سلسله درسهای قرآنشناسی – قسمت اول
سوره انبیاء، تبیین قرآن به عنوان «ذکر» انسانساز و ضیاء جامعهساز و فرقان تاریخساز
آیات 1 تا 15 سوره انبیاء
1 – مقدمه:
به استناد اتفاق نظر مفسرین قرآن و بر مبنای سیاق کلام آیات آن، سوره انبیاء از جمله سورههای قرآن است که تمامی 112 آیه آن در دوران 13 ساله مکی نهضت توحید و رهائی پیامبر اسلام نازل شده است. از آنجائیکه سال نزول این سوره سال ششم بعثت پیامبر اسلام در مکه میباشد، لذا تا زمانی که ما شرایط انسانی و اجتماعی و تاریخی و جغرافیائی پیامبر اسلام و نهضت توحید و رهائیبخش اسلام در سال ششم بعثت در مکه را فهم نکنیم، نمیتوانیم آیات این سوره را به صورت تطبیقی تفسیر بکنیم زیرا آنچنانکه در سلسله درسهای قبلی قرآنشناسی مطرح کردیم، در میان کتابهای وحیانی پیامبران نهضت تسلسلی توحید و رهائی که سر قافله سالار آن ابراهیم خلیل میباشد، قرآن تنها کتابی است که دارای دینامیزم تکوین میباشد.
مقصود از دینامیزم تکوین قرآن پیوند بین آیات قرآن با محیط و زندگی و حیات نبوی پیامبر اسلام یعنی شرایط عینی و انسانی و اجتماعی و تاریخی و جغرافیائی پیامبر اسلام میباشد که به صورت تدریجی در بستر یا کانتکس حرکت و مبارزه و پراکسیس انسانساز و اجتماعساز و تاریخساز پیامبر اسلام در طول 23 سال در دو فرایند 13 ساله مکی و 10 ساله مدنی بر پیامبر اسلام نازل شده است؛ لذا در این رابطه است که از داستان همسر زید تا داستان دشمنی ابی لهب با پیامبر و داستان افک عایشه و داستان جنگهای پیامبر اسلام و داستان تغییر قبله مسلمین از بیت المقدس به طرف کعبه و یا سوالهای مختلفی که از پیامبر اسلام میکردند همراه با جواب آنها و یا اشتباهی که پیامبر در سوره عبس در برخورد با یکی از اصحاب خود میکند و غیره همه به صورت تفصیلی یا اجمالی در قرآن نقل شده است.
همین خودویژگی دینامیزم تکوین قرآن باعث شده است تا ما برای فهم و تفسیر تطبیقی (نه تفسیر انطباقی و تفسیر دگماتیسم) قرآن مجبور باشیم که در چارچوب شرایط اجتماعی و انسانی و تاریخی و جغرافیائی پیامبر اسلام و نهضت توحید و رهائی او، قرآن را فهم و تفسیر کنیم. به عبارت دیگر آنچنانکه قرآن در تکوین آیات خویش دارای دینامیزم تکوین بوده است در عرصه فهم تاریخی ما از قرآن به عنوان یک کتاب هدایتگر، این کتاب دارای دینامیزم تفسیری نیز میباشد که فهم دینامیزم تفسیری قرآن در گرو فهم و شناخت دینامیزم تکوینی قرآن میباشد. یعنی بدون شناخت دینامیزم تکوینی قرآن، ما نمیتوانیم به دینامیزم تفسیری قرآن که بسترساز تفسیر تطبیقی قرآن میباشد، دست پیدا کنیم و همین دینامیزم تفسیری قرآن است که عامل شده است تا در طول 14 قرن گذشته در بستر تکوین پروسس اسلام تاریخی، تفسیرهای مختلف دگماتیسمی و انطباقی و تطبیقی از قرآن بشود و اسلامهای مختلف کلامی و صوفیانه هند شرقی و روایتی و فقاهتی و فلسفی از دل اسلام وحیانی و قرآنی پیامبر اسلام زایش کنند که این امر باعث میشود که طرح شرایط اجتماعی و انسانی و تاریخی و جغرافیائی نزول آیات قرآن، «ذکر» مکانیکی تاریخ گذشته نباشد بلکه بالعکس کلید فهم و تفسیر آیات قرآن به صورت تطبیقی باشد و تنها از این منظر است که ما میتوانیم به بازسازی فهم و تفسیر خودمان از قرآن در هر زمانی در عرصه اسلام تاریخی جهت هدایتگری قرآن یا به بیان امام علی جهت به حرف درآوردن قرآن خاموش بپردازیم.
«ذَلِکَ اَلْقُرْآنُ فَاسْتَنْطِقُوهُ وَ لَنْ یَنْطِقَ - قرآن را باید به حرف درآورد خودش خود به خود سخن نمیگوید» (خطبه 158 - نهج البلاغه صبحی الصالح - ص 223 - س 6) و تنها در چارچوب این برخورد تطبیقی با قرآن است که قرآن در هر عصر و زمانی میتواند برای ما آنچنانکه خود قرآن میگوید به عنوان ضیاء و «ذکر» و فرقان یا کتاب هدایتگر انسانی و اجتماعی و تاریخی درآید.
«وَلَقَدْ آتَینَا مُوسَی وَهَارُونَ الْفُرْقَانَ وَضِیاءً وَذِکْرًا لِلْمُتَّقِینَ - ما به موسی و هارون کتابی دادیم که برای متقین فرقان و نور و ذکر است» (آیه 48 - سوره انبیاء).
بنابراین در این رابطه است که هر تفسیر و برداشتی که از این سوره منهای در نظر گرفتن شرایط انسانی و اجتماعی و تاریخی و جغرافیائی پیامبر اسلام و نهضت توحید و رهائی اسلام بکنیم، یا تفسیری انطباقی خواهد بود یا تفسیری دگماتیسم و البته تکیه بر این اصل نه تنها در خصوص فهم آیات قرآن صادق میباشد، در رابطه با فهم سورههای قرآن با همین شکل بندی که امروز در دست ما قرار دارد به عنوان یک متدولوژی مطرح میباشد زیرا از آنجائیکه بدون شک تدوین و تنظیم کننده آیات در 114 سورههای قرآن، خود پیامبر اسلام بوده است بدون تردید همان ساختاری که بر نزول آیات بر اندیشه پیامبر اسلام حاکم بوده است بر سورههای قرآن نیز حاکم میباشد؛ لذا برای فهم و تفسیر تطبیقی آیات و سورههای قرآن و دوری کردن از فهم انطباقی و دگماتیسم قرآن باید نخست شرایط انسانی و اجتماعی و تاریخی و جغرافیائی پیامبر اسلام و نهضت توحید و رهائی اسلام فهم کنیم.
البته نکتهائی که در این رابطه نباید از نظر دور بداریم اینکه قرآن دارای سه مشخصه کلیدی نیز میباشد.
مشخصه اول قرآن اینکه، تنها سندی است که بیش از چهارده قرن است که دست نخورده و تحریف نشده برای ما باقی مانده است.
مشخصه دوم قرآن اینکه، قرآن تنها بستر و آبشخوری بوده است که از دامن آن اسلام تاریخی در اشکال مختلف آن در طول بیش از چهارده قرن گذشته تاریخ مسلمانان بعد از پیامبر اسلام تکوین و متولد شده است. به عبارت دیگر تمامی انواع اسلامی که در طول این بیش از چهارده قرنی که از عمر اسلام تاریخی میگذرد، پیدا شدهاند همگی مولود نوع فهمیدن و نوع تفسیری بوده است که از قرآن شده است. چه اسلام عدالت خواهانه امام علی، چه اسلام کلامی اشاعره و یا اسلام صوفیانه مولوی، یا اسلام فقیهانه حوزه و یا اسلام فیلسوفانه ارسطوئی و افلاطونی، یا اسلام عالمانه مهندس بازرگان و یا اسلام انطباقی مهندس حنیف نژاد و غیره آبشخور اولیه یا ثانویه این اسلامهای رنگارنگ تاریخی قرآن بوده است و آنچنانکه خود قرآن هم به این حقیقت اذعان دارد که این کتاب به همان اندازه که میتواند هدایتگر برای گروه متقین باشد برای کثیری ضلالت آفرین خواهد بود.
«ذَلِکَ الْکِتَابُ لَا رَیبَ فِیهِ هُدًی لِلْمُتَّقِینَ - این کتاب که تردیدی در آن نیست تنها توان هدایتگری متقین دارد» (سوره بقره - آیه 2).
«إِنَّ اللَّهَ لَا یسْتَحْیی أَنْ یضْرِبَ مَثَلًا مَا بَعُوضَةً فَمَا فوقها فَأَمَّا الَّذِینَ آمَنُوا فَیعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّهِمْ وَأَمَّا الَّذِینَ کَفَرُوا فَیقُولُونَ مَاذَا أَرَادَ اللَّهُ بِهَذَا مَثَلًا یضِلُّ بِهِ کَثِیرًا وَیهْدِی بِهِ کَثِیرًا وَمَا یضِلُّ بِهِ إِلَّا الْفَاسِقِینَ - خداوند پروا ندارد از اینکه به پشه یا بزرگتر از آن مثال بزند پس آنانکه ایمان آوردند آن را حق میدانند که از جانب پروردگار خودشان آمده است ولی آنان که کفر میورزند اعتراض میکنند که این چه مثالی است که پروردگار زده است که گروهی بدان هدایت شوند و گروهی گمراه در حالیکه فقط فاسقین گمراه میشوند» (آیه 26 - سوره بقره).
و در همین رابطه است که مولوی میگوید:
زآنکه از قرآن بسی گمره شدند / زین رسن قومی درون چه شدند
مر رسن را نیست جرمیای عنود / چون تو را سودای سر بالا نبود
مشخصه سوم قرآن اینکه، این کتاب دارای دینامیزم تکوین میباشد چرا که در بستر پراکسیس 23 ساله پیامبر اسلام و در چارچوب تبیین و تشریح و تعلیم و تبلیغ این پراکسیس 23 ساله قرآن تکوین پیدا کرده است.
لذا در این رابطه است که برای فهم دینامیزم اسلام تاریخی ما موظف به فهم این دینامیزم تکوینی قرآن هستیم آنچنانکه بدون فهم این دینامیزم تکوینی، امکان فهم دینامیزم اسلام تاریخی از بعد از فوت پیامبر اسلام برای ما نمیباشد.
2 - تفسیر احیاءگرانه و تفسیر بازسازی شده قرآن:
از آنجائیکه فهم و تفسیر قرآن در پیوند با فهم محیط انسانی و محیط اجتماعی و محیط تاریخی و محیط جغرافیائی پیامبر اسلام میباشد و دینامیزم تکوین آیات قرآن باعث فهم و شناخت دینامیزم اسلام تاریخی نیز میگردد، لذا به همین دلیل بدون فهم و شناخت دینامیزم قرآن، امکان شناخت دینامیزم اسلام تاریخی وجود ندارد. همین امر باعث شده است که در طول بیش از چهارده قرن گذشته تمامی جریانها یا اندیشمندانی که در جهت بازسازی و احیاء اسلام تاریخی روشی جدا از بازسازی و احیاء تفسیر و فهم قرآن انتخاب کنند، دچار شکست شوند و تنها افراد یا جریانهائی موفق به بازسازی و احیاء اسلام تاریخی شدند که توانستند این خواسته خود را از طریق بازسازی و احیاء در فهم و تفسیر قرآن دنبال نمایند و از همین جا بود که هسته تکوین اسلام سه گانه یعنی اسلام انطباقی و اسلام تطبیقی و اسلام دگماتیسم - که مولود طبیعی اسلام تاریخی هستند - در این رابطه تکوین پیدا کنند، چراکه برخورد انطباقی و تطبیقی و دگماتیسم کردن در فهم و تفسیر قرآن، باعث تکوین رویکرد سه گانه انطباقی و تطبیقی و دگماتیسم به اسلام تاریخی شده است.
لذا به این دلیل بوده که در طول 23 ساله حیات نبوی پیامبر اسلام تنها منبع فهم اسلام تاریخی، خود وحی نبوی یا قرآن بوده است و در طول این 23 سال تمام تلاش پیامبر اسلام در این رابطه بوده است که شخصیت و کلام او بر قرآن و وحی سایه نیانداخته است. البته بعد از پیامبر اسلام هم تلاش امام علی باز در این رابطه بوده است، تا بعد از حیات نبوی پیامبر اسلام هیچ آلترناتیوی در برابر قرآن تکوین پیدا نکند و از اینجا بود که امام علی عمدا در کل نهج البلاغه بیش از 11 بار از کلام پیامبر نقل و قول نکرده است که البته این امساک امام علی در نقل حدیث از پیامبر اسلام در نهج البلاغه نه بدان دلیل بوده که امام علی از کلام پیامبر اسلام کم اطلاع بوده است چراکه همه میدانستند که تنها کسی که در دوران حیات نبوی 23 ساله پیامبر اسلام گام به گام همراه پیامبر در سفر و حضر بوده است و بیش از هر کس هم به لحاظ ذهنی و هم به لحاظ عینی شرایط و صداقت بیان کلام پیامبر اسلام را داشته است، چرا که کمترین پتانسیل و توان امام علی در این رابطه منهای صداقت ایشان در نقل و قول از پیامبر اسلام، توان قلم و بیان و اندیشه و ذهن فعال ایشان بوده است که به شهادت عام و خاص تا این تاریخ ادبیات و دیسکورس عرب نمونهائی هم سنگ او نداشته است.
لذا علت سکوت 25 ساله امام علی پس از وفات پیامبر اسلام و علت امساک امام علی در دوران 5 ساله خلافتش در تدوین و بیان احادیث و روایات و کلام و سخنان پیامبر اسلام این بوده است که نسبت به تکوین اسلام روایاتی به عنوان آلترناتیو اسلام تاریخی مولود وحی نبوی پیامبر اسلام، احساس خطر میکرده است چراکه امام علی به عیان میدید که چگونه ماشین روایت سازی دروغین ابوهریرهها و ابودرداها و امثالهم از بعد از وفات پیامبر اسلام به صورت شبانه و روز در حال فعالیت هستند آنچنانکه عمر خلیفه دوم را وادار کردند تا با شعار «حَسْبُنَا کِتَابُ اللَّهِ» مغازه این افراد را در راستای تکوین اسلام روایتی تعطیل نماید.
البته نباید فراموش کنیم که شعار «حَسْبُنَا کِتَابُ اللَّهِ» عمر، خلیفه دوم هر چند در راستای مقابله با تکوین اسلام روایتی بعد از پیامبر اسلام بود ولی فونکسیون ضد عقلانی و ضد اجتهاد فکری این شعار بسترساز تکوین اسلام دگماتیسم و اسلام فقاهتی در چارچوب اسلام تاریخی گردید که این امر کم زیانی به اسلام تطبیقی نبود. در همین رابطه تلاش ائمه شیعه در قرن اول و دوم جهت ممانعت از تکوین اسلام روایتی قابل توجه میباشد چراکه با اینکه تمامی ائمه میتوانستند مانند امام سجاد سخنان خود را به صورت کتاب تالیف و مدون کنند، هیچگونه رساله و کتاب حدیثی از ائمه شیعه در زمان حیات آنها تالیف نگردید و آنچنانکه قبلا مطرح کردیم تنها کتاب تالیف شده ائمه شیعه در زمان حیات خودش کتاب «صحیفه سجادیه» امام سجاد میباشد که به لحاظ تاریخی بعد از قرآن در زمان خود امام سجاد تالیف شده است، چرا که طبق شهادت تاریخ، یحیی بن زید بن علی بن الحسین در زمان قیامش این کتاب را با خود حمل میکرده است.
قابل توجه است که کتاب «صحیفه سجادیه» یک کتاب روایتی نبوده و نیست بلکه یک کتاب دعا و اخلاقی میباشد که ائمه شیعه در تعریف این کتاب آن را «زبور آل محمد» تعریف کردهاند. خود نهج البلاغه امام علی با اینکه بیش از 99% این کتاب در زمان خلافت خود امام علی گفته و نوشته شده است و امام علی هر گونه امکانی در طول این پنج سال جهت تکثیر این کتاب داشته است، ولی به عمد امام علی از تدوین و تکثیر این کتاب در زمان خلافت خود، خودداری فرمود چراکه همه ائمه حساسیت داشتند که نکند کلام و نوشته آنها بسترساز تکوین اسلام روایتی و فقاهتی و فلسفی و کلامی و صوفیانه هند شرقی بشود آنچنانکه از قرن چهارم بالاخره با بسترسازی بنی عباس این اسلامهای رنگارنگ فقاهتی و روایتی و کلامی اشاعره و صوفیانه هند شرقی و فیلسوفانه یونانی زده ارسطوئی تکوین پیدا کردند و همین تکوین اسلامهای رنگارنگ در عصر بنی عباس بود که باعث گردید تا همه این اسلام رنگارنگ روایتی و فقاهتی و صوفیانه و فیلسوفانه و کلامی به صورت چتری سیاه بر فهم و تفسیر قرآن سایه افکنند.
آنچنانکه از قرن چهارم بازار تکثیر کتابهای روایتی و فقاهتی و کلامی اشاعره و فیلسوفانه یونانی زده و صوفیانه هند شرقی داغ شد که این امر باعث گردید تا تفسیرهای انطباقی فیلسوفانه ارسطوئی و صوفیانه هند شرقی و دگماتیسم فقیهانه حوزه و کلامی اشاعره از قرآن، در چارچوب اسلام روایتی و اسلام فقاهتی و اسلام کلامی اشاعره و اسلام صوفیانه هند شرقی و اسلام فیلسوفانه یونانی زده ارسطوئی تکوین پیدا کنند و تا زمان علامه محمد اقبال لاهوری و معلم کبیرمان شریعتی از تفسیر تطبیقی قرآن خبری نباشد و به همین دلیل دینامیزم اسلام تاریخی پیامبر که در کانتکس «اجتهاد در اصول و فروع» تکوین پیدا میکرد به فراموشی سپرده شد و تازه آن زمان هم که از بعد از شروع حرکت سیدجمال در نیمه دوم قرن نوزدهم او شعار «بازگشت به قرآن» سر داد، به علت اینکه این شعار سیدجمال در مرحله بعد در اندیشه محمد عبده صورت سلفیه و بازگشت به اسلام اولیه و مضمون احیائی نه بازسازی شده قرآن پیدا کرد و در ادامه آن توسط سید قطب و حسن البنا و نهضت اخوانالمسلمین این حرکت باز به یک نوع دگماتیسم مدرن تبدیل گردید.
این امر بسترساز پیدایش جریان القاعده و اخوانالمسلمین شد که در این رابطه سردمداران این جریان امثال ایمن الظواهری خود را شاگردان اولیه سیدقطب میدانند زیرا خود اندیشه قرآنی سیدقطب در تفسیر سایه قرآن، مولود اندیشه احیاءگرانه سلفیه یا بازگشت به اسلام اولیه محمد عبده میباشد و از زمان علامه محمد اقبال لاهوری و ادامه آن معلم کبیرمان شریعتی بود که با جایگزین شدن شعار بازسازی اسلام تاریخی در کانتکس تفسیر تطبیقی از قرآن، اسلام قرآنی توانست به عنوان یک آلترناتیو قوی در برابر اسلام فقاهتی حوزه و اسلام صوفیانه هند شرقی مولوی و اصحاب خانقاه و اسلام روایتی اخباریون و اصولیون و اسلام فیلسوفانه یونانی زده ارسطوئی و اسلام کلامی اشاعره عرض اندام کنند. بنابراین تاریخ یکصد سال گذشته بیداری مشرق زمین و مسلمانان نشان داده است که:
اولا تا زمانی که اسلام قرآن بازسازی شده بتواند به صورت تطبیقی منهای اسلام فقاهتی و اسلام روایتی و اسلام صوفیانه هند شرقی مولوی و اسلام کلامی اشاعره و اسلام فیلسوفانه ارسطوئی حیاتی دوباره در کانتکس «اجتهاد در اصول و فروع» داشته باشد، این اسلام تطبیقی علاوه بر اینکه میتواند هدایتگر باشد، حرکت آفرین نیز هست.
ثانیا با شعار «بازگشت به قرآن» به صورت سلفیه و احیاءگرانه در این عصر ما نمیتوانیم یک تحول مثبت تاریخی و نظری آنچنانکه مورد نظر سیدجمال و عبده و کواکبی و غیره بود صاحب بشویم، تنها با شعار اسلام بازسازی شده تطبیقی علامه اقبال و معلم کبیرمان شریعتی است که میتوانیم توسط تفسیر بازسازی تطبیقی قرآن، صاحب یک تحول اجتماعی نظری و عملی در جهان اسلام و به خصوص جامعه مذهبی ایران بشویم که این سلسله تفسیرها گامی است در این رابطه.
ادامه دارد