درسهای فراموش شده جنبش دانشجوئی ایران – قسمت سوم
ماحصل آنچه که تا اینجا گفته شد اینکه درسهای فراموش شده جنبش دانشجوئی ایران عبارتند از:
الف – جنبش دانشجوئی در 37 گذشته عمر خود در رژیم مطلقه فقاهتی نشان داده است که، «عادت به آسیبشناسی پس از شکست خود ندارند.» البته یک دلیل آن این است که جنبش دانشجوئی برعکس جنبش کارگری، «بر روی آب روان سوار است» چراکه به صورت میانگین یک دانشجو چهار سال در دانشگاه بیشتر حضور ندارد، در نتیجه از آنجائیکه معمولا دوران رکود و بحران دانشجوئی بیش از چهار سال طول میکشد، طبیعی است که نسلی که قیام کرده است و شکست خورده است، دیگر در مرحله بازشناسی و آسیبشناسی و بازتولید حضور فیزیکی در دانشگاهها ندارند، تا بتوانند در مرحله بازتولید جنبش دانشجوئی تجارب گذشته یا جمعبندیهای نظری و عملی خود را به کار گیرند.
در نتیجه همین عدم آسیبشناسی و همین گسستگی نسلی جنبش دانشجوئی باعث گردیده است، تا در هر فرایند جدیدی از بازتولید جنبش دانشجوئی در ایران، زمانیکه جنبش دانشجوئی از رکود خارج میشود و مرحله اعتلای خود را از سر میگیرد، «دو باره همان آسیبها به شکل اگراندیسمان شده در جنبش دانشجوئی ایران ظهور پیدا کنند»؛ و همین آفت به صورت استراتژیک بسترساز شکست دوباره جنبش دانشجوئی ایران بشود.
ب – درس دیگر فراموش شده جنبش دانشجوئی ایران اینکه «به علت سیالیت مدیریت و هژمونی جنبش دانشجوئی، تجارب عینی جنبش دانشجوئی نه به صورت نظری و نه به صورت عملی نمیتوانند به نسل بعدی توسط خود دانشجویان انتقال پیدا کنند، که حاصل این خلاء در نزدیک به یک قرنی که از عمر جنبش دانشجوئی ایران میگذرد، این شده تا گروههای سیاسی جنبش سیاسی ایران جهت مدیریت و هژمونی و انتقال تجارب بین نسلی جنبش دانشجوئی وارد میدان بشوند و خود بسترساز آفت جدیدی برای جنبش دانشجوئی ایران بشوند» که برای فهم این مصیبت در جنبش دانشجوئی ایران تنها کافی است که بدانیم که جنبش دانشجوئی ایران در نزدیک به یک قرنی که از عمر آن میگذرد حتی یک جزوه کوچک چند صفحهای از تجارب صد ساله گذشته خود که توسط خود جنبش دانشجوئی تدوین شده باشد، ندارد؛ و هر چه جمعبندی تئوریک در این رابطه وجود دارد، مربوط به جریانهای سیاسی برون از جنبش دانشجوئی میباشد.
لذا این آسیب حتی مربوط به زمانی میشود که با نگاه خوشبینانه معتقد شویم که مدیریت و هژمونی جنبش دانشجوئی بتواند بدون ضربه پلیس و گرفتار شدن در زندان و زنده ماندن دوران دانشجوئی، خود را تا آخر به سلامت طی کنند؛ و اگر آنچنانکه در 37 سال گذشته شاهد آن بودیم، مدیریت و هژمونی جنبش دانشجوئی اکثریت عمر خود را یا در زندانها طی کنند و یا آواره کشورهای دیگر بشوند، در آن صورت که دیگر شرایط کاملا عکس میشود.
به هر حال یکی از آسیبهای دیگر جنبش دانشجوئی برعکس جنبش کارگری این است که، «نه به صورت نظری و نه به صورت عملی و عینی، مدیریت و هژمونی جنبش دانشجوئی نمیتوانند، تجارب گذشته خود را به نسل بعد از خود منتقل کنند.» در نتیجه این آسیب باعث میشود که هر نسل دانشجوئی که میانگین عمر آنها 4 سال است، برای شروع حرکت خود دوباره از صفر شروع کنند، البته این آسیب، خود به خود آسیبهای دیگری را هم به همراه دارد، «مثل خود به خودی و خودرو شدن جنبش دانشجوئی» چراکه زمانیکه هم به لحاظ نرمافزاری و هم به لحاظ سختافزاری جنبش دانشجوئی نتوانند از مدیریت و هژمونی تثبیت شدهای برخوردار بشوند، حاصل آن خواهد شد که «جنبش دانشجوئی ایران روندی خود به خودی و خودرو به خود بگیرد؛ و به موازات خودبخودی و خودرو شدن روند جنبش دانشجوئی در خلاء مدیریت و هژمونی تثبیت شده، این خصیصه جنبش دانشجوئی باعث میگردد تا جنبش دانشجوئی آنچنانکه در 30 سال گذشته شاهد بودیم به صورت اسب بیصاحب در خدمت جناحبندیهای اصحاب قدرت درآید.»
ج – سومین درس فراموش شده جنبش دانشجوئی ایران اینکه، «به علت ضعف نرمافزاری و سختافزاری حرکت خود، نمیتوانند به خودباوری دست پیدا کنند و برای پتانسیل خود ارزشی واقعی قائل شوند، در نتیجه این امر باعث گردیده است تا جنبش دانشجوئی برای اینکه بتواند به وزن اجتماعی خود اعتقاد پیدا کنند به جریانهای سیاسی جنبش سیاسی ایران اعم از جریانهای راست یا جریانهای چپ به شکل حلولی بپیوندند و سرنوشت سیاسی خود را در چارچوب برنامه و اهداف آن جریانهای سیاسی تعیین نمایند»، که فصل مشترک این اتحاد حلولی جنبش دانشجوئی با جریانهای سیاسی اعم از چپ و راست آن خواهد شد که «استقلال هویتی و استقلال سیاسی و استقلال تشکیلاتی جنبش دانشجوئی قربانی بشود.»
البته این آفت جنبش دانشجوئی ایران فقط مختص به 37 سال بعد از انقلاب ضد استبدادی 57 نمیشود، قبل از انقلاب 57 هم جنبش دانشجوئی ایران گرفتار این آفت بود. به طوری که در فرایند چریکگرائی دهه 40 و 50 به علت اینکه این آفت باعث شده بود تا علاوه بر اینکه جنبش دانشجوئی تنها خواستگاه جذب نیرو برای جریانهای چریکی اعم از مذهبی و غیر مذهبی بشود، اصلا جنبش دانشجوئی برای حرکت خود هدفی و برنامهای تعریف نکنند. علی ایحال همین امر باعث گردید تا دانشجو در آن دوران از همان بدو ورود به دانشگاه بدنبال بسترسازی جهت جذب به جریانهای چریکی باشد.
بر این مطلب بیافزائیم که خود جریانهای چریکی هم در دهه 40 و 50 از آنجائیکه برای جنبش دانشجوئی ایران ارزش مبارزاتی مستقل از چریکگرائی قائل نبودند و بهائی به مبارزات دانشجوئی نمیدادند، همین امر باعث میشد تا خود جریانهای چریکی هم با هر گونه مبارزه مستقل جنبش دانشجوئی مخالف نمایند و تنها رویکرد آنها به جنبش دانشجوئی در جهت جذب آنها به صورت فردی به تشکیلات چریکی باشد. این همه باعث گردید، تا در دهه 40 و 50 به موازات اعتلای جنبش چریکی در جامعه ایران، جنبش دانشجوئی به صورت حاشیهای اقدام به حرکتهای سکتاریستی و چپروانهای بکنند. فراموش نکنیم که حتی در جریان دو ساله حرکت مستقل تحزبگرایانه شریعتی که با دفع جناح شیخ مرتضی مطهری، شریعتی از بهار 50 توانست مدیریت ارشاد را در دست بگیرد و با تشکیل کلاسهای «تاریخ ادیان و اسلامشناسی» به صورت روتین، شکل سازماندهی شده به حرکت خود بدهد، و حرکتی سازماندهی شده از بهار 50 پیدا کند، و جنبش دانشجوئی را به صورت عملی و نظری به عنوان پشتوانه حرکت خود تعریف کند، از آنجائیکه شریعتی معتقد به جداسازی دانشجو از جنبش دانشجوئی نبود، و معتقد بود که دانشجو در عرصه جنبش دانشجوئی باید بتواند به حرکت سازمانگرایانه و تحزبگرایانه خود بپردازد.
همین امر باعث گردید تا جنبش چریکی اعم از مذهبی و غیر مذهبی حتی خود ارشاد شریعتی را هم به عنوان خواستگاه عضوگیری خود انتخاب نمایند؛ و حرکت شریعتی را عافیتطلبانه و پاسیفیستی ارزیابی کنند و آنچنانکه خود این جریانهای چریکی اعتراف میکردند، بیرون از حسینیه ارشاد میایستادند و به شاگردان ارشاد شریعتی آدرس خانه تیمی میدادند. در خصوص کودتای 28 مرداد هم غیبت جنبش دانشجوئی، در روز 28 مرداد، بسترساز فاجعه شد. البته دلیل غیبت جنبش دانشجوئی در روز 28 مرداد 32 جهت شکست کودتا آن بود که اکثریت نیروهای سیاسی جنبش دانشجوئی ایران در دهه 20 جذب جریان حزب توده شده بودند و حتی بخش ملیون جنبش دانشجوئی هم به صورت سمپاتیک از حزب توده دفاع میکردند، همین امر باعث گردید تا از آنجائیکه حزب توده در رابطه با کودتای 28 مرداد تصمیم به مقابله با کودتاگران نداشت، جنبش دانشجوئی ایران به طبع حزب توده نسبت به کودتای 28 مرداد بیتقاوت بمانند.
د - چهارمین درس فراموش شده جنبش دانشجوئی ایران اینکه، «این جنبش هر چند از سال 55 به علت شکست همه جانبه جنبش چریکی در اشکال مذهبی و غیر مذهبی آن توانست، در سالهای 56 و 57 مستقل از جریانهای سیاسی جنبش سیاسی ایران در کنار جنبش اجتماعی ایران حرکت خود را از سر بگیرد، اما به علت اینکه جنبش دانشجوئی ایران در سه دهه 20 و 30 و 40 تا نیمه دهه 50 تحت هژمونی جریانهای جنبش سیاسی نتوانسته بود، برای خود جنبش دانشجوئی بسترهای تئوریک و تجربی و نظری و برنامهای تدوین نماید، و هیچکدام از جریانهای سیاسی حاضر نبودند که برای جنبش دانشجوئی ایران به صورت مستقل دستاورد نظری و تئوریک و برنامهای فراهم کنند، و حداقل دستاوردهای تجربی و عملی جنبش دانشجوئی ایران را مدون کنند و برای جنبش دانشجوئی ایران به عنوان یک ستون و مؤلفه جامعه مدنی ارزش ساختاری و سیاسی قائل شوند.»
همه جریانهای سیاسی اعم از مذهبی و غیر مذهبی، «تنها زمانی به فکر جنبش دانشجوئی ایران میافتادند، که نیاز به سربازگیری و جذب سمپات داشتند»؛ لذا در راستای این هدف خود، پیوسته تلاش میکردند تا جنبش دانشجوئی ایران هرگز به مقامی نرسد تا برای خود سرود استقلال و هویت بخوانند. چرا که آنها به نیکی میدانستند و امروز هم میدانند که اگر جنبش دانشجوئی ایران به لحاظ نرمافزاری و سختافزاری به هویت مستقل دست پیدا کند، در آن صورت هرگز جنبش دانشجوئی به عنوان یکی از شاخههای سیاسی و تشکیلاتی این جریانهای سیاسی و جناحهای حکومتی در نخواهد آمد.
البته جدای از این امر، «موضوع دیگری که باعث گردیده تا جریانهای سیاسی جنبش سیاسی ایران اعم از مذهبی و غیر مذهبی برای جنبش دانشجوئی ایران ارزش هویت مستقلانه نرمافزاری و سختافزاری قائل نشوند، به این خاطر بوده است که کل این جریانهای سیاسی در طول نزدیک به یک قرنی که از عمر جنبش دانشجوئی ایران میگذرد، به خصوص از بعد کودتای رضاخان و شکست نهضت مشروطیت، دیگر برای جامعه مدنی جنبشی در ایران ارزش استراتژیکی قائل نبوده و امروز هم قائل نیستند»؛ و «همه این جریانها، حرکت تحولخواهانه در ایران، از بعد از کودتای رضاخان و پهلوی دوم در 28 مرداد 32 به نحوی در گرو قدرت یافتن نیروهای پیشاهنگ به صورت چریکی یا ارتش خلقی یا کودتای نظامی یا حزب طراز نوین لنینی، به جای جنبشهای سه گانه اجتماعی و دموکراتیک و کارگری میدانستند، و میدانند.»
ادامه دارد