سلسله درسهای قرآنشناسی - درس نوزدهم - تفسیر سوره حدید – قسمت 9
سوره حدید مرامنامه حرکت جامعهسازانه مدنی پیامبر اسلام
«وَإِذَا سَأَلَکَ عِبَادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ أُجِیبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلْیسْتَجِیبُوا لِی وَلْیؤْمِنُوا بِی لَعَلَّهُمْ یرْشُدُونَ - ای پیامبر اگر بندگان من از تو در باب من پرسیدند بگو من به تحقیق به شما نزدیکم دعای شما را اجابت میکنم اگر ایمان بیاورید شاید رشد کنید» (سوره بقره - آیه 186).
بنابراین خشیت خوف نیست، تسلیم است اما تسلیمی با چشمانی باز نه مانند حیرت با چشمانی بسته و به همین دلیل است که خشیت بسترساز تقوی میباشد و تقوی عامل شناخت و فهم درست است.
«ذَلِکَ الْکِتَابُ لَا رَیبَ فِیهِ هُدًی لِلْمُتَّقِینَ - کتاب طبیعت و کتاب تاریخ و کتاب قرآن تنها هدایتگر متقین میباشد» (سوره بقره – آیه 2).
«یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ یجْعَلْ لَکُمْ فُرْقَانًا… - ای کسانی که ایمان آوردید اگر تقوا بورزید ما شما را صاحب فرقان یا شناخت جدا کننده حق از باطل میکنیم» (سوره انفال - آیه 29).
حال با توجه به این موارد است که در تفسیر آیه 16 سوره حدید:
«أَلَمْ یأْنِ لِلَّذِینَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِکْرِ اللَّهِ وَمَا نَزَلَ مِنَ الْحَقِّ...» میتوانیم بگوئیم که قرآن در این آیه مسلمانان را به صورت فردی دعوت به خشیت بر پایه ذکر الله و آیات قرآن میکند تا بدینوسیله بتوانند خود را از ورطهائی که در این رابطه بعضی از اهل الکتاب گرفتار فسق شدند، رهائی بخشند.
«اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ یحْیی الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا...» در این آیه در ادامه آیه قبل که مکانیزم انجام خشیت به دو صورت ذکر الله و آیات قرآن مطرح کرده بود به ذکر مثالی از نمونه دوم که آیات قرآن میباشد، میپردازد و توسط آن با طرح آیات وجود و زنده شدن طبیعت نقش قرآن در تکوین خشیت توسط طرح آیات وجود به نمایش میگذرد. بنابراین در این آیه تعقل و تفکر در آیات طبیعت را یکی از راههای فهم بینهایت میداند که نخستین فونکسیون آن ایجاد خشیت در انسان میباشد، اینکه چگونه تفکر در آیات طبیعت باعث فهم بینهایت و ایجاد خشیت در انسان میشود، در آیات 190 و 191 سوره آل عمران به این شکل توضیح میدهد:
«إِنَّ فِی خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافِ اللَّیلِ وَالنَّهَارِ لَآیاتٍ لِأُولِی الْأَلْبَابِ - الَّذِینَ یذْکُرُونَ اللَّهَ قِیامًا وَقُعُودًا وَعَلَی جُنُوبِهِمْ وَیتَفَکَّرُونَ فِی خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَذَا بَاطِلًا سُبْحَانَکَ فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ - در خلقت آسمان و زمین و اختلاف شب و روز آیاتی است برای کسانی که صاحب فکر باشند اینها همان کسانی هستند که در برابر تفکر به این آیات به ذکر خداوند هم به صورت ایستاده و نشسته میپردازندو با فهم هدفدار بودن کل وجود به مقام خشیت دست پیدا میکنند.»
«إِنَّ الْمُصَّدِّقِینَ وَالْمُصَّدِّقَاتِ وَأَقْرَضُوا اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا یضَاعَفُ لَهُمْ وَلَهُمْ أَجْرٌ کَرِیمٌ» (سوره حدید – آیه 18)
اصل دو کلمه «مُصَّدِّقِینَ» و «مُصَّدِّقَاتِ» که هم حرف صاد در آن تشدید دارد و هم حرف دال، در اصل متصدقین و متصدقات بوده که از باب تفعل هستند و برحسب یک قاعده صرفی حرف تاء مبدل به صاد شده است. بنابراین خلاصه معنای آیه فوق اینچنین میشود که آن کسانی که صدقه میدهند و به خدا قرض حسن میپردازند خداوند آنچه را که دادهاند چند برابر نموده، ضمنا اجری کریم هم دارند. حال سوالی که در رابطه با این آیه مطرح میشود اینکه چرا پس از اینکه در آیه 16 سوره حدید دعوت به خشیت الله بر پایه ذکر خداوند و تکیه بر آیات قرآن کرد و بعد از اینکه در آیه 17 سوره حدید مکانیزم آیات قرآن در ایجاد خشیت مطرح کرد، در این آیه دو باره فلش بک به دسته دوم آیات سوره حدید که در باب تشویق مردم به انفاق بود میزند و دوباره با طرح انفاق به صورت قرض حسنه جهت اخذ مضاعف قرض حسن و اجر کریم میپردازد؟ آیا این مساله دلالت بر تکرار آیات قبلی نمیکند؟
برای پاسخ به این سوال باید توجه داشته باشیم که طرح دوباره و چند باره انفاق و قرض الحسنه در این آیه در اینجا بعد از طرح موضوع خشیت است که در کانتکس فردی تکوین پیدا میکند، طبیعتا طرح آن در اینجا با طرح قبلی متفاوت میباشد چراکه در آیات قبل طرح موضوع انفاق در کانتکس اجتماعی بود، اما در این آیه طرح انفاق در کانتکس فردی میباشد به همین دلیل میخواهد بگوید که خود خشیت معلول تجربه بینهایت تاثیر اجتماعی هم دارد و تاثیر اجتماعیاش باز در تشویق و تشدید انفاق میباشد که انفاق در اینجا با اصطلاح صدقه مطرح کرده است که این تغییر ترمها در اشکال انفاق یا صدقه یا قرض حسن یا غیره همه در جهت تاکید بر موضوع میباشد و همه دلالت بر همان جهاد مالی در راه حرکت جامعهسازانه تاسیسی یا استقراری میباشد. بنابراین در این آیه هم مانند آیه قبل صدقه را با ترم قرض حسن توصیف کرده است که آنچنانکه قبلا در باب قرض حسن مطرح کردیم قرض به معنای بریدن از قبل میباشد و مقراض یا قیچی هم به همین دلیل مقراض گفته که باعث قطع شی از قبلش میشود طبیعی است که از نخستین تاثیرات خشیه این جدائی از گذشته و پیوند به آینده توسط انفاق میگردد.
«وَالَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ أُولَئِکَ هُمُ الصِّدِّیقُونَ وَالشُّهَدَاءُ عِنْدَ رَبِّهِمْ...»
برای تفسیر این آیه ابتدا آن را در کنار آیه 69 سوره نساء قرار میدهیم و سپس به تعریف ترمهای مومنین و صدیقین و شهداء میپردازیم.
«وَمَنْ یطِعِ اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَأُولَئِکَ مَعَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیهِمْ مِنَ النَّبِیینَ وَالصِّدِّیقِینَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصَّالِحِینَ وَحَسُنَ أُولَئِکَ رَفِیقًا - و کسانی که اطاعت کنند خداوند و رسولش پس اینها با کسانی هستند که خداوند به آنان نعمت داده است از پیامبران و صدیقین و شهداء و صالحین و اینها رفیقان خوبی هستند» (سوره نساء - آیه 69).
حال با مقایسه بین این دو آیه میتوانیم به این تعریف از اصطلاحات مطرح شده در آیه 19 سوره حدید دست پیدا کنیم.
1 - گروه اول که با بیان «وَالَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ» مشخص کرده، همان گروه مومنین به حرکت 18 ساله پیامبر اسلام میباشند که در طول 18 آیه قبل سوره حدید مفصلا از آنها یاد کرد و در باب آنها سخن گفته، بنابراین مشخصه گروه اول یا مومنین این است که به خدا و پیامبرش ایمان داشته باشند «...ثُمَّ لَمْ یرْتَابُوا...» (سوره حجرات – آیه 15) و شک و تردید هم نکنند.
2 - گروه دوم صدیقین هستند که آنچنانکه خود لفظ دلالت میکند مبالغه در صدق است، به معنای کسانی است که بسیار صادقند. البته صدق از نظر قرآن دارای مصادیق مختلفی از جمله صدق در کلام و سخن و زبان، صدق در عمل، صدق در شناخت و قلب و... میباشد که در اینجا و در هر جای قرآن بیشتر تکیه بر صدق در عمل میباشد بنابراین صدیقین در قرآن دلالت بر آن افرادی میکند که آنچه اعتقاد دارند و یا در باب آن سخن میگویند در عمل خود نشان میدهند و تنها به سخن و شناخت ذهنی بسنده نمیکنند.
3 - گروه سوم شهداء هستند، آنچنانکه قبلا هم مطرح کردیم این کلمه که از ماده (ش – ه - د) میباشد در هیچ جای قرآن به معنای کشته شدن در معرکه جنگ نیامده است بلکه در قرآن شهید مراد از افرادی است که حاضر و گواه در صحنه بین حق و باطل میباشند.
حال با توجه به شناخت سه گروه فوق میپردازیم به تفسیر آیه 19 سوره حدید نخستین تغییری که در مقایسه بین این آیه با 18 آیه قبل از آن در سوره حدید مشهود میباشد، آوردن کلمه رسول است در آیات قبل با بیان «آمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَأَنْفِقُوا...» و «یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَآمِنُوا بِرَسُولِهِ...» کلمه رسول را به صورت منفرد مطرح شده است که دلالت بر پیامبر اسلام میکند. اما در این آیه و آیه 25 و 26 و 28 همین سوره حدید به جای کلمه رسول، کلمه رسل به کار رفته است که جمع رسول میباشد و دلالت بر تمام پیامبران ابراهیمی از نوح تا خاتم میکند. سوالی که در اینجا مطرح میشود اینکه چه شد که قرآن در اینجا به جای کلمه رسول کلمه رسل به کار برده است؟
در پاسخ به این سوال باید توجه داشته باشیم که قرآن در قسمت چهارم آیات سوره حدید یعنی آیات 25 تا 29 که آیات پایانی سوره حدید میباشد، موضوع نبوت و رسالت انبیاء الهی را به صورت جمعی تبیین مینماید لذا در این آیه که پس از تبیین خشیت و تاکید بر انفاق و صدقه میخواهد به جمع بندی و تاکید هر چه بیشتر بر همان موضوع انفاق که آنچنانکه قبلا گفتیم موضوع اصلی و محوری این سوره به عنوان مرامنامه حرکت پیامبر میباشد، بپردازد قرآن با اتصال پیامبر اسلام با تمامی پیامبران الهی قبلی، بر اهمیت موضوع انفاق یا جهاد مالی تکیه میکند لذا در این آیه (آیه 19 - سوره حدید) قرآن با بیان اینکه کسانی که به خدا و رسولان او ایمان آوردند ایشان نزد پروردگارشان همان صدیقین و شهدا هستند و اجر و نور آنان را دارند و کسانی که کافر شده و آیات ما را تکذیب کردند، اینان اصحاب نار و دوزخ میباشند، میخواهد برای بار چندم بر اهمیت جهاد اموال و انفس فی سبیل الله به خصوص در مرحله تاسیس با طرح ترمهای شهداء و صدیقین که هر دو ترم صدیقین و شهداء تاکید بر عمل میکند تا حرف و سخن، پای فشاری نماید و در مقابل گروهی که در این مرحله دست از یاری پیامبر بردارند، چه آنهائی که حقانیت حرکت را درک کردهاند اما در راه منافع حکومتی و شخصی و طبقاتی خود به نفی این حرکت میپردازند (منافقین) و گروهی که حتی به علت ناآگاهی به نفی این حرکت میپردازند، جزء تکفیرکنندگان این حرکت مینامد و نفی میکند.
«اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَیاةُ الدُّنْیا لَعِبٌ وَلَهْوٌ وَزِینَةٌ وَتَفَاخُرٌ بَینَکُمْ وَتَکَاثُرٌ فِی الْأَمْوَالِ وَالْأَوْلَادِ...»
آنچنانکه قبلا هم مطرح کردیم در این آیه قرآن حیات دنیا را به نقد میکشد نه دنیا را و آنچنانکه تاکید کردیم حیات دنیا یک بیماری فردی و اجتماعی است ولی دنیا یک فرایند وجودی میباشد و باز تاکید کردیم که یکی از کارهای بزرگی که پیامبر اسلام در عرصه تئوری و حرکت تاریخی خود انجام داد جدی گرفتن امر دنیا بود و این جدی گرفتن دنیا توسط پیوند ارگانیک و عملی دنیا و آخرت توسط قرآن و پیامبر اسلام تبیین گردید بطوریکه پیامبر اسلام و قرآن علاوه بر اینکه «دنیا را مقدمه آخرت دانستهاند» و «کوری در دنیا را عامل کوری در آخرت تعریف کردهاند» و «رو سیاهی در دنیا را عامل رو سیاهی در آخرت دانستهاند»، کلا از نظر قرآن و پیامبر دنیا و آخرت رابطه عرضی دارند نه رابطه طولی، مانند رابطه جنین رحم و این دنیا، به همین دلیل بزرگترین پیام اخلاقی و تاریخی پیامبر اسلام این بوده که دنیای خود را جدی بگیرید و کسی که این دنیا را جدی نگیرد نمیتواند آخرت را جدی بگیرد.
در راستای این اندیشه پیامبر اسلام و قرآن بود که پیامبر اسلام و قرآن هر گونه مجرداندیشی و برخورد مکانیکی کردن با آخرت را نفی میکرد و تنها به آخرتی تکیه میکند که محصول عملی همین دنیا باشد و برعکس اندیشه اسلام صوفیانه امثال امام محمد غزالی که رابطه دنیا و آخرت را به صورت رابطه دو هوی تبیین میکردند و بر بیمقداری دنیا و بیاختیاری انسان و خداوند شیر نر خونخوار تکیه میکردند. پیامبر اسلام و قرآن کور دنیا را کور آخرت میخواندند و رو سیاه دنیا را رو سیاه آخرت میخواندند و خودش و حرکتش را به عنوان نمونه و الگوی عملی قیامت تعریف میکرد و در پاسخ کسانی که از او در باب قیامت سوال میکردند، میفرمود من خودم قیامت هستم، ولی همین پیامبر و همین قرآن که اینقدر بر دنیا تکیه دارند حیات دنیا - که صفت ضد اخلاقی فردی و اجتماعی میباشد و به معنای دنیاگرائی میباشد -، را نفی میکردند.
لذا در آیه 20 - سوره حدید قرآن به نفی حیات دنیا یا دنیاگرائی میپردازد و با بیان خصائل پنجگانه لعب یا بازی و لهو یا سرگرمی و زینت یا آرایش و پیرایش و تفاخر یا فخرفروشی و تکاثر یا فزون طلبی آن را توصیف میکند، البته طرح خصائل پنجگانه فوق برگشت پیدا میکند به شرایط مختلف سنی فرد و تجلی حیات دنیا در آن شرایط به خصوص چراکه در کودکی حیات دنیا به صورت بازی مادیت مییابد و در نوجوانی به صورت سرگرمی یا لهو و در جوانی به صورت آرایش و پیرایش و زینت تکوین پیدا میکند و در میان سالی به صورت تفاخر و در پیری به صورت تکاثر این حیات دنیا دنیاطلبی مادیت پیدا میکند، «حب الدنیا راس کل خطیئه - دنیا طلبی ریشه و اساس هر خطا و گناه میباشد» (اصول کافی - جلد 2 - ص 315).
«کَمَثَلِ غَیثٍ أَعْجَبَ الْکُفَّارَ نَبَاتُهُ ثُمَّ یهِیجُ فَتَرَاهُ مُصْفَرًّا ثُمَّ یکُونُ حُطَامًا وَ...»
کلمه «غَیثٍ» در این قسمت از آیه 20، به معنای باران است و کلمه «کُفَّارَ» در آیه فوق که جمع کافر میباشد به معنای کشاورز است و تنها در آیه 20 سوره حدید قرآن کفار به معنای کشاورز آمده است و دلیل این امر هم آن است که به علت اینکه کشاورز بذر را در زیر خاک پنهان میکند کشاورز کافر نامیده میشود، چرا که خود کلمه کافر به معنای کاور یا پنهان کننده میباشد و اینکه کافر را هم کافر مینامند به خاطر این است که کافر حق را پنهان میکند، البته غیر از این آیه در قرآن کافر در تمامی آیات به معنای پنهان کننده حق توسط باطل معنی میدهد تنها در این آیه است که کافر به معنای کشاورز میباشد. کلمه «یهِیجُ» در آیه فوق از هیجان است که به معنای حرکت میباشد و کلمه «حُطَامً» در آیه فوق به معنای گیاه خشک شده است.
حال با توجه به این شرح لغات میتوانیم به تفسیر قسمت دوم آیه 20 سوره حدید بپردازیم. این قسمت از آیه به ذکر مثالی جهت شرح توصیفی که با بیان خصال پنجگانه از حیات دنیا کرده بود، میپردازد. در این مثال میفرماید، مثال حیات دنیا با آن خصائل پنج گانه در بهجت و فریبندگیاش و سپس در زوال و از دست رفتنش، مانند بارانی است که به موقع میبارد و باعث روئیدن گیاهان و زراعتها میشود و کشاورزان از روئیدن این گیاهان خوشحال میشوند و آن گیاهان همچنان رشد میکنند تا به حد نهائی نموشان میرسند، پس از آن این گیاهان رفته رفته رو به زردی و خزان میگذارند و بالاخره بدل به گیاهی خشکیده و شکسته میشوند که بادها از هر سو آنها را به حرکت در میآورند.
ادامه دارد