سلسله بحث هائی در باب سوسیالیسم – بخش دوم

سوسیالیسم تولیدی بستر سوسیالیسم توزیعی :

3 - افروجی بودن عدالت و سوسیالیسم: اصل سوسیالیسم و اصل عدالت هر دو ماهیت افروجی و رویکردی دارد و تاریخی بموازات تاریخ بشریت دارا می باشند و هرگز محصور مکتب خاص یا مذهب خاص یا نحله و مشرب خاصی قرار نمی گیرند بعبارت دیگر آنچنانکه عدالت در سلسله علل احکام است نه در سلسله معلولات یعنی آنچنانکه:  نه آنچه دین گفت عدل است، بلکه آنچه عدل است دین می گوید و آنچنانکه نه آنچه خدا کرد عدل است، بلکه آنچنانکه معتزله می گفتند آنچه عدل است خدا می کند.

اصل سوسیالیسم هم به معنای اجتماعی کردن تولید و توزیع و مصرف بعنوان اصل عام حاکم و شاخص بر تاریخ بشریت و مبارزات رهائیبخش می باشد و همیشه مضمون نهائی مبارزات رهائیبخش و آزادی بخش و برابری طلبانه انسان را تشکیل می داده است و بصورت یک افروج یا رویکرد پیوسته در بستر پراکسیس تاریخی و اجتماعی و انسانی انسان قرار داشته است و مسیر استکمالی تئوریک خود را در این رابطه طی کرده است که آلترناتیو تاریخی اجتماعی آن انحصار تولیدی و انحصار توزیعی بوده است که این انحصار تولیدی و توزیعی از آغاز جامعه اشتراک اولیه بشر از بطن آن نظام اولیه نظام اجتماعی تولید و اجتماعی توزیع و اجتماعی مصرف زایش کرده است و بصورت آنتی تز آن نظام توسط چهار پدیده زور و مالکیت و طبقه و استثمار اصل عدالت خام اجتماعی جامعه اشتراک اولیه را به چالش کشید ه است و با جانشینی نظام انحصار تولید و توزیع و مصرف بجای نظام سوسیالیسم خام اولیه که بر پایه اجتماع تولیدی و اجتماع توزیعی و اجتماع مصرفی قرار داشت اصل جور جانشین اصل عدل گردیده است و اگرچه بر پایه مناسبات مختلف تولیدی شکل تولید بشر از برده داری تا سرواژی و از سرواژی تا فئودالیسم و از فئودالیسم تا بورژوازی و از بورژوازی تا کاپبتالیسم تغییر کرده است ولی نظام انحصار که از همان آغاز بر چهار پایه زور و مالکیت و طبقه و استثمار استوار بوده است تغییر مضمونی نکرده بلکه فقط تغییر شکلی داشته است بطوریکه همین چهار مبنا هم در نظام انحصاری برده داری وجود داشته است و هم در نظام سرواژی هم در نظام زمینداری و فئودالیته وجود داشته است و هم در نظام بورژوائی و کاپیتالیسم و لذا بدلیل همین مضمون واحد انحصاری بوده است که اصل جور در اشکال مختلف تاریخی آن که نمایش دهنده مادّیت سوبژکتیوی اجتماعی - تاریخی همان اصل انحصار می باشد در فرایندهای مختلف اجتماعی - تاریخی شکل های مختلف اقتصادی ( استثمار ) و سیاسی ( استبداد ) و اجتماعی ( استکبار ) و معرفتی ( استحمار ) و ... البته با همان زیربنای اولیه استثمار به خود گرفته است که در برابر این دو پروسه ابژکتیوی و سوبژکتیوی انحصار و جور دو آرمان ابژکتیوی و سوبژکتیوی آلترناتیوی در ایده و آرمان بشر وجود داشته است که عبارت بوده است از سوسیالیسم و عدالت.  بنابراین سوسیالیسم ( بر پایه اجتماعی شدن تولید و توزیع و مصرف ) ایده ابژکتیوی همیشه بشر در برابر نظام انحصار و مالکیت و طبقه و استثمار ( بر پایه انحصاری شدن تولید و توزیع و مصرف ) بوده است آنچنانکه عدالت ( برپایه اجتماعی شدن ثروت - اجتماعی شدن قدرت و اجتماعی شدن معرفت یا نفی زر و زور و تزویر ) ایده سوبژکتیوی همیشه بشر در برابر نظام جور ( بر پایه انحصاری شدن ثروت - انحصاری شدن قدرت - انحصاری شدن معرفت ) بوده است بنابراین آنچنانکه اصل عدل و اصل سوسیالیسم در تاریخ مبارزات رهائیبخش بشریت بصورت دو روی سکه هرگز از هم جدا نشده اند و حرکتی دوشادوش ابژکتیو - سوبژکتیو داشته اند دو اصل انحصار یا مالکیت یا استثمار یا طبقه و جور در تاریخ غاصب بشریت نیز بصورت دو روی سکه هرگز از هم فاصله نگرفته اند و دوشادوش هم حرکتی ابژکتیو - سوبژکتیو داشته اند بهمین خاطر استکه نه عدالت و نه سوسیالیسم خاص یک مرحله تاریخ بشر بوده اند آنچنانکه جور و انحصار مختص یک مرحله خاص تاریخی بشر نمی باشد.


البته این موضوع نفی کننده پروسس تکاملی ابژکتیو - سوبژکتیو دو اصل عدالت و سوسیالیسم در بستر تاریخ بشر نمی کند یعنی اینچنین نیست که شعار عدالت و سوسیالیسم اسپارتاکوس در عصر برده داری از همان ظرفیتی برخوردار بوده است که شعار عدالت و سوسیالیسم مزدک در عصر زمینداری یا شعار عدالت و سوسیالیسم مارکس در عصر سرمایه داری صنعتی و کاپیتالیسم نه آنچه وجه مشترک تمامی این شعار ها از اسپارتاکوس تا مارکس بوده است فقط و فقط وحدت ضد استثماری مضمون و وحدت رهائیبخش انسانی و اجتماعی همه این شعارهای سه گانه می باشد و گرنه بلحاظ ارزش نظری و محتوای تئوریک کاملا این فرایندهای حرکتی با هم متفاوت می باشند یعنی آنچنانکه استثمار در عصر برده داری با مکانیزم استثمار در عصر زمینداری و سرمایه داری متفاوت بوده است محتوای سوبژکتیو عدالت نیز در اعصار فوق نیز با هم متفاوت می باشد ولی آنچه بعنوان یک اصل بدیهی و پیش فرض کلی باید در این رابطه از نظر دور نداشت عبارت است از پیوند تنگاتنگ تاریخی این دو اصل می باشد بطوریکه هر زمانیکه این پیوند سوبژکتیو - ابژکتیو به عللی قطع شده و دو اصل سوسیالیسم و عدالت بصورت منفرد مطرح گردیده است عدالت و سوسیالیسم ماهیت علمی خود را از دست داده اند و صورتی تخیلی و اخلاقی و ذهنی بخود گرفته اند و با این تحول هم عدالت و هم سوسیالیسم جایگاه تاریخی و اجتماعی خود را از دست داده اند.

4 - عقلانیت نقدی و عقلانیت ابزاری بستر ساز سوسیالیسم: پروسه شکل گیری دو اصل عدالت و سوسیالیسم در گرو دو سلاح:

الف - عقل ابزاری
ب - عقل نقادی می باشد

زیرا توسط عقل ابزاری شرایط مادی تحقق عدالت و سوسیالیسم فراهم میشود و توسط عقل نقادی شرایط ذهنی تحقق انسان حقی بوجود می آید و بدون تحقق همگام و هم فاز این دو عقلانیت امکان تحقق سوسیالیسم و عدالت وجود نخواهد شد چراکه رشد عقل ابزاری شرایط اجتماعی شدن تولید را فراهم می کند و تا زمانیکه تولید اجتماعی نشود امکان اجتماعی شدن تولید نخواهد بود و همچنین تا زمانیکه تولید اجتماعی نشود اجتماعی شدن توزیع و مصرف پایدار نخواهد بود بهمین علت بود که در جامعه اشتراک اولیه علت اینکه بشریت توانست به اصل توزیع اجتماعی و مصرف اجتماعی دست پیدا کند بخاطر تولید اجتماعی ابتدائی جامعه اشتراک اولیه بود و اگر نه اگر حتی در آن جامعه اولیه تولید بصورت اجتماعی صورت نمی گرفت امکان تحقق توزیع اجتماعی و مصرف اجتماعی شکل پیدا نمی کرد پس لازمه عدالت توزیعی و عدالت مصرفی در گرد عدالت تولیدی است و عدالت تولیدی که با اجتماعی شدن تولید تحقق پیدا می کند توسط عقلانیت ابزاری شکل می گیرد.

5 - مبانی اصل عدالت: از آنجائیکه اصل عدالت بعنوان اصل سوبژکتیوی تبین کننده سوسیالیسم خود تبین کننده رابطه فرد با اجتماع و رابطه اجتماع با اجتماع نیز می باشد به دو مؤلفه و دیسیپلین عمده تقسیم می شود:

الف - عدالت فردی
ب - عدالت اجتماعی

منظور از عدالت فردی در اینجا همان اخلاق می باشد در صورتیکه منظور از عدالت اجتماعی سوسیالیسم است بعبارت دیگر اصل عدالت در بستر اخلاق می تواند رابطه بین فرد و اجتماع تنظیم کند در صورتیکه اصل عدالت در عرصه اجتماعی توسط فلسفه اجتماعی عادلانه می تواند به تحقق پروژه اجتماعی شدن تولید و توزیع و مصرف بپردازد البته انجام این دو مؤلفه در گرو رعایت رابطه دیالکتیکی بین آنها می باشد یعنی بدون پراکسیس اجتماعی امکان تحقق پراکسیس باطنی یا اخلاقی در یک فرد وجود نخواهد داشت و بالعکس و بهمین خاطر بود که اخلاقی که محمد در صدر اسلام تعریف می کرد با اخلاقی که ارسطو و عرفای ما از آن دم میزدند از فرش تا عرش نسبت بهم فاصله داشت چراکه محمد اخلاق فرد را در پراکسیس طاقت فرسای 23 سال مبارزه اجتماعی تعریف می کرد در صورتیکه اخلاق ارسطوئی و افلاطونی و عرفانی اخلاق را بصورت مجرد و خارج از پراکسیس اجتماعی تعریف می کردند.

6 - سوسیالیسم نظری - سوسیالیسم برنامه ای: سوسیالیسم از نظر تئوریک به دو بخش تقسیم می شود:

الف - سوسیالیسم نظری: مقصود از سوسیالیسم نظری در اینجا قواعد علمی و طبیعی حاکم بر روابط اقتصادی جامعه می باشد که علوم تجربی از آن صحبت می کند مانند قوانین سوسیالیسمی حاکم بر روابط عرضه و تقاضا و یا قوانین سوسیالیسمی حاکم بر موضوع تورم یا بیکاری و یا بحران و ... که همه آنها به یکدیگر مرتبط می باشند و دارای ضابطه و رابطه علمی هستند که از ارتباط آنها سوسیالیسم نظری بوجود می اید بنا براین سوسیالیسم نظری حاصل کشف قوانین علم اقتصاد سوسیالیسم می باشد که آنچنانکه در شماره های قبل گفتیم انجام آن به عهده دانشگاه و عالم و دانشمندان انتلکتوئل مربوطه می باشد مثل هر علم دیگر و وظیفه ما استفاده علمی از دستاوردهای آن دانشمندان می باشد و در این رابطه ما و نشر مستضعفین حق دخالت و نظریه پردازی ندارد فقط می تواند دستاوردهای دانشمندان سوسیالیستی جهت مقابله علمی با موضوعات اقتصادی اجتماعی جامعه سوسیالیستی مطرح کند بنا براین در رابطه با سوسیالیسم نظری موضوع باید بصورت علمی از طرف دانشمندان دانشگاهها دنبال شود و پیشرفت علمی سوسیالیسم نظری در این رابطه بزرگترین عامل تحقق سوسیالیسم علمی در جامعه سرمایه داری می باشد و تا زمانیکه سوسیالیسم نظری بصورت یک علم سیانس بیطرف رشد نکند امکان تحقق سوسیالیسمِ دوم که سوسیالیسم برنامه ای است وجود نخواهد داشت هر چه این سوسیالیسم نظری بصورت آزاد و غیر وابسته توسط دانشمندان مربوطه بیشتر شکل پیدا کند ارزش آن بیشتر خواهد بود.

ب - سوسیالیسم برنامه ای: مقصود از سوسیالیسم برنامه ای طرح سیستم سوسیالیستی برپایه احکام سوسیالیستی نه در رابطه با علم سوسیالیستی نظری بلکه در رابطه با مفاهیم ارزشی غیر اقتصادی همچون حق و باطل و ظلم و عدل و تکامل و ضد تکامل و فلسفه انسانی و فلسفه اجتماعی و فلسفه اقتصادی و فلسفه تاریخی و فلسفه سیاسی و ... می باشد تبین این سوسیالیسم است که وظیفه نشر مستضعفین بعنوان ارگان تئوریک حزب مستضعفین ایران می باشد مثلا تبین فلسفی و اجتماعی و تاریخی پدیده استثمار یا پدیده مالکیت یا پدیده طبقه کار سوسیالیسم دستوری یا سوسیالیسم تبیینی است در صورتیکه تشریح پدیده بیکاری یا تشریح پدیده تورم و رکود و بحران و ... کار سوسیالیسمِ نظری یا سوسیالیسم تشریحی می باشد و قسی علیهذا البته نکته قابل توجه در این رابطه اینکه قوانین سوسیالیسم دستوری هر گز نباید تناقضی و تضادی با سوسیالیسم توصیفی یا سوسیالیسم تشریحی یا سوسیالیسم نظری داشته باشد.

7 - ابژکتیو و سوبژکتیو سوسیالیسم: آنچنانکه فوقاً مطرح کردیم سوسیالیسم مولود دو عقلانیت می باشد:

الف - عقلانیت ابژکتیوی یا عقلانیت ابزاری
ب - عقلانیت سوبژکتیوی یا عقلانیت نقادانه

عقلانیت ابزاری توسط این عقلانیت شرایط جهت پیدایش تولید اجتماعی آماده می گردد چراکه آنچنانکه فوقاً مطرح کردیم تا زمانیکه تولید اجتماعی تحقق پیدا نکند امکان اجتماعی شدن تولید که پایه اول سوسیالیسم می باشد وجود نخواهد داشت و بالطبع توزیع اجتماعی و مصرف اجتماعی پایدار هم وجود نخواهد داشت بعبارت دیگر لازمه اجتماعی شدن تولید و اجتماعی شدن توزیع و اجتماعی شدن مصرف که مبانی ساختاری سوسیالیسم را تشکیل می دهند شکل گیری تولید اجتماعی و توزیع اجتماعی و مصرف اجتماعی است.

8 - خود ویژگیهای مناسبات سرمایه داری صنعتی یا کاپیتالیسم: آنچه تا کنون در رابطه با مبانی سوسیالیسم آموختیم عبارت می باشد از اینکه پایه اصلی و رکن رکین نظام سوسیالیسمی شکل گیری تولید اجتماعی است. در رابطه با تولید اجتماعی اگر از جامعه اشتراک اولیه بگذریم ( که در آن از آنجائیکه تولید اجتماعی مفهومی جز جمع آوری فراورده های طبیعی نداشت و اصلا تولید به مفهوم کلاسیک آن که تغییر جهت دار توسط انسان بر روی فراورده های طبیعی می باشد وجود نداشته است ) تنها مناسباتی که تولید در آن مضمون اجتماعی پیدا کرد مناسبات کاپیتالیستی یا نظام سرمایه داری صنعتی می باشد که علت آن اختراع ماشین توسط انسان در این مناسبات است.

9 - نوآوریهای اختراع ماشین در مناسبات سرمایه داری: مناسبات سرمایه داری که در غرب از قرن هفدهم بشکل بورژوائی آن آغاز شد دو فرایند مختلف طی کرد فرایند اول مناسبات بورژوائی بود که در این فرایند سرمایه داری ماهیتی تجاری و کلاسیک داشت و به مبادله کالاها بین بازارها جهانی مشغول بود اما با پیدایش ماشین در اواخر قرن هیجدهم و اوایل قرن نوزدهم  مناسبات سرمایه داری دچار یک تحول کیفی گردید که حاصل آن پیدایش سرمایه داری صنعتی جدید یا سرمایه داری تولید ی یا کاپیتالیسم بود که فونکسیون ماشین در عرصه مناسبات کاپیتالیسم باعث گردید تا نظام سرمایه داری صنعتی تفاوتهای کیفی با مناسبات ماقبل سرمایه داری حتی با خود مناسبات بورژوائی داشته باشد که خود ویژگیهای فونکسیون ماشین عبارت می باشد از:


الف: پیدایش طبقه پرولتاریا در مناسبات سرمایه داری صنعتی یا کاپیتالیسم:
ترم و اصطلاح پرولتاریا قبل از پیدایش نظام سرمایه داری صنعتی به افرادی اطلاق می شد که آسمان جُل بودند و مانند کارگر حرفه ائی خرده پا و دهقان ابزار کار و منبع تولید نداشتند لذا جهت امرار معاش خود مجبور بودند اقدام به کارهای کنند که نیازمند به ابزار کار و منبع تولید نداشته باشد و توسط بازوی کار خود می توانستند انجام دهند مثل حوض خالی کردند یا بیل زدن باغچه یا بردن بغچه به حمام و غیره اما این افراد که در نظامهای ماقبل سرمایه داری صنعتی از کمیت قابل توجهی برخوردار نبودند  و پرولتر نامیده می شدند با پیدا شدن ماشین بعلت اینکه ماشین از بدو پیدایش آن نیازمند به سرمایه داشت لذا از همان آغاز در خدمت بورژوازی درآمد و از آنجائیکه ماشین بر عکس ابزار تولید مناسبات ماقبل سرمایه داری که بیشتر جنبه فردی داشت ماشین جهت ادامه حیات خود نیازمند خیل بازوی کار داشت لذا بورژوازی صنعتی جهت تهیه این نیروی کار مجبور به روی آوری به بازار کار و خریدن این نیروی کار از پرولتاریا شد و به این دلیل بود که برای اولین بار نیروی کار پرولتاریا بصورت کالا وارد بازار شد که حاصل آن خرید و فروش نیروی کار در بازار بورژوازی باعث گردید که از یکطرف ارزش اضافی بعنوان یک پدیده نوظهور وارد مناسبات سرمایه داری گردد که نتیجه آن رشد نجوی استثمار و رشد روز افزون غارت کارگر توسط بورژوازی شد بنا براین با اختراع ماشین و کالا شدن نیروی کار کارگر در مناسبات سرمایه داری صنعتی باعث پیدایش یک طبقه کارگر صنعتی جدید گردید بنام پرولتاریای صنعتی پرولتاریای صنعتی طبقه ای مانند دهقان نظام زمینداری یا پرولتر آسمان جُل نظامهای ماقبل سرمایه داری نبود چراکه در آن نظامها هرگز نیروی کار کارگر بصورت یک کالا وارد بازار کار نشد در صورتیکه در مناسبات سرمایه داری صنعتی از آنجائیکه ماشین در خدمت بورژوازی صنعتی بود و کارگر توان خرید ماشین را نداشت لذا تنها چیزی که داشت عبارت بود از نیروی کار خودش که در بازار در برابر یک مزد بخور و نمیری به بورژوازی می فروخت و بورژوازی صنعتی هم با خرید این نیروی کار در عرصه ماشین می توانست آن نیروی کار خریده شده را توسط ماشین تولیدی بصورت کالا دیگری درآورد که با توجه به قدرت فزاینده ماشین صاحب سودهای نجومی گردد که این سودها محصول ارزش اضافه کارگران صنعتی یا پرولتاریای صنعتی بود لذا تولید ارزش اضافی در عرصه ماشین در مناسبات کاپیتالیسم باعث گردید تا استثمار در مناسبات سرمایه داری صنعتی به شکل نجومی رشد کند چراکه استثمار در مناسبات ماقبل سرمایه داری هم وجود داشت اما در قیاس با استثمار در مناسبات سرمایه داری صنعتی آن استثمار اولیه بسیار ناچیز بود و دلیل آنهم این بود که در مناسبات ماقبل سرمایه داری برای مثال اگر کارگر به اندازه ده تومان کار می کرد و از این ده تومان پنج تومان دریافت می کرد فقط پنج تومان استثمار می شد اما در مناسبات سرمایه داری صنعتی اگر پرولتاریا صد تومان کار میکرد و ده تومان هم که دریافت می کرد باز نود تومان استثمار می شد.

عقل ابزاری بشر دچار یک تحول بزرگ شد چراکه ماشین اگرچه ابزار تولید است ولی با ماهیت قبلی ابزار تولید متفاوت بود و دلیل آن هم این بود که در نظامات قبل از کاپیتالیسم بخاطر اینکه ماشین نبود اهم ابزار تولید و هم روحیه کار ی فرد صورت فردی داشت و ابزار بصورت یک وسیله در خدمت فرد قرار می گرفت که توسط آن می توانست تولید کند و یا بر تولید خود اضافه نماید اما ماشین در نظام سرمایه داری صنعتی یا کاپیتالیسم خود جای انسان را گرفت و تولید را چندین برابر رشد داد و همین موضوع بود که بعلت اینکه هم مالکیت ماشین ماهیت اجتماعی داشت و هم شکل ماشین ماهیتی جمعی داشت لذا در این رابطه بود که ظهور ماشین در نظام بورژوازی که عاملی گردید جهت شکل گیری و پیدایش نظام سرمایه داری صنعتی شرایط را برای شکل گیری نظام سوسیالیستی فراهم کرد چراکه ماشین علاوه بر اینکه مالکیت اجتماعی بوجود آورد نیز شکل تولید را هم از حالت فردی قبلی خارج کرد و ماهیت اجتماعی به آن بخشید.

ادامه دارد