تفسیر قریش – بخش آخر
استراتژی سازمان گرایانه حزبی محمد در حرکت مکی بر کدامین ترم استوار بود؟ انقلاب؟ یا ارتجاع؟ یا محافظه کاری؟ یا رفرمیسم؟ یا اصلاحات؟
مطابق آنچه تا کنون از حرکت محمد در استراتژی 13 ساله سازمان گرایانه حزبی او گفتیم این اصول مبانی زیربنائی استراتژی مکی محمد را تشکیل میدهد:
1- اعتقاد به تکیه بر پائینی های جامعه به عنوان بازوی استراتژی یا خواستگاه استراتژی و به عنوان تنها نیروی عمل کننده تحول اجتماعی - تاریخی به جای تکیه بر بالائی ها.
چه در عرصه تغییر جامعه و چه در عرصه نیروهای کنشگر سیاسی -اجتماعی که در این رابطه با یک نگاه اجمالی به حرکت 13 ساله محمد در مکه به نیکی حتی برای مغرضین حرکت او هم این اصل غیر قابل انکار میباشد. چراکه حتی در مدت 13 ساله استراتژی مکی محمد و حتی برای یک لحظه هم به بالائیها جهت هدایت و تحول جامعه چشم ندوخت.
اگر از بالائیها هم نیروهائی به طرف پائینیها ریزش میکرد، این نیروها در پشتیبانی از پائینی های و تحت پذیرش هژمونی پائینیها انجام میگرفت. یعنی از نگاه محمد ابوبکر گرچه روزی از بالائیها بوده است و امروز با اعتقاد به اسلام به طرف پائینیها آمده است موظف است هژمونی اسامه ابن زید را که از پائینیها بپذیرد. بنابراین اصل اول اعتقاد به حرکت سازمان گرایانه حزبی اعتقاد به نقش استراتژیک پائینیها جهت تحولات اجتماعی - سیاسی - طبقاتی - اقتصادی جامعه میباشد. اینهمه شکنجه و فشار و... پائینی های حرکت اجتماعی محمد توسط سردمداران دارالندوه در مدت 13 ساله مکی به خاطر اعتقاد به این اصل بود و به خاطر اجرای این اصل توسط محمد بود که آن زمانیکه بالائی های قدرت و ثروت و معرفت مکه توسط ابوطالب برای محمد پیغام فرستادند که اگر دست از پائینیها بر داری ما حاضریم علاوه بر اینکه اموال کثیره در اختیار تو بگذاریم و از زیباترین زنان مکه به ازدواج تو در آوریم ، تو را به عنوان پادشاه خود انتخاب کنیم. محمد در پاسخ به ابوطالب گفت که به آنها بگو به خدا قسم اگر خورشید در دست راستم بگذارید و ماه را دست چپم بگذارید و از من بخواهید که دست از این حرکتم بر دارم و به سوی شما روی بیاورم این کار نخواهم کرد. باز در همین رابطه بود که هنگامیکه طرفداران حکومت عثمان که همه از بالائیها بودند جهت تهدید و تطمیع ابوذر به سراغ او آمدند تا ابوذر را وادار کنند تا دست از پائینیها و مخالف با سرمایه اندوزی و کنز اموال و قدرت و معرفت توسط عثمان و عبدالرحمن بن عوف و کعب الاحبار و معاویه و مروان حکم و... بردارد و در برابر منافع و غارتگری قدرت و ثروت و معرفت بالائیها ساکت بشود. ابوذر در پاسخ به عثمان به فرستادههای او گفت به خدا قسم اگر شمشیرتان بر شریان گردنم بگذارید و تنها یک نفس تا مرگ بیشتر فاصله نداشته باشم آن نفس را جز به دفاع از حقی که از رفیقم محمد شنیدم بر نخواهم کشید.
2- اعتقاد به تحول سوبژکتیوی پائینیها توسط انتقال تضادهای ابژکتیو جامعه به درون خود آگاهی آنها.
3- اعتقاد به مرزبندیهای اعتقادی - سیاسی - طبقاتی - اجتماعی با طبقه حاکمه مکه در استراتژی مکی.
4- اعتقادی به تقدم تحولات درونی سوبژکتیو - ابژکتیو جامعه خودش بجای تحولات برونی سوبژکتیو - ابژکتیوی جامعه.
5- اعتقاد به برخورد پروسسی کردن با نهادهای اجتماعی - طبقاتی - اقتصادی - تاریخی جامعه جهت تحول اجتماعی بجای برخوردهای ولانتاریسمی رولوسیونی.
این چهارچوب و کانتکس حرکت اعتقادی -اجتماعی محمد در 13 ساله استراتژی سازمان گرایانه حزبی مکی او بود که اصول سازمان گرایانه حزبی را برای همیشه تبیین مینماید و تمامی این اصول سازمان گرایانه مورد استفاده محمد در استراتژی حزبی به قدر محکم و متقن میباشد که امروز نیز بعد از چهارده قرن از حرکت او باز همین اصول مطرح شده در فوق به عنوان چهارچوب حرکت سازمان گرایانه حزبی بدون یک اصل کم و زیاد برای هر معتقد به استراتژی سازمان گرایانه حزبی را تشکیل میدهد. هر کسی که در این قرن و عصر که بخواهد در جامعه خود تحول اجتماعی اصلاح گرایانه بر پایه حرکت سازمان گرایانه حزبی به انجام برساند موظف است که همین اصول کشف شده توسط محمد را دو به اره بکار گیرد حال پس از مشخص شدن این حقیقت تئوریک میتوانیم به تفسیر سوره قریش بپردازیم.
مضمون و سمت گیری سوره قریش؟ پس از ذکر مبانی تئوریک فوق با توجه به اینکه سوره قریش صد در صد از جمله سورههائی بوده است که در فرآیند 13 ساله حرکت مکی محمد بر محمد نازل شده است. قبل از هر گونه تبیین و تفسیری در خصوص آن باید این نکته مهم را مشخص کنیم که سوره قریش جزو کدام دسته از سورههای دسته بندی شده فوق میباشد. برای این منظور باید ابتدا موضوع سوره را مشخص کنیم چراکه هر سوره مکی که بر محمد نازل شده است نظر به اینکه در کادر تبین تئوری عام محمد میباشد (بر عکس سورههای مدنی که موضوعات متعددی در عرصه تئوری خاص و مشخص جامعه سازی محمد دارند) دارای یک موضوع مشخص میباشد. مثلا موضوع سوره انشراح یا سوره الضحی خود محمد و حقیقت وحی میباشد. یا موضوع سوره تکویر قیامت میباشد یا موضوع سوره اخلاص توحید فلسفی میباشد و... بنابراین اولین سوالی که در رابطه با سوره قریش مطرح میشود، عبارت است از اینکه موضوع سوره قریش چه میباشد برای پاسخ به این سوال تنها کافی است که آیه اول سوره قریش را معنی تحت لفظی کنیم:
لِإِیلَافِ قُرَیْشٍ - برای ائتلاف قریش یعنی موضوع سوره کاملا مشخص است. ائتلاف قریش البته در رابطه با طرح قریش در اینجا باید به این نکته اشاره کنیم که آنچنانکه شاه ولی الله دهلوی هندی میگوید، کلا بیان قریش در اینجا در جهت طرح نمونه و مصداق برای آینده از طرف محمد میباشد نه طرح یک پلان یا نقشه ابدی. لذا برحسب نوع برخوردی الگوئی یا نمونهای یا تصویر برداری یا دیالکتیکی که ما با استراتژی سازمان گرایانه حزبی محمد و جامعه ساخته شده توسط او میکنیم، سه نوع برخورد دگماتیسم و انطباقی و تطبیقی در رابطه با استراتژی محمد مطرح میشود. در برخورد دگماتیستی با استراتژی محمد ما با قریش به عنوان پلان همیشگی محمد بر خورد میکنیم و سعی میکنیم در هر مرحله از زمان از نمونه جامعه محمد تصویر برداری کنیم و در عرصه برخورد انطباقی هم باز ما سعی میکنیم با انطباق جامعه فعلی بر جامعه محمد از نمونه محمد تصویر برداری کنیم . اما در عرصه برخورد تطبیقی با الگوی اجتماعی محمد ما فقط رابطه محمد با استراتژی و جامعه سازی که او کرده است کشف میکنیم، سپس بر پایه شناخت جامعه خودمان در زمین و زمان فعلی سعی میکنی بین جامعه و استراتژی سازمان گرایانه حزبی و اصول و مبانی آن آنچنان رابطه دیالکتیکی ایجاد نمائیم که محمد برقرار کرد. یعنی پیامبر برای اینکه در طرح تئوری عام و خاص و مشخص خود مانند اندیشه یونانی و منطق ارسطوئی و فلسفه اتوپیائی افلاطونی به کلی گوئی و مجرد اندیشی گرفتار نشود، یک جامعه نمونه و مشخص و کنکرت را میگیرد و سپس بر پایه آن جامعه نمونه، شروع به تئوری پردازی میکند. به عبارت دیگر محمد برای تئوری پردازی و تبین تئوریک خود هرگز مانند اندیشه و منطق و متد ارسطوئی نمیآید از تعریف ذهنی بر مبنای حد و رسم و جنس فصل و... به صورت عام و کلی و مجرد شروع کند و سپس بر روی آن موضوع مجرد شروع به تئوری پردازی کند بلکه بالعکس متد اندیشه محمد کاملا عکس متد اندیشه ارسطوئی عمل میکند که بیش از هزار سال بر اندیشه بشر حاکم بود. متد اندیشه محمد یک متد دیالکتیکی میباشد و توسط این متد بود که محمد توانست بشریت را متحول سازد و بشریت را در آستانه تحول اپیستمولوژیک جدیدی قرار دهد. بر مبنای همین متدلوژی دیالکتیکی محمد بود که محمد در طرح تئوری خویش چه در عرصه تئوری عام خود و چه در عرصه تئوری خاص خویش و چه در عرصه تئوری مشخص خود همیشه برعکس متدلوژی یا منطق ارسطوئی و منطق دکارتی که همان منطق صوری میباشد و همیشه از پدیده کلی و عام و مجرد شروع میکردند مثلا زمانیکه میخواستند در باب انسان بپردازند قبل از هر گونه تبین و تشریحی در باب انسان ابتدا به ساکن یک تعریف کلی و عام و مجرد و ذهنی از انسان میکردند، مثل اینکه مثلا انسان حیوانی است ناطق یا انسان حیوانی ضاحک یا انسان حیوانی است اجتماعی و... بعد بر مبنای این تعریف کلی شروع میکردند به تبیین و تشریح کردند این روش از کلی به جزئی را روش قیاسی مینامند روش دیگر که روش و متدلوژی محمد میباشد روش استقرائی مینامند در روش استقرائی برعکس روش قیاسی حرکت از جزئی و مشخص و عینی به طرف عام و کل میباشد در همین رابطه است که در قرآن هنگامیکه مردم بر پایه روش قیاسی ارسطوئی میخواستند از محمد از کلی در خواست تعریف کنند محمد در پاسخ آنها سکوت میکرد و جوابی نمیداد یعنی جواب دادن را نفی میکرد تا توسط آن نه روش ارسطوئی را تائید کند و نه اندیشه را به عرصه کلی بافی و عام نگری و مجرد اندیشی سوق دهد. (مثل: سوره الاسراء – آیه 85 - وَیَسْأَلُونَکَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّی وَمَا أُوتِیتُم مِّن الْعِلْمِ إِلاَّ قَلِیلاً - ای محمد هر وقتی که از تو در باب روح سوال کردند به آنها بگو موضوع از امر پروردگار است و علم شما در این رابطه قلیل میباشد لذا وارد آن نشوید واضح است که موضوع روح و ایده که زیر بنای فلسفه بشر از افلاطون و ارسطو در پنج قرن قبل از میلاد گرفته تا قرن نوزدهم و حتی بیستم امثال هگل و برکلی و... بوده است با چند کلمه توسط محمد که این امر رب است و بشر توان شناخت آن را ندارد، از دیسکورس علمی - فلسفی بشر خارج میشود و بجای آن مقوله عام و کلی و مجرد واقعیت خاص مشخصی مینشیند مثل ابل یا شتر یا درخت انجیر و درخت زیتون و... که عرب بادیه نشین بیش از هر چیز آنرا میشناسد و با آن زندگی میکند).
بنابراین طرح قریش در اینجا از طرف محمد فقط برای بیان یک نمونه مشخص جهت تبیین تئوری خود بر پایه آن میباشد. آنچنانکه طرح ابل یا شتر برای جامعه عرب طرح یک نمونه بود و گرنه اگر محمد در هند مبعوث میشد قطعا در آنجا دیگر برای طرح مصداق و نمونه طبیعی یا انسانی یا اجتماعی بر شتر و قریش و ابی لهب و... تکیه نمیکرد چراکه شتر آنچنانکه برای مردم بادیه نشین عرب یک مصداق عینی و خاص و کنکرت و واقعی میباشد برای مردم هند یک موضوع غیر عینی و غیر کنکرت و غیر مشخص میباشد محمد در هند باید از فیل بجای شتر به عنوان یک نمونه طبیعی یاد کند چراکه مردم هند همگی به خوبی فیل را به عینه و واقعی و مشخص و کنکرت میشناسند و با او زندگی کرده و میکنند و یا مثلا در رابطه با مصداق جامعه اگر محمد مثلا بجای مکه و شبه الجزیره عربستان مثلا در هند مبعوث میشد میبایست بجای قبیله و جامعه قریش از جامعه مثلا نجسهای هند نمونه میآورد چراکه همه مردم هند نجسها را که قبل از هجوم آریائیهای وحشی ، مالکان اصلی هند بودند به خوبی میشناسند. علیهذا در همین رابطه است که باید طرح قبیله و جامعه قریش توسط محمد در این سوره فقط جنبه مصداق و نمونه داشته باشد و در تفسیر این سوره فقط ما موظفیم تا تئوری عامی که محمد حول این کیس کنکرت مطرح میکند برداشت کنیم و بر پایه جامعه امروزمان آن تئوری عام را لباس واقعیت بپوشانیم و اگر نه اگر بخواهیم به این خلاصه کنیم که این سوره فقط در باب قریش بوده آنهم قریش بعد از حمله ابرهه که توسط مرغان هوائی تار و مار شدند و محمد در اینجا میخواهد با اشاره به حمله ابرهه به مکه و تار و مار شدن او توسط مرغان هوائی منت بر قریش بگذارد و به آنها گوشزد کند که این خدا بود که توسط آن مرغان هوائی برای شما امنیت منطقه و مکان و زمان ایجاد کرد و گرنه شما همگی اسیر خوف و جوع سابق خود میبودید اینچنین تفسیر کردن این سوره که امثال علامه طباطبائی در المیزان جلد بیستم - صفحه 625 تا 631 مطرح میکند یا مرحوم طالقانی در پرتوی ا ز قرآن قسمت دوم جزء سیام - صفحه 265تا 270 بیان میکند و... برای ما جز طرح یک سلسله خاطرههای گذشته فونکسیون و دستاوردی نخواهد داشت و تکیه کردن به چنین تفسیری از سوره قریش و قرآن دیگر قرآن نمیتواند برای ما به عنوان یک پیام هدایتگر و تغییر دهنده در این شرایط باشد. لذا در همین رابطه است که برای اینکه بتوانیم از قرآن به عنوان یک کتاب هدایتگر در این زمان استفاده کنیم، باید آنچنانکه شاه ولی الله دهلوی میگوید، طرح قریش در اینجا مانند طرح ابی لهب در سوره تبت به عنوان نمونه و مصداق بگیریم و پس از این پیش فرض بینیم چگونه محمد بر روی این مصداق شروع به تئوری سازی در عرصه عام و خاص و مشخص میکند. آنوقت این قرآن میتواند برای جامعه ما و انسان امروز هم هدایتگر باشد و گرنه در غیر اینصورت باید به عنوان پیامی برای مردهها در قبرستان بخوانیم و هدیه روح آنها بکنیم برعکس آنچه اقبال لاهوری در باب این کتاب میگوید:
نقش قرآن چونکه در عالم نشست / نقشهای پاپ و کاهن را شکست
فاش گویم آنچه در دل مضمر است / این کتابی نیست چیز دیگر است
چونکه در جان رفت جان دیگر شود / جان جو دیگر شد جهان دیگر شود
با مسلمان گفت جان در کف بنه / هر چه از حاجت فزون داری بنه
پس تا اینجا در یافتیم که موضوع سوره قریش ائتلاف قوم قریش میباشد. در همین رابطه است که برای ما مشخص میشود که محمد در اینجا میخواهد از موضوع مهم ائتلاف اجتماعی به عنوان یک موضوع تئوریک صحبت بکند و به عبارت دیگر در اینجا میخواهد تئوری خود را در رابطه با موضوع ائتلاف اجتماعی بیان کند. واضح است که اگر آنچنانکه مفسرینی امثال طباطبائی یا طالقانی و... برای تبین این ائتلاف بر پایه یک پیش فرض که علت این ائتلاف قریش بر پایه حمله ابرهه و دفاع مرغان بوده است، دیگر باز تفسیر در اینجا تمام است و نیازی به کشف تئوری ائتلاف نداریم که این شکل از تفسیر هم باز در اینجا صحیح نمیباشد. چراکه اگر لازم بود خود محمد طرح موضوع دیگر میکرد و موضوع اصحاب فیل را در اینجا مطرح میکرد. البته همه این تفسیر به خاطر آن صورت گرفته که این مفسرین با یک پیش فرض دیگر که از بعضی روایات بدست رسیده که مثلا عمر در نمازش دو سوره را با هم میخوانده یا مثلا فلان امام این دو سوره را به صورت یکجا یا جدا در نماز نافله یا نماز جماعت خوانده پس باید این دو سوره را به اهم تفسیر کرد و همگی برپایه اصحاب ابرهه که حداکثر در این شرایط برای ما جز طرح یک واقعه تاریخی بیشتر نیست تفسیر گردد. که پر واضح است که ره آوردی تئوری برای عصر و نسل ما نخواهد داشت. به همین دلیل است که ما در تفسیر این سوره معتقدیم آنچنانکه امروز این دو سوره به صورت مستقل و جدا از هم به ما رسیده است و معتقدیم در سوره بندی فعلی قرآن به شکل مستقیم یا غیر مستقیم تائیدیه پیامبر و امام علی وجود داشته است. لذا در همین رابطه باید این دو سوره را به صورت مستقل تفسیر کنیم و برداشت تئوری راهنمای عمل بر پایه بر خورد تطبیقی با شرایط زمانی - اجتماعی خودمان بکنیم. حال با طرح این پیش فرض پس از اینکه موضوع سوره قریش مشخص شد که ائتلاف میباشد و بعد از اینکه مشخص کردیم که طرح قریش در اینجا فقط برای طرح نمونه و مصداق میباشد سومین سوالی که در رابطه با این موضوع در اینجا مطرح میشود عبارت از اینکه هدف ائتلاف قریش چه بوده است؟ به عبارت دیگر این ائتلاف قریش که اینقدر در اینجا حائز اهمیت میباشد چه فونکسیون اجتماعی برای قوم و قبیله قریش داشته است در رابطه با این سوال سوم است که آیه سوم به پاسخگوئی به این سوال سوم میپردازد و میگوید:
إِیلَافِهِمْ رِحْلَةَ الشِّتَاء وَالصَّیْفِ: الفتی که باعث گردید تا قریش را از حالت یک قوم و قبیله که عامل حرکتشان یا تجارت یمن در زمستان بود یا تجارت شام در تابستان یا حرکت زمستان و تابستان برای پیدا کردن چراگاهی جهت تغذیه گوسفندان بود با بعثت محمد و قرآن بدل به یک جامعه در حال سیر کند. بطوریکه اگر حداکثر این سوره در سال دهم بعثت پیامبر هم نازل شده باشد این جامعه قریش در تحت هدایت و پرورش تئوریک محمد به مرحلهای خواهند رسید که تا 14 سال دیگر یعنی دوران ابوبکر و یا تا بیست سال دیگر یعنی دوران عمر دو امپراطور بزرگ زمین و زمان را یعنی امپراطوری ایران و روم را به زانو در خواهد آورد و آنچنانکه جواهر لعل نهرو میگوید تمدن عظیمی را بر جهان مسلط خواهد کرد پس ائتلاف قریش وسیلهای بود تا قوم و قبیله و طائفه قریش را از حالت یک قوم و جامعه بسته خارج کنیم و او را توسط بعثت محمد بدل به قوم و جامعه باز نماییم که دائما در حال سیر میباشند به عبارت دیگر هدف از این ائتلاف استحاله قریش از یک قوم و قبیله و طائفه به یک امت دائم در حال حرکت میباشد. اما سوال چهارمی که در همین جا در ادامه سوالهای پیشین مطرح میشود اینکه حال که فهمیدیم موضوع سوره ائتلاف قریش بوده و دریافتیم که طرح قریش فقط بر پایه طرح مصداق و نمونه میباشد و همچنین دریافتیم که هدف و فونکسیون ائتلاف در قریش استحاله او از یک قوم و قبیله بسته به جامعه باز یعنی امت دائم در حرکت بوده است، چهارمین سوالی که در همین جا مطرح میشود اینکه این ائتلافی که باعث اینهمه تحول در قریش گردید، ائتلاف بر چه پایه و با چه پشتیبانی صورت گرفته است؟ آیا ائتلاف بر پایه خانه کعبه بوده است؟ آیا ائتلاف قریش بر پایه شخصیت کاریزماتیک محمد بوده است؟ آیا ائتلاف قریش بر پایه تجارت سودآور زمستان و تابستان یمن و شام بوده است؟ آیا اتلاف قریش به خاطر نصب اولیه آنها یعنی نضر بن کنانه بوده است؟ و غیره.
نه هیچ یک از اینها عامل تحول قریش نبوده است، بلکه آنچه باعث الفت و ائتلاف قریش گردید در آیه سوم به این صورت مطرح میکند فَلْیَعْبُدُوا رَبَّ هَذَا الْبَیْتِ عامل این استحاله عبودیت رب این خانه است که با قیام محمد آنچنانکه صاحب تفسیر قمی در جلد دوم - صفحه 444 میگوید تحقق پیدا کرد و برای تفسیر این آیه سوم و درک عامل ائتلاف قریش باید بیست سال صبر کنیم تا صحنه دیالوگ بین رستم فرخ زاد فرمانده سپاه بزرگ امپراطوری ایران با آن فرمانده پابرهنهای که بقول فردوسی حکیم:
زشیر شتر خوردن و سوسمار / عرب را بجائی رسیده کار
که تاج کیانی کند آرزو / تفو برتو ای چرخ گردون تفو
فرا برسد یعنی آن زمانیکه قبل از ورود لشکر چند هزار نفری اسلام به مرزهای ایران مذاکرهای بین رستم فرخ زاد فرمانده کل سپاه امپراطوری ایران با آن پابرهنه فرمانده سپاه اسلام در گرفت. رستم فرخ زاد شروع کرد به آن سرباز توهین و تحقیر کردن که شما یک قوم بادیه نشین و پابرهنهای هستید که زندگیتان بر حول شیر و شتر و خوردن سوسمار و غیره اداره میشود، چه کار به حمله به یک امپراطوری متمدنی مثل ایران دارید و... به همین ترتیب وقتی که همه توهینها و تحقیرهای رستم فرخ زاد تمام شد و نوبت به پاسخ آن فرمانده سپاه اسلام رسید در پاسخ به رستم فرخ زاد گفت همه آنهائی که تو گفتی واقعاً بیان واقعیت و زندگی ما در گذشته ما بود و اگر بخواهی واقعیت گذشته زندگی ما را بدانید از این هم که گفتی ما بدتر بودیم. اما اینها وضعیت ما تا قبل از بعثت محمد و آمدن اسلام بود با بعثت محمد و آمدن اسلام وضعیت ما عوض شد و ما حالا به طرف شما آمدهایم تا: بعثت لنرج العباد من عباده العباد الی عباده الله و من جور الادیان الی العدل اسلام ومن ظلل الارض الی العز سماء - ما نیامده ایام تا کشور شما را غارت کنیم ما برای آن به طرف شما آمدهایم تا پیام آور سه پیام برای شما باشیم.
اول: شما را از بندگی یکدیگر که برپایه استبداد شاهنشاهی استوار میباشد به بندگی خدا بکشانیم و از بندگی یکدیگر نجاتتان دهیم.
دوم: اینکه از جور ادیان که وسیله توجیه استثمار طبقهای بر طبقه دیگر شده است به طرف نفی استثمار یکدیگر بر پایه عدل اسلام بخوانیم.
سوم: اینکه بر پایه نفی استثمار توسط عدل اسلام و نفی استبداد توسط پذیرش عبودیت الله شمار را به نفی استحماری که باعث شده تا شمار ذلیل زمین کند بر پایه عظمت انسانیتان به عز السماء و آسمان بکشانیم. حال با توجه به این تبیین سه گانه که این سرباز اسلام در پاسخ رستم فرخ زاد کرد، میتوانیم به تفسیر آیه سوم سوره قریش بپردازیم که آری علت ائتلاف شما قریش عبودیت الله و نفی ربوبیت زمین و ایمان به ربوبیت الله بوده است. چراکه اعتقاد به عبودیت الله شما باعث گردید که بت پرستی که به صورت یک نظام توجیه کننده نظام فاسد اجتماعی قریش در آمده بود از بین برود و با نفی بت پرستی توسط اعتقاد به عبودیت الله شما به نفی قدرتهای مسلط برخود شدید و انرژیهای خفه شده در نهاد خود را با نفی سلطه آزاد گردید. در نتیجه از حالت جامعه بسته به سمت جامعه باز هدایت شدید. دوم اینکه جدای از قبول عبودیت الله ربوبیت الله هم پذیرا شدید و با پذیرش ربوبیت الله شما به نفی عوامل استثمارگر برخود که به بنام رب بر شما مسلط بودند پرداختید. پس با نفی این دو عامل استبدادگر توسط پذیرش عبودیت الله و نفی نظام استثمار توسط پذیرش ربوبیت الله یعنی: الَّذِی أَطْعَمَهُم مِّن جُوعٍ از استثمار اجتماعی رهائی پیدا کردید و با پذیرش عبودیت الله و نفی بت پرستی شما توانستید به مرحله وَآمَنَهُم مِّنْ خَوْفٍ دست پیدا کنید.
والسلام