفه نظری و عملی استوار بود. مؤلفه نظری حرکت امام علی همان تدوین اسلامشناسی توسط عمده کردن اصل عدالت در بستر مؤلفههای شش گانه آن یعنی «عدالت حکومتی»، «عدالت اقتصادی»، «عدالت سیاسی»، «عدالت اجتماعی»، «عدالت اخلاقی» و «عدالت حقوقی» بود و مؤلفه عملی آن تعطیل کردن اصل «فتوحات خارجی» و تعطیلی «تبلیغ اسلام شمشیری» و «اسلام تحمیلی» و «اسلام اجباری» بود که این دو اجتهاد در اصول امام علی باعث گردید تا یک جراحی بزرگ و یک زایمان نفس گیر و استخوان سوز به صورت عملی و نظری در اسلام و جامعه مسلمان صورت گیرد که نخستین قتیل این دگردیسی نفس گیر، خود امام علی بود. آنچنانکه به درستی گفتهاند که «قتل علی لشده عدله - علی به خاطر عدالتش کشته شد.» البته در عرصه نظری اگرچه امام علی کوشید از همان آغاز در این رابطه گام بردارد ولی به علت محدویتهای سیاسی و اجتماعی و فرهنگی دستاوردهای ماقبل حکومت علی در عرصه تدوین اسلامشناسی اش که در بستر اجتهاد در اصل عدالت با شش مؤلفه آن انجام میگرفت نتوانسته به دست ما برسد و تنها آنچه که در این زمان از اسلامشناسی علی به ما رسیده همین نهجالبلاغه میباشد که خود این نهجالبلاغه نیز دارای ضعفهائی میباشد که عبارتند از:
الف - نهجالبلاغه که به معنای راه روشن بلاغت میباشد اسمی است که سیدرضی تدوین کننده این کتاب برای خطبهها و کلام و حکمتها و نامههای گزینش شده امام علی انتخاب کرده است که دلالت بر رویکرد و عینک و نگاه و بینش سیدرضی به دستاوردهای چهارگانه امام علی در این کتاب میکند که حرکتی نه در راستای تدوین اسلامشناسی علی بوده، بلکه فقط بر پایه یک نگاه ادیبانه و زاویه بلاغتی جهت گزینش آن بخشهای از دستاوردهای نظری امام علی که جنبه بلاغتی داشته انجام گرفته است. لذا به همین دلیل آنچه سیدرضی در نهجالبلاغه بعد از سه قرن از رحلت امام علی جمع آوری کرده است:
اولا نه مربوط به دوران 23 ساله همراه پیامبر در مکه و مدینه میباشد و نه مربوط به دوران 25 ساله بعد از مرگ پیامبر تا زمان خلافت امام علی در سال 36 هجری میباشد، بلکه حتی همه دستاوردهای نظری امام علی در دوران چهار سال و نه ماهه حکومتش هم نیست.
ثانیا تازه از همان خطبهها و کلام و نامهها و حکمتهائی هم که سیدرضی به صورت گزینشی از دوران چهار سال و نه ماهه حکومت امام علی جمع آوری کرده است، باز خود سیدرضی دست به انتخاب گزینشی قطعاتی از آنها زده است که از نظر بلاغتی دارای جایگاه بهتری بوده است. به همین دلیل اکنون که 1100 سال از عمر نهجالبلاغه سیدرضی میگذرد دیگر برای ما آن شرایط تاریخی و سندی وجود ندارد تا بتوانیم به کامل این خطبهها و کلام و نامهها و حکمتهای امام علی دست پیدا کنیم[2] که این همه باعث گردیده است تا ما علاوه بر اینکه از دستاوردهای نظری دوران 23 ساله امام علی در زمان حیات پیامبر و دوران 25 ساله بعد از رحلت پیامبر تا خلافت امام علی محروم بشویم، حتی از دستاوردهای کامل نظری دوران نزدیک به پنج ساله حکومت و خلافت امام علی هم محروم بشویم که حاصل این محرومیت عدم دسترسی کامل به مبانی تئوری نظام حکومتی، نظام سیاسی، نظام اجتماعی، نظام اخلاقی، نظام حقوقی و... اسلامشناسی امام علی میباشد و این مصیبت برای ما زمانی به اوج خود میرسد که حتی بعضی از گفتههای نهجالبلاغه مثلا در خصوص خطبه 80 صفحه 58 نهجالبلاغه شهیدی (که طبق گفته سیدرضی، امام علی این خطبه را بعد از پایان جنگ جمل و ورود به بصره بیان کرده است) از آنجائیکه نه شرایط تاریخی و نه مخاطبین این خطبه معلوم نیست. در این خطبه امام علی آنچنانکه سیدرضی مطرح کرده است بالبداهه به صورت کلی و بدون مقدمه هم ایمان و هم عقل زن را به چالش میکشد که این به چالش کشیدن عقل و ایمان زن نه با قرآن مطابقت دارد و نه با سنت پیامبر و نه با اندیشه خود امام علی، چراکه ما در هیچ جای قرآن و حرکت پیامبر و خود امام علی حتی یک نمونه عملی نداریم که بین ایمان مرد و زن یا عقل مرد و زن تفاوتی قائل شده باشند و از آنجائیکه آنچنانکه سیدرضی میگوید این کلام بعد از جنگ جمل بیان شده است و جنگ جمل یکی از جنگهای داخلی امام علی با ناکثین بوده که محرک اصلی آن عایشه زن پیامبر بود که به علت کینههای هیستریکی که نسبت به امام علی داشت جنگ جمل را با حمایت طلحه و زبیر بر علیه علی ساز کرد. لذا از آنجائیکه سید رضی تکههائی از این خطبه را در نهجالبلاغه آورده، واضح نیست که مخاطب این خطبه چه کسی است، آیا این خطبه یک خطبه سیاسی در برابر عایشه و مردم و در پاسخ سخنان عایشه جهت کوبیدن عایشه بوده است یا چیز دیگری بوده؟
به هر حال همین برخورد اکلکتیویته کردن مرحوم سیدرضی با خطبهها و کلام و نامههای امام علی ایجاد مشکلاتی در فهم نهجالبلاغه برای ما شده است اما از آنجائیکه تنها متن نظری و عملی که ما میتوانیم از آن به استخراج نظام حکومتی، نظام سیاسی، نظام اجتماعی، نظام اقتصادی و نظام اخلاقی دوران اولیه اسلام بپردازیم همین دستاوردهای ناتمام نهجالبلاغه میباشد. لذا به مصداق «ما لا یدرک کله لا یترک کله» به همین اندک دستاورد باقی مانده قناعت میکنیم و سعی میکنیم با چراغ راهنما کردن شخصیت خود علی به شناخت و استخراج تئوری از همین نهجالبلاغه ناتمام بپردازیم. در همین رابطه پر واضح است که تلاش ما جهت شناخت و فهم نهجالبلاغه کاری فقط جهت تجلیل از امام علی نیست بلکه مهمتر از آن فهم و شناخت اسلامشناسی تاریخی و تطبیقی میباشد.
ب - به علت اینکه خود مرحوم سیدرضی در حدود 400 سال بعد از شهادت امام علی دست به تدوین نهجالبلاغه زده است از آنجائیکه به علت نگاه ادبی که جهت گزینش قطعاتی از خطبهها و کلام و نامهها و حکمتهای امام علی داشته است خود را نیازمند و موظف به ارائه سندهای مربوطه نمیدیده است، لذا این امر باعث شده که به علت فاصله 1100 ساله بین ما و سیدرضی دیگر امکان دستیابی ما به سندهای تاریخی 300 سال قبل این کلام وجود نداشته باشد.
ج - جای تردید وجود ندارد که علت اینکه اکثر قریب به اتفاق خطبهها و کلام و نامهها و حکمتهای نهجالبلاغه مربوط به دوران چهار سال و نه ماهه حکومت امام علی میباشد به آن دلیل است که در زمان حکومت امام علی به دلایل امکاناتی که حکومت برای امام علی فراهم کرده بود (مثل کاتبین و حافظین و...) این بستر فراهم شد تا شرایط برای ضبط و ثبت این دستاوردهای نظری امام علی بیشتر فراهم شود و از آنجائیکه این شرایط و امکانات در دوران قبل از حکومت برای امام علی فراهم نبوده لذا امکان ضبط و ثبت آن دستاوردهای اسلامشناسی علی جهت انتقال به ما و حتی به خود سیدرضی فراهم نشده است. در همین رابطه این نکته مهم را نباید فراموش کنیم که امام علی یا امام حسین در زمانی زندگی میکردهاند که آنچنانکه فوقا مطرح کردیم دوران سرکوب «اسلام روایتی» توسط خلیفه دوم بود که خود این امر شرایط جهت انتقال اسلامشناسی علی به ما و به تاریخ بعد از خودش مشکلتر کرده است. علی ایحاله با همه این ضعفهائی که نهجالبلاغه دارد این کتاب از یک حسن بزرگ هم برخوردار میباشد و آن اینکه اگر ما علی را در دوران 23 ساله تکوین وحی در کنار پیامبر توسط وحی و پیامبر فهم کنیم خود این علی، بزرگترین چراغ راه هدایت ما جهت فهم و تشخیص سره از ناسره نهجالبلاغه خواهد شد تا بدان طریق بتوانیم از همین نهجالبلاغه، اسلامشناسی علی را استخراج کنیم همان کاری که بزرگترین رسالت «نشر مستضعفین» در این زمان و عصر میباشد، چراکه آنچنانکه محمد عبده میگفت: «تنها با اسلامشناسی نهجالبلاغه علی است که ما میتوانیم در این زمان اسلامشناسی قرآن و وحی و محمد را تبیین نمائیم» و به همین دلیل است که در این نوشته ما میکوشیم که با علی، نهجالبلاغه را فهم کنیم و با نهجالبلاغه، اسلامشناسی علی را کشف نمائیم.
ادامه دارد
[1] . البته باز هم تاکید میکنیم که همه اینها در خصوص روایتهائی از پیامبر است که صورتی حقیقی داشته باشد یعنی واقعا توسط روات و ناقلین سالم و صادق مطرح شده باشد و واقعا حدیث یا روایت از آن پیامبر بوده باشد و گرنه در خصوص روایاتی که مانند نقل و نبات امثال ابوهریره از قول پیامبر جعل میکردند که دیگر جای صحبت ندارد.
[2] . جدای از اینکه حتی در این زمان برای ما دست یابی به سند بعضی از همین خطبههای جمع آوری شده هم وجود ندارد به عبارت دیگر تعدادی از همین خطبهها و کلام و نامهها و حکمتهای جمع آوری شده در نهجالبلاغه سیدرضی در زمان فعلی دارای سند تاریخی نمیباشد و ما نمیتوانیم به امام علی استناد بدهیم.