مبانی فلسفی اندیشه ما – مقوله اول وحی - 5
پس آنچه تا اینجا مطرح کردیم عبارتند از اینکه:
1- وحی عبارت است از انتقال سریع و مخفی معنا.
2- خود وحی بر دو پایه قابل تبین است یکی وحی بعنوان یک امر سبژه، دوم وحی بعنوان یک امر ابژه.
3- در وحی سبژه ائی وحی به صورت یک امر معرفتی در دستگاه اپیستمولوژی انسان تبین میگردد که مهمترین مشخصه آن انسانی بودن وحی و معرفتی بودن وحی و متکثر بودن محصول سوبژکتیو وحی در دستگاه معرفتی بشر میباشد اما در وحی ابژکتیو وحی به صورت یک امر ارگانیک و یک واقعیت خارجی که امر هدایتگری تکامل وجود در دست دارد از جماد تا انسان مطرح میگردد و بر تمامی وجود جاری و ساری میشود.
سوره فصلت - آیه 12- ... وَأَوْحَى فِي كُلِّ سَمَاء أَمْرَهَا
سوره النحل - آیه 68 - ... وَأَوْحَى رَبُّكَ إِلَى النَّحْلِ أَنِ اتَّخِذِي مِنَ الْجِبَالِ بُيُوتًا ...
4- وحی اگرچه در آبشخور اولیه خود صورتی مثبت دارد اما در بستر جاری شدن بر وجود در مرحله انسانی مولفه منفی هم نیز به خود میگیرد که وحی شیطانی نامیده میشود سوره الانعام - آیه 121 - ... وَإِنَّ الشَّيَاطِينَ لَيُوحُونَ إِلَى أَوْلِيَآئِهِمْ لِيُجَادِلُوكُمْ... - شیاطین نیز به اولیاء خود وحی میکنند تا در ستیز با شما درآیند.
5- وحی شیطانی فقط مختص فرآیند انسانی تکامل میباشد که بالاخره از بین رفتنی خواهد بود و پایدار نمیباشد.
6- وحی مثبت در جهان پدیدهها بر پایه جایگاه و مرحله تکاملی خود از وحی کسب وحی میکند یعنی به مراتبی که پدیده در مرحله متعالی تری از حلقه وجود قرار گرفته باشد وحی هدایتگر او نسبت به مراحل قبل پروسه تکامل متعالی تر و پیچیده تر میگردد.
7- بر پایه این استعداد پدیدهها در جذب وحی است که انواع وحی از نظر قرآن مطرح میگردد که عبارت خواهد بود از:
الف - وحی بر هستی (...أَوْحَى فِي كُلِّ سَمَاء أَمْرَهَا... – سوره فصلت – آیه 12)
ب - وحی بر جمادات (يَوْمَئِذٍ تُحَدِّثُ أَخْبَارَهَا - بِأَنَّ رَبَّكَ أَوْحَى لَهَا– سوره الزلزله – آیات 4 و 5)
ج - وحی حیوانی (وَأَوْحَى رَبُّكَ إِلَى النَّحْلِ... – سوره نحل – آیه 68)
د- وحی انسانی (وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا - فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا - سوره الشمس – آیات 7 و 8)
ه - وحی نبوی (شَرَعَ لَكُم مِّنَ الدِّينِ مَا وَصَّى بِهِ نُوحًا وَالَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ و...- سوره الشوری – آیه 13)
8- وحی محمد یا قرآن (وَالنَّجْمِ إِذَا هَوَى - مَا ضَلَّ صَاحِبُكُمْ وَمَا غَوَى - وَمَا يَنطِقُ عَنِ الْهَوَى - إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَى - عَلَّمَهُ شَدِيدُ الْقُوَى - ذُو مِرَّةٍ فَاسْتَوَى - وَهُوَ بِالْأُفُقِ الْأَعْلَى - ثُمَّ دَنَا فَتَدَلَّى - فَكَانَ قَابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنَى - فَأَوْحَى إِلَى عَبْدِهِ مَا أَوْحَى - مَا كَذَبَ الْفُؤَادُ مَا رَأَى - أَفَتُمَارُونَهُ عَلَى مَا يَرَى - وَلَقَدْ رَآهُ نَزْلَةً أُخْرَى - عِندَ سِدْرَةِ الْمُنْتَهَى – سوره النجم – آیات 1 تا 14 )
9- دین عبارت است از همان وحی نبوی و دین اسلام عبارت است از همان وحی محمد به عبارت دیگر دین ابراهیمیاز وحی زائیده میشود نه وحی از دین.
10- بدون تبین صحیح از وحی امکان تبین صحیح از دین نخواهیم داشت.
11- دینامیزم دین در گرو دینامیزم وحی است اگر ساختار تبینی وحی هم بلحاظ آبشخور و هم به لحاظ مکانیزم انتقال و هم به لحاظ فونکسیون وجودی دارای دینامیزم نباشد نمیتوانیم برای وحی و قرآن دینامیزمی قائل گردیم.
12- اگرچه فونکسیون وحی در تمامی پدیدهها از جماد تا انسان مشترک میباشد که آن هدایتگری حرکت تکاملی پدیده یا آیه میباشد ولی مادّیت وحی در فرآیند مختلف تکاملی آیههای وجود متفاوت میباشد که این تفاوت از قوانین و سنت عام حاکم بر حرکت تکاملی کاسموس وجود تا آیات قرآنی تغییر میکند.
13- ارکان وحی عبارتند از:
الف - آبشخور وحی ذات باری
ب - مکانیزم وحی
ج - گیرنده وحی از جماد تا محمد
14- در رابطه با آبشخور وحی یعنی ذات باری باید این مسائل مشخص کنیم:
الف - آیا با خداوند ابژه طرف هستیم یا با خداوند سبژه؟ (مثنوی چاپ نیکلسون دفتر دوم صفحه 308سطر 14 به بعد:
حق آنک دایگی کردی نخست / تا نهال ما زآب و خاک رست
حق آن شه که ترا صاف آفرید / کرد چندان مشعله در تو پدید
آنچنان معمور و باقی داشتت / تا که دهری از ازل پنداشتت
شکر دانستیم آغاز ترا / انبیاء گفتند آن راز ترا
آدمی داند که خانه حادثست / عنکبوتی نه که در وی عابثست
پشه کی داند که این باغ از کیست / کو بهاران زاد و مرگش در دی است)
ب - آیا با خداوند پرسونال ادیان ابراهیمی طرف هستیم یا با خداوند غیر پرسونال و ایده ائی هگل؟ (مثنوی چاپ نیکلسون دفتر اول صفحه 96 سطر اول به بعد:
این همه گفتیم لیک اندر بسیج / بی عنایات خدا هیچیم هیچ
بی عنایات حق و خاصان حق / گر ملک باشد سیاهستش ورق
ای خدا ای فضل تو حاجت روا / با تو یاد هیچکس نبود روا
اینقدر ارشاد تو بخشیده ائی / تا بدین بس عیب ما پوشیده ائی
قطره دانش که بخشیدی زپیش / متصل گردان بدریاهای خویش
قطره علمست اندر جان من / وارهانش از هوی وز خاک تن
پیش از آن کین خاکها خسفش کنند / پیش از آن کین بادها نسفش کنند
گرچه چون نسفش کند توقادری / کش از ایشان واستانی واخری
قطره ائی کان در هوا شد یا که ریخت / از خزینه قدرت تو کی گریخت
گر درآید در عدم یا صد عدم / چون بخوانیش او کند از سر قدم
صدهزاران ضد ضد را میکشد / بازشان حکم تو بیرون میکشد
از عدمها سوی هستی هر زمان / هست یا رب کاروان در کاروان
باز از هستی روان سوی عدم / میروند این کاروانها دم بدم
ج - آیا با خدای توتالیتر غزالی و مولوی و حافظ و اشاعره طرف هستیم یا با خدای دمکرات و انتقاد پذیر اقبال و شریعتی و معتزله و...؟ (مثنوی چاپ نیکلسون - دفتر اول - صفحه 32 سطر دوم به بعد:
ما چو چنگیم و توزخمه میزنی / زاری از ما نی تو زاری میکنی
ما چو نائیم و نوا در ما زتست / ما چو کوهیم و صدا در ما زتست
ما چو شطر نجیم اندر برد و مات / برد و مات ما زتست ای خوش صفات
ما عدمها ییم و هستیهای ما / تو وجود مطلق فانی نما
ما همه شیران ولی شیر علم / حمله مان از باد باشد دم بدم
باد ما و بود ما از داد تست / هستی ما جمله از ایجاد تست
وربگیری کیست جست و جو کند / نقش با نقاش چون نیرو کند
نقش باشد پیش نقاش و قلم / عاجز و بسته چو کودک در شکم
پیش قدرت خلق جمله بارگاه / عاجزان چون پیش سوزن کارگاه
دست نی تا دست جنباند بدفع / نطق نی تا دم زند از ضرو نفع
گر بپرانم تیر آن نی زماست / ما کمانیم تیر اندازش خداست)
د- آیا با خدای پاسیف محرک اولیه ارسطو روبر هستیم یا با خدای اکتیو محمد؟ (يَسْأَلُهُ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ – سوره الرحمن – آیه 29
مثنوی - چاپ نیکلسون - دفتر اول - صفحه 156 - سطر 17به بعد:
کل یوم هو فی شان بخوان / مرو را بیکار و بی فعلی مدان
کمترین کارش به هر روز آن بود / کو سه لشکر را روانه میکند
لشکری زاصلاب سوی امهات / بهر آن تا در رحم روید نبات
لشکری زارحام سوی خاکدان / تا زنر و ماده پرگردد جهان
لشکری از خاکدان سوی اجل / تا ببیند هر کسی عکس العمل
باز بیشک بیش از آنها میرسد / آنچه از حق سوی جانها میرسد
آنچه از جانها به دلها میرسد / آنچه از دلها به گل هه میرسد)
ه - آیا با خدای ساعت ساز نیوتن روبرو هستیم یا با خدای رفیق علی؟ (فرازهای آخر دعای کمیل - ان تجعل اوقاتی من اللیل و النهار بذکرک معموره و بخدمتک موصوله و اعمالی عندک مقبوله حتی تکون اعمالی و اورادی کلها وردا واحدا وحالی فی خدمتک سرمدا - قوعلی خدمتک جوارحی واشدد علی العزیمه جوانحی و هب لی الجد فی خشیتک و الدوام فی الاتصال بخدمتک حتی اسرح الیک فی میادین السابقین و اسرع الیک فی البارزین و اشتاق الی قربک فی المشتاقین و ادنو منک دنو المخلصین و اخافک مخافه الموقنین واجتمع فی جوارک مع المومنین و... وجعل لسانی بذکرک لهجا و قلبی بحبک متیما ).
ز- آیا با خدای بازنشسته لایب نیتس طرفیم یا با خدای مستضعفین ابوذر؟ (یا رب المستضعفین - الحمد للله الذی یومن الخائفین و ینجی الصالحین و یرفع المستضعفین و یضع المستکبرین و یهلک ملوکا و یستخلف اخرین و الحمدالله قاصم الجبارین مدرک الهاربین نکال الظالمین صریخ المستصرخین موضع حاجات الطالبین معتمد المومنین - دعای افتتاح).
ح - آیا با خدای صامت تجربه نبوی عبدالکریم سروش طرفیم و یا با خدای گویا شریعتی؟ (خدایا چگونه زیستن تو به من بیاموز چگونه مردن خود خواهم آموخت - خدایا زیستنی به من بیاموز که در وقت مرگ بر بیهوده گی او حسرت نخورم - خدایا اخلاص، اخلاص، اخلاص، یکتائی در زیستن، یکتائی در بودن، یکتوئی در شدن - از نیایشهای شریعتی در شب قدر سال 51 در پایان کنفرانس علی و رنج هایش )
ادامه دارد