جنبش «حاشیهنشینان ایران» و «پوپولیسم ستیزهگر و غارتگر و دگماتیسم» - قسمت چهارم
و – «حاشیهنشینان» در چرخه فقه و فقاهت:
اگر بخواهیم با رویکرد آسیبشناسانه انقلاب ضد استبدادی 57 مردم ایران را مورد بازشناسی قراردهیم، باید بگوئیم که بزرگترین آفتی که باعث شکست این انقلاب و بسترساز موجسواری روحانیت فقاهتی بر این انقلاب شد و شرایط جهت تکوین و تثبیت رژیم مطلقه فقاهتی در طول 37 سال گذشته فراهم ساخته است، همین ورود جنبش حاشیهنشینان شهری، به فرایند سیاسی از سال 55 به بعد است. چراکه تا زمانیکه در چارچوب رکود و بحران اقتصادی حاکم بر جامعه ایران، فقر استخوانسوز مانند دهه 50 رژیم کودتائی پهلوی دوم، جنبش حاشیهنشینان را از حمایت رژیم مطلقه فقاهتی ناامید و مایوس نکند، «آش همان آش است و کاسه همان کاسه.»
علی ایحال در همین رابطه است که از بعد از انقلاب 57 توسط هژمونی روحانیت دگماتیسم فقاهتی و زیارتی و شفاعتی و روایتی و تقلیدی و تکلیفی بر حاشیهنشینان شهری، نقش حاشیهنشینان از بعد از انقلاب 57 در راستای منافع روحانیت دگماتیسم فقاهتی به قدرت رسیده حاکم و تکوین رژیم مطلقه فقاهتی ادامه پیدا کرد؛ و این جنبش در چرخه قدرت روحانیت به قدرت رسیده، به عنوان یک اهرم اساسی هم در تکوین کمیتههای انقلاب در سال 58 و هم در تکوین سپاه پاسداران و ارگانهای امنیتی سرکوب رژیم و هم در تکوین کودتای فرهنگی بهار 59 و هم در تکوین لباس شخصیهای رژیم و هم در تکوین بسیج و ارگانهای نظامی انتظامی رژیم مطلقه فقاهتی در سرکوب قیام خلقهای کرد و بلوچ و ترکمن و عرب و غیره و هم در پُر کردن جبهههای جنگ رژیم مطلقه فقاهتی با حزب بعث عراق و صدام حسین و هم در سرکوب قهرآمیز گروههای سیاسی در سالهای 60 تا 63 مشارکت همه جانبه داشته است.
البته آفت جنبش حاشیهنشینان تنها محدود به قبول و تثبیت رژیم مطلقه فقاهتی در 37 سال گذشته نمیشود چراکه این جنبش منهای آن فرایند حمایتی که به خصوص از نیمه دوم سال 56 الی زماننا هذا از روحانیت و رژیم مطلقه فقاهتی حاکم داشته است و توسط این فرایند حمایتی توانسته است به عنوان«مشت آهنین رژیم مطلقه فقاهتی در ارگانهای نظامی و انتظامی و لباس شخصی اعم از بسیج و سپاه و دیگر ارگانهای این رژیم باشد»، تاثیر دیگری که این جنبش از بعد از فوت خمینی و خاموش شدن جبهههای جنگ و بازگشت نیروهای مشغول در جبهه به شهر و روستا و تعطیل شدن شعارهای «جنگ، جنگ تا پیروزی» یا «جنگ، جنگ تا رفع فتنه در کل جهان» یا «راه قدس از راه کربلا میگذرد» و یا «اگر از سر اسرائیل و صدام بگذریم از سر فهد نخواهیم گذشت» یا «جنگ برای ما خیر و برکت میباشد» و غیره، این جنبش باعث گردید تا در عرصه صفحه شطرنج تقسیم باز تقسیم قدرت بین جناحهای درونی رژیم مطلقه فقاهتی که از بعد از فوت خمینی فعال گردید هم بازیگری تعیین کنندهای داشته باشند.
لذا در همین رابطه بود که به موازات تکوین حزب پادگانی خامنهای به عنوان بازوی آهنین جناح راست جهت سرکوب جنبشهای سیاسی، این جنبش به موازات تکوین جناحهای به اصطلاح اصلاحطلب تحت هژمونی سید محمد خاتمی از خرداد 76 و جنبش سبز تحت هژمونی میرحسین موسوی و کروبی از خرداد 88 الی زماننا هذا، از آنجائیکه خواستگاه اصلی جنبش اصلاحات و جنبش سبز، جنبش دانشجوئی و جنبش دموکراتیک و اجتماعی مردم ایران میباشد، لذا این امر باعث گردید تا جنبش حاشیهنشینان شهری از همان دهه 70 در پیوند با جناح راست یا به اصطلاح جناح اصولگرایان وارد صفحه شطرنج تقسیم باز تقسیم قدرت بین جناحهای درونی حکومت بشود.
فراموش نکنیم که در دولت پنجم و ششم هاشمیرفسنجانی که تورم برای اولین بار در تاریخ ایران به بیش از 50% رسید، نخستین گروه جامعه ایران که به علت فقر استخوانسوز، زائیده این سونامی تورم در دولت پنجم و بخصوص در دولت ششم هاشمیرفسنجانی بیشترین تاثیر منفی را پذیرفت، همین حاشیهنشینان شهری بودند که خود این امر به علت مخالفت جناح راست با دولت هاشمیرفسنجانی باعث گردید تا از زمان هاشمیرفسنجانی حاشیهنشینان شهری به رهبری جناح راست در مبارزه با جناح رقیب در اشکال مختلف آن از هاشمیرفسنجانی تا سید محمد خاتمی مشارکت همه جانبه بکنند.
همچنین فراموش نکنیم که تمامی سازماندهی که حاشیهنشینان از بعد از انقلاب 57 صاحب شدهاند، معلول همان سازماندهی است که جناح راست پادگانی در عرصه نظامی و انتظامی از سرکوب خلقها در بهار 58 تا پایان جنگ 8 ساله رژیم مطلقه فقاهتی با حزب بعث عراق و صدام حسین، مجبور به انجام آنها برای این گروه اجتماعی شد. البته بر این امر بیافزائیم که خود روحانیت فقاهتی سنتی که بزرگترین حامی مذهبی جناح راست میباشد، پیوسته در چارچوب مساجد و حسینهها و مراسم زیارتی از اربعین امام حسین و سفر میلیونی به کربلا گرفته تا کاروانهای هدایت شده حج تمتع و حج عمره و سازماندهی هیئتهای مذهبی و غیره کوشیدهاند تا به وضعیت بیسر و سامان جنبش حاشیهنشینان شهری ایران در راستای منافع جریان راست سر و سامانی بدهند.
در این رابطه داوری نهائی ما بر این امر قرار دارد که آنچه به عنوان «آس برنده» در دست جناح راست در شاخههای مختلف آن از راست سنتی به رهبری روحانیت تا راست بازاری به رهبری مؤتلفه و راست پادگانی به رهبری اولتراقدرت سپاه و راست بورکراتیک و حزب پادگانی خامنهای در عرصه مقابله با رقیب قدرت در صفحه شطرنج تقسیم باز تقسیم قدرت بین جناحهای درونی رژیم مطلقه فقاهتی حاکم، قرار دارد، همین حمایت حاشیهنشینان از جناح راست و تکیه جناح راست بر حاشیهنشینان میباشد. رای بین 7 تا 12 میلیونی صندوقهای انتخاباتی رژیم مطلقه فقاهتی نسبت به جناح راست در طول 37 گذشته معلول همین حمایت جنبش حاشیهنشینان از جناح راست میباشد.
بر این بیافزائیم که این «حمایت حاشیهنشینان شهری از جناح راست در دولت نهم و دهم، بسترساز تکوین هیولای پوپولیسم ستیزهگر و غارتگر و پزیتویست گردید» همان هیولایی که تنها درآمد نفتیاش در 8 سال دولت نهم و دهم بیش از 800 میلیارد دلار بود؛ که خود این مبلغ بیش از کل درآمد نفتی ایران از آغاز پیدایش نفت در ایران الی زماننا هذا بوده است. همچنین همین هیولای پوپولیسم بود که در دوران 8 ساله عمر دولتش با «خس و خاشاک» خواندن هواداران رقیب و نفوذ در حزب پادگانی خامنهای و سیطره بر جریانهای راست بخصوص راست پادگانی و «کاغذ پاره خواندن قطنامههای شورای امنیت» و قرار گرفتن ایران در فصل هفتم منشور سازمان ملل، این کشور را تا لبه پرتگاه نظامی با امپریالیسم جهانی به سرکردگی امپریالیسم آمریکا پیش برد.
باز همین هیولای پوپولیسم بود که توانست در انتخابات دولت دهم تحت هژمونی اولتراقدرت راست پادگانی بزرگترین کودتای انتخاباتی به انجام برساند. همچنین همین هیولای پوپولیسم بود که در تابستان 92 در زمان تحویل قدرت به دولت یازدهم در شرایطی قدرت را رها کرد که طبق خود آمارهای رژیم مطلقه فقاهتی تورم اقتصادی با بیش از 50% در حال رشد بود و رشد تولید ناخالص ملی با منفی 9% رکودی خرمنسوز بر اقتصاد کشور حاکم کرده بود.
باز همین هیولای پوپولیستی بود که فرایند فساد 30 ساله سیستمی و چند لایهای و ساختاری رژیم مطلقه فقاهتی را از فاز دزدی و سرقتهای نجومی، وارد فاز غارت هزاران هزار میلیاردی کرد.»
همین هیولای پوپولیستی بود که تنها در چارچوب پروژه مسکن مهر نقدینگی کشور را از 400 هزار میلیارد تومان به بیش از 800 هزار میلیارد تومان رسانید.
همین هیولای پوپولیستی بود که ارتش بیکاران کشور را به بیش از 15 میلیون نفر رسانید و ارتش معتادان رسمی کشور را به بیش از 5 میلیون نفر افزایش داد.
همین هیولای پوپولیستی بود که در طول 8 سال دولت نهم و دهم خود تحت هدایتگری اولتراقدرت راست پادگانی دهها میلیارد دلار از سرمایههای نفتی و گازی مردم نگونبخت ایران را هزینه پروژه خانمانسوز هستهای کرد تا به خیال خام خود بتواند شرایط برای تثبیت هژمونی قدرت راست پادگانی در منطقه خاورمیانه و در داخل فراهم نماید.
ز - «حاشیهنشینان» و «پوپولیسم ستیزهگر»:
گرچه خلف هیولای پوپولیسم در جریان انتخابات خرداد 92 یا دولت یازدهم، توسط حمایت حزب پادگانی خامنهای از کهنه کارترین مهره امنیتی رژیم مطلقه فقاهتی، یعنی شیخ حسن روحانی و فیلترینگ استصوابی شورای نگهبان یعنی اسفندیار رحیم مشائی به صورت موقت مجبور به در رفتن به کمای قدرت گردید، هرگز تا زمانیکه حاشیهنشینی در جامعه ایران فعال میباشد، (به علت حمایت حاشیهنشینان ایران از این جناح) نباید از بازتولید این هیولای پوپولیسم به صفحه شطرنج تقسیم باز تقسیم قدرت بین جناحهای درونی حکومت غافل شویم.
لذا در این رابطه است که در آستانه انتخابات دولت دوازدهم در 29 اردیبهشت 96 دوباره این هیولای خفته پوپولیسم جانی تازه به خود گرفته است و میکوشند تا با طرح دوباره شعارهای عوامفریبانه پوپولیستی، حاشیهنشینان ایران را - به علت شکست برنامههای دولت یازدهم در فقر و رکود خرمنسوز به سر میبرند -، به طرف خود فعال سازد. چراکه هیولای پوپولیست ایران به خوبی میدانند که در این شرایط که بحران اقتصادی و بحران طبقاتی و بحران ساختاری و بحران اجتماعی و بحران سیاسی و بحران فرهنگی سر تا پای جامعه ایران را در برگرفته است و جناحهای دوگانه درون رژیم مطلقه فقاهتی در وضعیتی از بحران سیاسی قرار گرفتهاند که امکان برتری هیچکدام بر دیگری در صفحه شطرنج تقسیم باز تقسیم قدرت وجود ندارد، «شرایط برای ظهور دوباره پوپولیسم ستیزهگر و غارتگر و دگماتیسم آماده است.»
به همین دلیل در شرایطی که دولت یازدهم به علت مصالحه و معامله با حزب پادگانی خامنهای، از شعارهای انتخاباتی بهار 92 در رابطه با شکست حصر سران جنبش سبز و نجات جنبش دانشجوئی از حصار دانشگاه پادگانی حاکم و باز کردن فضای سیاسی جامعه، «با چراغ خاموش عبور کرده است» و در شرایطی که دولت یازدهم به علت ندانم کاریها و درگیر کردن خود در جنگهای نیابتی منطقه و به آتش کشیدن سرمایههای مردم نگونبخت ایران در جنگ داخلی سوریه، «نتوانسته است رکود حاکم بر اقتصاد ایران را بشکند» و در شرایطی که بیش از 15 میلیون خانوار ایرانی، «در آتش بیکاری نیروی کار خود میسوزن» و در شرایطی که 5 میلیون نیروی کار فارغ تحصیل شده دانشگاههای ایران، مانند یک سونامی به طرف بازار بیبازار کار سرازیر میشوند»، باز هم «شرایط برای ظهور هیولالی پوپولیسم ستیزهگر آماده است.»
ادامه دارد