ققنوس «جنبش دانشجوئی ایران» از خاکستر قیام تیرماه 78، در حال بلند شدن میباشد
الف - فرایندهای سه گانه رکود جنبش دانشجوئی ایران در رژیم مطلقه فقاهتی:
به موازات شکست جنبش سبز در سال 88 به خصوص از بعد از سرکوب قهرآمیز عاشورای 88 همراه با رکود جنبش سبز، جنبش دانشجوئی ایران (که از خرداد 88 تحت هژمونی جنبش سبز توانسته بود از بعد از رکود و سرکوب قیام تیرماه 78 توسط حزب پادگانی خامنهای و حمایت دولت هفتم تحت هژمونی سید محمد خاتمی از رکود خارج شود) هم وارد فرایند سوم رکود طولانی خود (از بعد از کودتای فرهنگی بهار 59) شد.
قابل توجه است که سه فرایند رکود جنبش دانشجوئی ایران در طول عمر 37 ساله رژیم مطلقه فقاهتی عبارتند از:
1 - فرایند اول رکود طولانی جنبش دانشجوئی بر میگردد به سالهای 59 تا 68، یعنی از شروع کودتای فرهنگی در بهار 59 تا فوت خمینی در سال 68 که به علت سرکوب سختافزاری و نرمافزاری جنبش دانشجوئی در جریان کودتای فرهنگی دهه 60 این رکود جنبش دانشجوئی، بیش از 12 سال طول کشید.
2 - فرایند دوم رکود جنبش دانشجوئی ایران در دوران 37 ساله رژیم مطلقه فقاهتی، بر میگردد، به دهه بعد از سرکوب تمام عیار قیام تیرماه 78 این جنبش توسط حزب پادگانی خامنهای و حمایت دولت هفتم سید محمد خاتمی از این سرکوب، که برعکس سرکوب قبلی، که یک سرکوب سختافزاری و نرمافزاری بود - در سرکوب قیام تیرماه 78 حزب پادگانی خامنهای کوشید تا در ادامه مرحله اول آن که با تیغ و شمشیر و داغ و درفش صورت گرفت، در مرحله دوم آن به صورت مهندسی شده سرکوب را فراگیر کند؛ لذا همین پروژه دو مرحلهای حزب پادگانی خامنهای در فرایند دوم به خصوص سرکوب مهندسی شده مرحله دوم آن باعث گردید تا جنبش دانشجوئی ایران از بعد از قیام تیرماه 78 نزدیک به یک دهه یعنی از تیرماه 78 لغایت خرداد 88 به حالت کما دوران فرایند دوم رکود خود را سپری نماید.
3 – فرایند سوم رکود جنبش دانشجوئی ایران بر میگردد، به سرکوب همه جانبه رژیم مطلقه فقاهتی که از بعد از کودتای انتخاباتی خرداد 88 تا عاشورای 88 با تمامی ابزارهای خود از شکنجهگاههای کهریزک و اوین گرفته تا خونین کردن سنگفرشهای خیابانهای تهران و حمله مغولوار به خوابگاههای دانشجویان و اعترافگیری و غیره که در چارچوب این سرکوب وحشیانه رژیم مطلقه فقاهتی تلاش میکرد تا علاوه بر تسویه حساب با جنبش دانشجوئی در چارچوب جنبش سبز، برای همیشه نطفه جنبش دانشجوئی ایران در حجله جنبشهای اجتماعی ایران خفه کند.
اما این رکود کمتر از 4 سال دوام پیدا نکرد، چراکه از انتخابات خرداد 92 جنبش دانشجوئی ایران کوشید تا با شرکت در انتخابات دولت یازدهم و حمایت از شیخ حسن روحانی در برابر چهار کاندیدای جناح اصولگرا، با بسترسازی و زندگی در شکافها و حرکت لائی، توسط تشدید تضادهای درونی جناحهای قدرت، رکود چهار ساله خود را بشکند، لذا در همین رابطه بود که از بعد از تثبیت دولت یازدهم، از آنجائیکه شیخ حسن روحانی، در راستای پیشبرد استراتژی برجام خود، در برابر مخالفت مهندسی شده جناح راست یا اصولگرایان، نیازمند به حمایت جنبش دانشجوئی ایران داشت، (چراکه به خوبی او دانست که در رقابت با تشکیلات فراگیر جناح راست یا اصولگرا، به خصوص اصولگرایان پادگانی تحت هژمونی سپاه و بسیج، که با تمام قدرت سختافزاری و نرمافزاری خود، به جنگ شیخ حسن روحانی و دولت یازدهم آمده بودند و میکوشیدند، تا پروژه برجام دولت یازدهم را با بن بست و شکست روبرو کنند، و گردونه کار در عرصه جنگهای نیابتی منطقه را در دست بگیرند)، زیرا تنها تشکیلاتی که شیخ حسن روحانی میتوانست، در رقابت با رقیبهای قدرتمند خود بر آن تکیه کند، جنبش دانشجوئی ایران بود که با بیش از 5/4 میلیون نفر عضو آن، میتوانست تمامی قدرت نرمافزاری و سختافزاری اصولگرایان پادگانی تحت هژمونی سپاه و بسیج به چالش بکشد.
البته در همین رابطه، به موازات نیاز دولت یازدهم و شیخ حسن روحانی به جنبش دانشجوئی ایران، خود جنبش دانشجوئی ایران، در این دوران تندپیچ رکود، جهت نجات از رکود چهار ساله فرایند سوم خود که بعد از سرکوب قیام سال 88 شروع شده بود، نیاز به حمایت همه جانبه دولت یازدهم و شیخ حسن روحانی داشت، که صد البته مجلس نهم، که با غلبه جناح راست همراه بود، از این نیت دو طرفه جنبش دانشجوئی و شیخ حسن روحانی واقف شده بود، لذا در راستای سنگاندازی جهت پیوند بین جنبش دانشجوئی و شیخ حسن روحانی یا دولت یازدهم، با تمام قوا وارد کارزار مستقیم آنها شدند، بطوریکه شیخ حسن روحانی جهت کسب رای مجلس نهم برای انتخاب وزیر علوم، بیش از یکسال تلاش کرد، البته جنبش دانشجوئی ایران هم در این کشاکش بین دولت یازدهم و مجلس نهم راه خود را، در تغییر بافت مجلس دهم رژیم مطلقه فقاهتی تشخیص داد و در همین عرصه با تمام توان در انتخابات هفتم اسفندماه 94 مجلس دهم کوشید تا موازنه قدرت را به نفع جناح روحانی تغییر دهد و پر پیداست که در شهرهای بزرگ به خصوص در کلان شهر تهران موفق گردید.
علی ایحال، همین رابطه نیاز دو طرفه بین جنبش دانشجوئی ایران و دولت یازدهم یا شیخ حسن روحانی بود که از بعد از انتخابات خرداد 92 و پیروزی شیخ حسن روحانی بر رقیبان اصولگرای خود، جنبش دانشجوئی ایران کوشید با تغییر فضای پادگانی دانشگاهها توسط حمایت دولت یازدهم از رکود سیاسی فرایند سوم خود که از عاشورای 88 شروع شده بود، خارج شود.
«دفع افسد توسط فاسد» استراتژی جنبش دانشجوئی ایران در این مرحله بود که توسط آن، این جنبش میکوشید تا در چارچوب تضادهای بین جناحهای درونی قدرت، در عرصه شطرنج تقسیم باز تقسیم قدرت، بین خود شرایطی جهت باز کردن فضای پادگانی مهندسی شده توسط حزب پادگانی خامنهای فراهم نماید؛ لذا از آنجائیکه، از بعد کودتای فرهنگی بهار 59 به علت اینکه با سرکوب تمام عیار سختافزاری و نرمافزاری جنبش دانشجوئی توسط رژیم مطلقه فقاهتی، هر گونه فعالیت این جنبش در دانشگاهها، تنها در چارچوب همان تشکیلات خود ساخته رژیم مطلقه فقاهتی ممکن بود.
به همین دلیل جنبش دانشجوئی ایران، جهت خروج از این سرکوبهای مهندسی شده نرمافزاری و سختافزاری رژیم مطلقه فقاهتی در دانشگاههای ایران راهی جز این نداشت، الا اینکه با ورود به همان تشکیلات خود ساخته رژیم مطلقه فقاهتی این تشکیلات را از درون دفرمه نماید.
ب – جریانهای چهارگانه جنبش دانشجوئی ایران، در فرایند رو به اعتلای حاضر:
در همین رابطه از تابستان 92 چهار جریان دانشجوئی در چارچوب همان تشکیلات خود ساخته رژیم مطلقه فقاهتی تصمیم به حرکت تحولخواهانه خود، در فضای پادگانی دانشگاههای ایران گرفتند که این جریانهای چهار گانه عبارتند از:
1 - «طیف علامه دفتر تحکیم وحدت»، که در چارچوب «شعار احیای انجمنهای اسلامی گذشته» کوشیدند حرکت سرکوب شده تشکیلاتی گذشته خود را در سال 88 بازسازی کنند. قابل ذکر است که افرادی چون علی افشاری و اکبر عطری و حسین فخرآور جزِء همین شاخه سرکوب شده در دو فرایند قیام تیرماه 78 و قیام سال 88 میباشند. البته این جریان در فرایند نوین حرکت خود از سال 92 میکوشد، تا با کسب مجوز اتحادیه دانشجوئی از دولت یازدهم، تشکیلات و سازماندهی خود در این فرایند در سطح دانشگاههای ایران بازسازی نماید. که هزار البته، با آگاهی حزب پادگانی خامنهای به جوهر حرکت این شاخه از جنبش دانشجویان، با تمام توان تلاش میکند تا از بازسازی شاخه طیف علامه دفتر تحکیم وحدت در لوای شعار احیای انجمنهای اسلامی و کسب مجوز اتحادیه دانشجوئی سنگ اندازی نماید.
داوری ما در این رابطه بر این امر قرار دارد که تا این تاریخ، حزب پادگانی خامنهای، موفقتر از دولت یازدهم عمل کرده است، که میکوشد تا به صورت دولا دولا در برابر خامنهای شتر سواری نماید؛ و به همین دلیل بیش از سه سال است که، این جریان دانشجوئی میکوشد تا توسط انجمن ترقیخواه دانشگاه امیرکبیر و انجمن آرمان دانشگاه علم و صنعت و انجمن اسلامی خواجه نصیر، حرکت خود را در این رابطه پیش ببرد که البته به علت عدم حمایت دولت یازدهم تا این تاریخ نتوانسته است راهی به دهی ببرد.
2 - جریان دومی که از بعد انتخابات دولت یازدهم و به خصوص از بعد از انتخابات مجلس دهم تلاش میکند تا به بازسازی جنبش دانشجوئی ایران جهت تغییر فضای پادگانی دانشگاهها بپردازد، جریانی است تحت عنوان انجمن موسوم به «خط امام» که باز مانند، جریان اول، شاخهای جدا شده از تشکیلات تحکیم وحدت میباشند. فراموش نکنیم که تشکیلات دفتر تحکیم وحدت، در فرایند بعد از کودتای فرهنگی بهار 59 و سرکوب تمام عیار نرمافزاری و سختافزاری جنبش دانشجوئی ایران در دهه 60 هژمونی تشکلهای ساخته رژیم مطلقه فقاهتی جهت تثبیت حاکمیت خود بر دانشگاههای کشور پس از بازگشائی فرایند بعد از کودتای فرهنگی در دست داشت؛ لذا در همین رابطه است، که از آنجائیکه رژیم مطلقه فقاهتی در طول 33 سالی که از بازگشائی دانشگاهها در فرایند بعد از کودتای فرهنگی بهار 59 میگذرد به هیچ تشکیلات مستقلی اجازه فعالیت در دانشگاهها نداده است. در نتیجه، همین امر باعث گردیده است تا جنبش دانشجوئی ایران در راه اعتلای دوباره خود راهی جز عبور از این کانالهای تشکیلات دانشجوئی خودساخته رژیم مطلقه فقاهتی نداشته باشد.
علیهذا همین امر باعث شده است که شاخه موسوم به انجمن خط امام، با محوریت انجمن اسلامی علوم پزشکی شیراز و علوم پزشکی مشهد در صدد کسب مجوز از دولت یازدهم جهت تشکیل اتحادیه انجمنهای اسلامی خط امام باشند که باز از آنجائیکه حزب پادگانی خامنهای بر مبنای تجارب تیرماه سال 78 به خوبی میداند که بازسازی و اعتلای تشکیلات این جریانهای دانشجوئی در راستای شکستن فضای پادگانی دانشگاههای کشور، سرانجامی جز احیای دوباره قیام تیرماه 78 برای او به همراه نخواهد داشت و از آنجائیکه خامنهای و حزب پادگانی او در جریان قیام تیرماه 78 جنبش دانشجوئی ایران دریافتند که شروع جنبش دانشجوئی همان و به چالش کشیدن کل رهبریت او همان خواهد شد.
باز فراموش نکنیم که در جریان قیام تیرماه جنبش دانشجوئی ایران، نفی رهبری خامنهای در نوک پیکان شعار جنبش دانشجوئی ایران قرار داشت و در لوای این شعار بود که جنبش دانشجوئی ایران در تیرماه 78، علاوه بر اینکه توانست جنبش اجتماعی ایران را به حرکت درآورد و در فرایند پیوند با این جنبش قرار گیرد، توسط این شعار توانست به بسیج مردم (حداقل در شهرهای بزرگ و به خصوص در تهران) دست پیدا کند و اگر ضعف سازماندهی و بیبرنامهگی و بیتجربهگی و ضعف مدیریت جنبش دانشجوئی ایران در جریان قیام تیرماه 78 نبود، بیشک این جنبش در اندک زمانی، با پیوند با جنبشهای چهارگانه میتوانست در کل کشور فراگیر بشود و با فراگیر شدنش امکان سرکوب از حزب پادگانی خامنهای بگیرد.
3 - جریان سوم جریانی است تحت نام «شورای هماهنگی، یا تشکلهای اسلامی دانشجویان ایران، متخلص به تادا» که هر چند مانند دو جریان قبلی دارای سابقه پیوند با دفتر تحکیم وحدت در دهه 60 و 70 میباشند، اما در این شرایط میکوشند تا با خروج از تشکیلات دفتر تحکیم، به بازسازی تشکیلاتی خود تحت عنوان «اتحادیه دانشجوئی تادا» بپردازند، این جریان در این شرایط با محوریت انجمن اسلامی دانشگاه صنعتی قم و مجمع اسلامی دانشگاه امیر کبیر تلاش میکنند تا به صورت علنی با کسب مجوز از وزارت علوم در این راستا گام بردارند. حمایت شش دانگ این جریان از عارف در انتخابات مجلس دهم، در راستای همین بازسازی تشکیلاتی آنها میباشد که پر واضح است که، در صورتی که این جریان بتواند به مجوز اتحادیه دانشجوئی توسط حمایت عارف و شیخ حسن روحانی دست پیدا کنند، تعداد اتحادیه دانشجوئی به سه تشکیلات جدای از هم میرسد. البته بر این موضوع اضافه کنیم که، حتی با تثبیت سه اتحادیه دانشجوئی فوق به صورت علنی، باز به علت اختلاف نرمافزاری و سختافزاری بین این سه اتحادیه، بسیاری از انجمنهای اسلامی دانشجویان دانشگاههای ایران سرگردان میمانند.
4- جریان چهارم مربوط به «دانشگاه آزاد ایران» میشود، که با محوریت چهار دانشگاه آزاد، (از بعد بازگشت دوباره مدیریت هاشم رفسنجانی و دفع مدیریت قبلی تحمیل شده توسط دولت کودتائی دهم) میکوشند به صورت مستقل به حرکت بازسازی خود در راستای شعار اصلاحگرایانه بپردازند؛ و توسط آن بتوانند در چارچوب انجمنهای اسلامی دانشجویان دانشگاههای آزاد ایران به عنوان اتحادیه دانشجوئی در کنار سه اتحادیه دیگر دانشجوئی قرار گیرند.
ج – ماحصل و نتیجهگیری:
آنچنانکه قبلا هم به اشاره رفت، جنبش دانشجوئی از جمله گروههای اجتماعی است که به آینده نظر میکند؛ و در راستای حرکت تحولگرایانه اجتماعی خود تلاش میکند تا آینده را مطابق رویکرد نظری و عملی خود بسازد، یا تغییر دهد. وجود 5/4 میلیون نفر دانشجو در دانشگاههای فعلی کشور که به لحاظ کمی بیش از 25 برابر تعداد دانشجویان در رژیم کودتائی پهلوی دوم میباشد، باعث گردیده که این گروه اجتماعی امروز به صورت یکی از بزرگترین گروههای اجتماعی جامعه ایران بشوند که به صورت یک قشر عظیم اجتماعی 5/4 میلیون خانواده ایرانی را در شهر و روستا هدایت میکنند.
اگر تعداد افراد تحت تاثیر هر دانشجو حداقل 10 نفر در نظر بگیریم، این گروه بزرگ جامعه امروز ایران میتوانند 45 میلیون نفر از جمعیت 80 میلیون نفری امروز ایران را مدیریت سیاسی و اجتماعی و فرهنگی بکنند - کاری که باید باور کنیم که کارستان میباشد - و هیچ حزبی امروز هر چند هم که فراگیر باشد، نمیتواند انجام بدهد. همین جایگاه اجتماعی و سیاسی این گروه بزرگ در جامعه امروز ایران باعث شده است تا حاکمیت مطلقه فقاهتی، جنبش دانشجوئی ایران را به عنوان یک خطر استراتژیک برای خود احساس نماید؛ و لذا در این رابطه از بهار 59 الی زماننا هذا این رژیم توتالیتر تلاش میکند تا با تمام توان خود از سازماندهی مستقل آن جلوگیری نماید. چراکه آنچنانکه معلم کبیرمان شریعتی میگفت «دانشجو در جامعه ایران دارای دو خصیصه بزرگ میباشد:»
1 – نداشتن.
2 - نخواستن. همان دو خصیصهای که از نظر شریعتی باعث میشود تا از این نیروی عظیم، یک نیروی انقلابی درآورد. زیرا آنچنانکه شریعتی عامل همه بدبختیهای انسان را دو خصیصه «داشتن» و «خواستن» میداند.
به هر حال همین دو خصیصه «نداشتن» و «نخواستن» باعث گردیده است تا 5/4 میلیون نفر دانشجو را به صورت آتش زیر خاکستری درآورد، که در هر زمانی امکان فعالیت و آتشفشانی آن وجود دارد و در همین چارچوب رژیم مطلقه فقاهتی در طول 37 عمر گذشته خود تلاش کرده است تا از هر طریقی که میتواند توسط سرکوب عریان یا مهندسی شده یا پادگانی این نیروی عظیم و این گسل استراتژیک رژیم مطلقه فقاهتی به صورت غیر فعال درآورد. تجربه سالهای 58 و 59 و تیرماه 78 و قیام سال 88 جنبش دانشجوئی ایران این آگاهی را به سردمداران رژیم مطلقه فقاهتی داده است که هرگز نباید در برابر حتی گسل غیر فعال جنبش دانشجوئی ایران خواب آسوده کنند، چراکه اگر این سیل به راه بیافتد همه چیز نظام را با خود خواهد برد.
سردمداران رژیم مطلقه فقاهتی به خوبی میدانند که جنبش دانشجوئی ایران انعکاسی از خواستههای 5/4 میلیون دانشجوی ایرانی هست که این 5/4 میلیون نفر به عنوان بزرگترین نیروی تغییر و تحولخواه در جامعه امروز ایران میباشند زیرا دانشجویان آینده را از آن خود میدانند و سعی میکنند آنگونه که خود میخواهند آن را بسازند، طبیعی است که دانشجویان آنگاه به صورت جنبشی فراگیر به مبارزه اجتماعی روی میآورند که متقاعد شده باشند تغییر ضروریست و امکان تحول اجتماعی در راستای خواستههای آنها وجود دارد.
به عبارت دیگر «دانشجویان در شرایطی تن به مبارزه جنبشی میدهند که متقاعد شوند که ایدهها و سیاستهای پیشگامان در راستای تحول مطلوب آنان میباشد و پس از این باور است که جنبش دانشجوئی آماده است تا برای حرکت تحولخواهانه خود هزینه کند.»
والسلام