سلسله درسهای اسلامشناسی - درس هشتم
حج فقاهتی، حج ابراهیمی – قسمت بیست و یکم
2 - ابعاد اسلامشناسی عملی حج ابراهیمی پیامبر اسلام:
مشخصههای اسلامشناسی حج ابراهیمی پیامبر اسلام عبارتند از؛
الف – تغییرگرا است نه تفسیرگرا: زیرا آنچه به عنوان یک اصل در تمامی اعمال حج گزار واضح و مبرهن میباشد، حرکت دائم است! در حج سکون معنی ندارد حتی وقوف در حج حرکت است و همین حرکتهای پیوسته (اقلیمی و طوافی و سعیائی و رمیائی و احرامی و ذبحیائی و...) حج گزار است که به عنوان نخستین پیام برای حج گذار آموزش اسلامشناسی تغییرگرا را به ارمغان میآورد، تغییری که یک زمانی توسط احرام فردی صورت میگیرد و زمان دیگر توسط طواف و سعی جمعی به انجام میرسد و در مرحلهائی به صورت رمی تاریخی یا ذبح هواهای نفسانی تحقق پیدا میکند.
ب - طبیعتگرا است نه ذهنیت گرا: در حج تمامی حرکتهای حاجی باید بر مرکب زمان سوار گردد و پیوند حاجی با زمان پیوند با طبیعت و وداع با ذهنیتهای او است.
ج - جمعگرا ستنه فردگرا: در حج تمامی اعمال و حتی عبادتهای فردی باید به صورت جمعی انجام بگیرد و حاجی از همان آغاز باید خود را در گرداب جمع حل کند، زیرا او میداند هرچه که مانع این حل شدگی گردد جزئی از محرمات است.
د - تاریخ گراست نه سنت گرا: حاجی در تمامی اعمال حج -ابراهیم خلیل و همسرش هاجر و فرزندش اسماعیل یا اسحاق را در مقابل خود میبیند- چگونه زندگی کردن با ابراهیم را میآموزد و همین پیوند حاجی با ابراهیم است که حاجی به اسلامشناسی تاریخی - که از ابراهیم تا محمد و از محمد تا همه تاریخ ادامه دارد- معرفت پیدا میکند! اسلامشناسی حاجی در حج اسلامی نیست که از محمد آغاز شده باشد و پیام آور آن تنها محمد باشد، بلکه اسلامی است که «بنیانگذار آن ابراهیم خلیل میباشد» و ابراهیم خود را مسلمان میداند و این اسلام توسط ابراهیم خلیل به صورت یک نهضت تسلسلی و ضد بت پرستی در تاریخ جاری و ساری گشته است و آخرین حلقه این نهضت پیامبر اسلام بوده است، که نهضت او مانند اسلافش یک نهضت ضد بت پرستی میباشد. مضمون ضد بت پرستی نهضت ابراهیمی است که به حج پیوند با تاریخ میبخشد، چراکه مبارزه ضد بت پرستی حاجی که در سفرش به اشکال مختلف (از بت نفسانی احرام و ذبح گرفته تا بت اجتماعی سعی صفا و مروه و بت ثلاثه تاریخی رمی جمره منا) نمایان میگردد، دلالت بر دستگاه تاریخی اعتقادی میکند که در مبارزه به توسط «توحید تاریخی و توحید اجتماعی و توحید نفسانی و بت تراشان تاریخ» صورت گرفته است و حاجی در کانتکس این «مبارزه نفسانی و اجتماعی و تاریخی با بت پرستی» است که با یک اسلامشناسی تاریخی آموزش پیدا میکند.
ه - تجربه گراست نه تعبدگرای تقلیدی و تکلیفی: حاجی در حج اسلامشناسی را با تجربه شخصی خود آموزش عمل جمعی میبیند، لذا موظف است با ذره ذره وجود خود حج را تجربه کند. او در حج مکانیزم تجربه کردن اسلام را آموزش میبیند و در آشنائی با اسلام تجربتی از اسلام تعبدی و فقاهتی و تکلیفی فاصله میگیرد، اسلام تجربتی حاجی که در سفر حج با آن پراکسیس میکند به همان میزانی که بر عشق «طواف» استوار میباشد بر سعی «صفا» نیز استوار و تکیه دارد و به همان میزانی که بر «رمی منا» استوار میباشد بر وقوف «عرفات و مشعر» نیز تکیه میکند. در همین رابطه است که اسلامشناسی در حج به صورت یک پراکسیس در میآید، نوعی پراکسیس که تمامی ابعاد آن (اعم از پراکسیس باطنی عشق و پراکسیس نفسانی احرام و ذبح و پراکسیس اجتماعی سعی و پراکسیس معرفتی وقوف و پراکسیس طبیعی میقات و پراکسیس تاریخی رمی و...) در آنجا عینیت پیدا میکند. در حج ما اسلامشناسی تجربتی «ذوالاالبعادینی» تجربه میکنیم که از خدا تا نفس و از فرد تا جامعه و از طبیعت تا تاریخ ادامه پیدا میکند، و از دل چنین اسلامشناسی تجربتی است که گوهر اسلامشناسی توحید زایش میکند، البته «توحید» نه در کانتکس توحید کلامی متکلمین اشعری و صوفیان هندی و فقها حوزه و فلاسفه ارسطو زده مسلمان (که آنها آن را به صورت توحید ذاتی و توحید صفاتی و توحید افعالی و ...خلاصه میکنند)، بلکه توحید به آن شکلی که در اعمال ابراهیم خلیل از نظر قران مجسم میباشد که عبارت است از «توحید فلسفی و توحید انسانی و توحید اجتماعی و توحید تاریخی».
و - عرفان گراست نه صوفی گرای اشراقی گر افلاطونی و نئوافلاطونی: ما در حج اسلامشناسی حاجی را همراه با ابراهیم و محمد تجربه میکنیم که عرفان در نگاه حاجی نه در ریاضتهای - نفس کشانه- هند شرقی.
بسازم خنجری نیشش زفولاد / زنم بر دیده تا دل گردد آزاد
عرفان در اسلامشناسی حج ابراهیمی محمد خلق عظمت در نگاه و دیدن است، نه مانند افلاطون جهان خیالی را در طول و عرض این جهان آفریدن، عرفان در اسلامشناسی حج ابراهیمی پیامبر اسلام حل شدن در جمع است و فردیت خود را با اعمال احرام و ذبح منا در جمع قربانی کردن است، و از - من- ما ساختن است نه مانند عرفان صوفی گرای هند شرقی؛ در فراق از جمع به صورت مرتاضانه - خود یا نفس- را در عرصه - من- قربانی کردن است.
مثنوی دفتر اول- چاپ نیکلسون صفحه 71 در سطر هفتم؛
ای شهان کشتیم ما خصم برون / ماند خصمی زوبتر در اندرون
کشتن این کار عقل و هوش نیست / شیر باطن سخره خرگوش نیست
سهل شیری دان که صفها بشکند / شیر آن را دان که خود را بشکند
عرفان در اسلامشناسی حج ابراهیمی محمد مولود پراکسیسی است که قرآن در آیه 200 سوره آل عمران مطرح میکند: «یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَصَابِرُوا وَرَابِطُوا وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ - ای کسانی که ایمان آوردید هم خود مقاومت کنید و هم جمع را به مقاومت دعوت کنید و در عرصه این پراکسیس دست به پیوند و رابطه و حزب بزنید و بدین ترتیب است که تقوای شما به خداوند باعث رستگاری شما میگردد.»
ز: آزادی گراست نه لیبرال خواه معرفتی و اخلاقی و اجتماعی و اقتصادی سرمایه داری غرب: حاجی در حج اسلام شناسیائی را تجربه میکند که ابتدا به رهائی نفسانی او در کانتکس احرام میانجامد:
1 - آرایش نباید بکنی؛
2 - در آینه نباید نگاه بکنی؛
3 - هیچ حیوانی حتی حیوان موری را نباید بکشی؛
4 - عطر نباید بزنی؛
5 - لباسهایت را نباید از دیگران ممتاز کنی؛
6 - با خود نباید سلاح حمل بکنی؛
7 - زناشوئی نباید بکنی؛
8 - امر و نهی آمرانه نباید صورت بگیرد و...
این رهائی نفسانی در کانتکس مراقبه نفسانی است که در بستر پراکسیس معراج فردی و همراه با جمع در اسری به «آزادی مثبت» میرسد و تا آنجا پیش میرود که با «نفس خود فردی» بدون آنکه مانند مولوی آن را بکشد تنها با مراقبت احرام و در بستر جمع و در من کلی انسان حل میگرداند، و از خود فردی «من انسانی» میسازد به طوری که در منا با محو شدن خود فردی که در بستر من انسانی صورت میگیرد، با اشکال سمبولیک ذبح عید انسان یا عید قربان را اعلام میکند. بدین ترتیب است که فرد با «آزادی مثبت» آزادی منفی یا رهائی از بندهای اجتماعی را که به صورت رمی در بتهای ثلاثه منا تجلی میکند، را تجربه میکند، پس اسلامشناسی تجربی حج ابراهیمی محمد - اسلامی- است که آزادی مثبت فردی را در بستر رهائی جامعه جستجو میکند و آزادی منفی جامعه را در کانتکس نقد قدرت اجتماعی که در سه شکل «قدرت سیاسی استبداد و قدرت اقتصادی استثمار و قدرت فرهنگی استحمار» است، دنبال مینماید.
ح - برابری طلب است نه فقط به شکل اکونومیست اقتصادی: حاجی در اسلامشناسی تجربتی که فرآیندهای مختلف پروسس حج است را تجربه میکند؛ به برابری انسان در ابعاد مختلف نژادی و تاریخی و اجتماعی و اقتصادی و... نگاه میکند و هرگز برابری را در محدوده خاص اقتصادی مطالعه نمیکند، بلکه بالعکس این اسلامشناسی برابری را در بستر جامعه و تاریخ و انسانیت مشاهده میکند و لذا به نفی هرگونه تبعیض اجتماعی اعم از - تبعیض نژادی یا طبقاتی یا اجتماعی و سیاسی و جنسیت و اندیشه و فرهنگ و ...- رای میدهد و تنها در بستر نفی همه این تبعیضات است که امکان سوسیالیسم علمی را فراهم میکند، لذا از دیدگاه اسلامشناسی حج ابراهیمی محمد؛ تا زمانی که تبعیض طبقاتی در جامعه باشد امکان امحاء تبعیض نژادی و تبعیض جنسیت و تبعیض اجتماعی و تبعیض فرهنگی وجود نخواهد داشت و نیز بالعکس.
3 - تبیین اسلامشناسی حج ابراهیمی پیامبر اسلام در کانتکس تبیین سمبولیزم «ری چوال»های حج:
مهمترین عاملی که در تبیین اسلامشناسی حج ابراهیمی محمد باید در نظر گرفته شود به تبین سمبولیسم؛ حج را از کجا آغاز بکنیم؟ بر میگردد! و بر حسب نوع پاسخی که ما به این سوال بدهیم انواع اسلامشناسی در بستر تبیین حج حاصل میشود، چرا که امکان این که بتوانیم بدون آرایش سمبولهای حج دست به تبیین حج و اسلامشناسی حج بزنیم، وجود ندارد زیرا سمبولیسمهای حج که در کادر «ری چوالها» مادیت مییابند، صورتی یکسان ندارند، بلکه دارای صورتی «ذومراتب» میباشند که بر حسب آرایشی که به هیرارشی این «ری چوال»های سمبولیسم میدهیم، انواع اسلامشناسی حاصل میشود. برای فهم این موضوع ابتدا باید سمبولیسمهای حج را در این جا شمارش کنیم که اینها عبارتند از:
احرام؛ تواف؛ سعی؛ وقوف عرفات و مشعر؛ رمی؛ قربانی و...
سمبولیزمهای بالا از اهم سمبلهای حج میباشد اما برای تبیین اسلامشناسی حج باز هم موظفیم که یکی از این شش سمبولیزم را عمده کنیم و پنج سمبولیزم دیگر را در کانتکس آن سمبولیزم تبیین نمائیم. برای مثال اسلامشناسی صوفیانه سمبولیزم قربانی را عمده میکند[1] و تمامی دیگر سمبولیزمها را در کانتکس آن سمبولیزم تبیین مینماید، در صورتی که اسلامشناسی فقیهانه سمبولیزم احرام را (که صورت فقهی دارد) عمده میکند و مابقی دیگر سمبولیزمها را در کانتکس آن تبیین مینماید و به همین ترتیب اسلامشناسی فیلسوفانه سمبولیزم وقوف عرفات و مشعر را عمده میکند و مابقی سمبولیزمها را در بستر آن تبیین مینماید، شریعتی سمبولیزم «رمی جمرات و ستونهای ثلاثه منا» را عمده میکند و بر پایه آن به تبیین اسلامشناسی تاریخی حج ابراهیمی میپردازد، اقبال لاهوری سمبولیزم «طواف» را عمده میکند و در کادر آن به تبیین سمبولیزمهای دیگر میپردازد: کلیات اقبال- رمز بیخودی- چاپ احمد سروش در صفحه (91 و 92)؛
همچنان آئین میلاد امم / زندگی بر مرکزی آید بهم
حلقه را مرکز چو جان در پیکر است / خط او در نقطه او مضمر است
قوم را ربط و نظام از مرکزی / روزگارش را داوم از مرکزی
راز دار و راز ما بیت الحرام / سوز ما هم ساز ما بیت الحرام
چون نفس در سینه او پروریم / جان شیرین است او ما پیکریم
تازه رو بستان ما از شبنمش / مزرع ما آب گیر از زمزمش
تاب دار از ذرههایش آفتاب / غوطه زن اندر فضایش افتاب
دعوی او را دلیل استیم ما / از به راهیم خلیل استیم ما
در جهان ما را بلند آوازه کرد / با حدوث ما قدم شیرازه کرد
ملت بیضا زطوفش هم نفس / همچو صبح افتاب اندر قفس
از حساب او یکی بسیاریت / پخته از بند یکی خوداریت
تو زپیوند حریمی زندهائی / تا طواف او کنی پاینده ائی
در جهان جان امم جمعیت است / در نگر سر حرم جمعیت است
عبرتی ای مسلم روشن ضمیر / از مثال امت موسی بگیر
داد آن قوم مرکز را زدست / رشته جمعیت ملت شکست
آنکه بالید اندر آغوش رسل / جز و او داننده اسرار کل
دهر سیلی بر بنا گوشش کشید / زندگی خونگشت و از چشمش چکید
رفت نم از ریشههای تاک او / بید مجنون هم نروید خاک او
از گل غربت زبان گم کردهائی / هم نوا هم اشیان گم کرده ائی
شمع مرد و نوحه خوان پروانهاش / مشت خاکم لرزد از افسانهاش
ای زتیغ جور گردون خسته تن / ای اسیر التباس و وهم و ظن
پیرهن را جامعهی احرام کن / صبح پیدا از غبار شام کن
مثل آبا غرق اندر سجده شو / آنچنان گم شو که یکسر سجده شو
مسلم پیشین نیازی آفرید / تا به ناز عالم آشوبی رسید
در ره حق پا به نوک خار خست / گلستان در گوشه دستار بست
بنابراین برای تبیین اسلامشناسی حج باید نخست به این سوال پاسخ دهیم که سمبولیزمهای حج را از کجا آغاز کنیم؟ و اما چرا از آغاز رمز این سمبولیزم توسط پیامبر اسلام فاش نشده است، در این است که اسلامشناسی در هر شرایطی باید بر پایه دینامیزم اسلام به صورت امر سیالی در آید تا بتواند به عنوان راهنمای عمل و به صورت اسلام تاریخی تحقق پیدا کند.
1- نتیجه آن چه در باب حج گفتیم:
الف - تعریف حج از نظر شریعتی؛ تبلور اسلام نظری در اعمال و مناسک و حرکات مشخص است.
ب - فونکسیون حج از نظر شریعتی؛ آموزش یک دوره اسلامشناسی به صورت عملی به مسلمانان در طول تاریخ اسلام.
ج - جایگاه حج از نظر شریعتی؛ حج به صورت یک فرع در کنار فروع دیگر (آنچنان که اسلام فقاهتی میگوید) نیست، بلکه چنان که توحید به عنوان تنها اصل زیربنائی اسلام نظری میباشد که اصول دیگر آن انعکاس توحید در «طبیعت و انسان و جامعه و تاریخ» است که به صورت - معاد و امامت و عدالت و نبوت- میباشد، حج نیز به عنوان زیربنای اسلام عملی است که دیگر «ری چوال»ها و فروعات در کانتکس آن معنی پیدا میکند، از نماز و روزه گرفته تا جهاد و امر به معروف و نهی از منکر و خمس و زکات و... غیره.
د - اگر دوران حیات حقیقی (و نه شناسنامه ائی) شریعتی را به سه مرحله «شریعتی سیاسی و شریعتی جامعه شناس و شریعتی کامل» تقسیم کنیم، خواهیم دید که در دوره شریعتی کامل که از سال 48 و در بستر حج متولد گردید و در عرصه سه سفری که به حج کرد فرآیندهای دوران کمال خود را توانست پست سر بگذارد، بنابراین شریعتی کامل مولود حج است.
ه - سفرنامههای حج شریعتی به معنی تبیین اسلامشناسی او میباشد بنابراین برای درک و فهم اسلامشناسی شریعتی و مطالعه اندیشه شریعتی بهتر است از شناخت تئوریهای او در باب حج شروع کنیم.
و - اگر معجزههای پیامبر اسلام آن چنان که ابن خلدون در مقدمه تاریخ خود میگوید؛ یکی قرآن و دیگر مدینه النبی (یا جامعه سازی) پیامبر باشد، بهتر است که معجزه سوم پیامبر را «تکوین و تبیین و تدوین و... حج» بدانیم، چراکه پیامبر اسلام (در کنار ابراهیم خلیل که معمار تاریخی حج بود) معمار مکتبی حج میباشد و تلاش بسیار گستردهائی جهت تنظیم و تکوین پروژه حج کرده است.
ز - در دین موسی و در دین عیسی پروژه هائی مانند حج وجود نداشته و ندارد، لذا پیامبر اسلام و در نتیجه دین اسلام تنها دین ابراهیمی است که بر حج به عنوان یک پروژه مکتبی تکیه دارد.
ح - پیامبر اسلام در جهت تکوین و تنظیم پروژه حج:
اولا- با استرداد این پروژه از جاهلیت عرب آن را شرک زدائی کرد و برای شرک زدائی کردن آن به نفی بتهای مکه در تپه صفا و مروه پرداخت و نقشهای موجود بر دیوار کعبه را پاک کرد وبا جای گزین کردن خدواند به جای بتهای کعبه، به حج هویت مکتبی بخشید.
ثانیا- با ایجاد پیوند در بین قبیلههای متخاصم عرب که توسط پروژه حج صورت گرفت، از حج به عنوان عاملی جهت وحدت سازی بین قبائل متخاصم عرب استفاده کرد.
ثالثا- با تغییر قبله مسلمانان از مسجد الاقصی به کعبه آنان را در برابر ادیان یهود و مسیحیت یک هویت ملی و مذهبی بخشید. رابعا- پیامبر توانست با تدوین و تنظیم پروژه حج آن را به یک آموزشگاه عملی در جهت آموزش یک دوره اسلامشناسی عملی در آورد تا مسلمانان بتوانند به توسط این پروژه و در طول تاریخ بر حسب وضعیت فکری و عملی خود، اسلامشناسی خاص خود را تجربه نمایند.
ط - پروژه حج به این علت بر پایه یک سلسله «ری چوال»ها و اعمال و مناسک سمبولیسم بنا گردیده است که؛ اسلامشناسی مورد نظر پیامبر اسلام یک اسلامشناسی ثابت نمیباشد بلکه بالعکس - تنوع اسلامشناسی و تاریخی شدن اسلام- موضوعی بوده که از آغاز مورد نظر پیامبر اسلام بوده است.
ی - برای تبیین اسلامشناسی تاریخی در هر زمانی باید برپایه تنظیم و آرایش سمبولیزمهای حج عمل کنیم که بر حسب عمده کردن هر کدام از سمبولیزمهای حج، نوعی اسلامشناسی نصیب ما میشود.
ک - سمبولیزمهای حج عبارت از؛ احرام و میقات و طواف و سعی و مس حجرالاسود و وقوف در عرفات و مشعر و رمی جمره و ذبح و... میباشند، که برای تبیین اسلامشناسی عملی حج موظفیم که در کانتکس این سمبولها عمل کنیم و قبل از هر چیز باید در هر زمانی به آرایش این سمبولها بپردازیم و توسط عمده کردن یکی از این سمبول ها، دیگر سمبولها را در کادر آن تبیین نمائیم. برای نمونه گفتیم شریعتی رمی جمره ستونهای منا را عمده میکند، ولی مولوی به پیروی از او عبدالکریم سروش قربانی منا را عمده میکند و اقبال لاهوری طواف جمعی مسلمانان حول کعبه را عمده میکند و...
ل - دستاوردهای تئوریک شریعتی در سه سفر حج او عبارتند از سفر اول: اسلامشناسی میعاد با ابراهیم. سفر دوم: اسلامشناسی مناسک حج؛ و سفر سوم: اسلامشناسی حسین وارث آدم که کاملترین اسلامشناسی شریعتی میباشد، و بر پایه تبیین اسلامشناسی از حسین وارث آدم بود که شریعتی اسلامشناسی ارشاد را نیز برپایه توحید مطرح کرد.
م - شریعتی با تبیین حج در آثار فوق توانست برای اولین بار در جهان اسلام «حج عرفتی» را جای گزین حج زیارتی و حج تجارتی و حج سیاحتی و حج فقاهتی کند.
ن - شریعتی در تبیین حج تنها به تبیین «حج معرفتی» بسنده نکرد بلکه «حج تجربتی» را نیز به نمایش گذاشت.
س - شریعتی شعار مکتبی «عرفان و برابری و آزادی» خود را از حج گرفت، چراکه عرفان شریعتی با عرفان صوفیانه متفاوت بود و تعریفی که شریعتی از عرفان میکرد منجر به تغییر در نگاه انسان میگشت، او دیگر میتوانست «جهان اکبر» را در دل همین «جهان اصغر» ببیند، نه مانند گرایشات دیگر (افلاطون که به طول و عرض این جهان مانند اسلام فلسفی ارسطوئی نظر دارد و اسلام صوفیانه اشعری گری و اسلام فقهیانه حوزهائی که همه آنها) که جهانی خیالی و فانتزی از جن و ملک و قیامت و ... از عرفان ساختهاند، اما عرفانی که شریعتی از حج آموخته بود آن را با این عبارت آندره ژید بیان میکرد که؛ بکوش عظمت در نگاه تو باشد نه در آن چه که میبینی! او برابری و آزادی را به همین نحو از حج آموخت چرا که در نظر شریعتی برابری و سوسیالیسم تنها در بستر اکونومیستی خلاصه نمیشد بلکه در تمامی مؤلفههای انسانی (اعم از نژادی و اجتماعی و جنسیت و...) تسری پیدا میکرد، به همین ترتیب آزادی که از نظر شریعتی چنین معنی پیدا میکرد، (او آزادی را مانند عبدالکریم سروش در کانتکس لیبرالیسم سرمایه داری و توسط مؤلفههای لیبرالیسم اخلاقی، لیبرالیسم معرفتی، لیبرالیسم اقتصادی و... معنی نمیکرد بلکه بالعکس) او آزادی را در بستر آزادی مثبت و آزادی منفی انسانی و آزادی منفی اجتماعی که رهائی از بندهای ثلاثه تاریخی میباشد (استثمار و استبداد و استحمار) و آزادی مثبت اجتماعی معنی میکرد.
ع - مهمترین خصیصه اسلامشناسی شریعتی که در حج به کشف آن پرداخت «اسلام بازیگر به جای اسلام تماشاگر» بود.
ادامه دارد
[1] . اما عبدالکریم سروش به تاسی و تقلید از مولوی سمبولیزم قربانی را عمده می کند به همین لحاظ در سفری که او به حج کرد پیوسته در تدارک آن بود که گوسفند فربه تری را بخرد و بکشد که البته بیچاره نصیبش هم نشد تا بتواند به آرزوی صوفیانه خود دست پیدا کند.