باتلاق جنگ داخلی سوریه، آبستن «برجام 2» می‌باشد! - سرمقاله

گرچه «برجام یک» در چارچوب شعار «نرمش قهرمانانه» خامنه‌ای از نیمه دوم سال 91 در جهت پایان دادن به پرونده هسته‌ای توسط انتخاب شیخ حسن روحانی (کهنه کارترین مهره امنیتی و سیاسی رژیم) در انتخابات خرداد 92 کلید خورد، امااین پروژه مهندسی شده خامنه‌ای که هدفش برداشتن ارابه ویرانگر تحریم‌های نفتی و بانکی و غیره بر ماشین اقتصادی رژیم مطلقه فقاهتی بود، در مرحله پسابرجام به علت دخالت و سنگ‌اندازی جناح راست دفرمه گردید و باعث توقف دوباره ماشین اقتصادی رژیم مطلقه فقاهتی شد، همان ماشین اقتصادی که در سال 92 به بیش از 40% تورم و رشد منفی 6% تولید ناخالص ملی رسیده بود و اکنون گرفتار گرداب رکود – تورمی می‌باشد، که همراه با بیش از پانزده میلیون بیکار و دوازده میلیون حاشیه نشین و شش میلیون معتاد و فرو ریختن بیش از 80%جامعه به زیر خط فقر و تعطیلی 60% از امکانات تولیدی است و نهادینه شدن و شبکه‌ای شدن و سیستماتیک شدن فساد چند لایه‌ای ساختاری درون رژیم که غارت‌های هزاران و هزار میلیاردی و دستمزدهای ماهانه صد میلیون تومانی و حجم نقدینگی بیش از یک تریلیون و 50 هزار میلیارد تومانی تنها نوک کوه یخی است که از ماشین اقتصادی در حال پیدا شدن می‌باشد.

 

در نتیجه امامزاده «برجام یک» نتوانست برای رژیم مطلقه فقاهتی - آنچنانکه می‌پنداشتند - معجزه ساز بشود، زیرا جناح راست حاکمیت مطلقه فقاهتی که از بعد فوت خمینی و حاکمیت خامنه‌ای، - به عنوان تنها تکیه گاه حزب پادگانی خامنه‌ای جهت تثبیت حاکمیتش در برابر جناح‌های مخالف درونی حکومت بود - از بعد شکست در انتخابات خرداد 92، «برجام یک» را در راستای تثبیت جناح مخالف خود اعم از اصلاح‌گر یا سبز یا اعتدال‌گرا تشخیص داد.

به همین دلیل جناح راست تحت عنوان اصول‌گرایان با شعار دلواپسان برجام از همان آغاز، ساز مخالفت با «برجام یک» را کوک کردند. چراکه تحقق این پروژه به دست جناح مخالف باعث گردید تا چهل تیکه جناح راست به هزار تیکه بدل شود و با گِل‌آلود شدن آب برکه جناح راست بود که جناح مقابل (اعم از اصلاح‌طلبان به رهبری سید محمد خاتمی و اعتلاگرایان به رهبری هاشمی رفسنجانی و روحانی) کوشیدند تا به ماهیگیری از این آب گِل‌آلود جناح راست بپردازند، که با گرایش اکبر ولایتی و علی لاریجانی و علی مطهری به جناح اعتدال‌گرا، پلاریزاسیون جدیدی در اردوگاه جناح راست حاصل شد که به صورت مشخص می‌توان در این صف‌بندی شش گانه خلاصه کرد:

1 - راست پادگانی تحت هژمونی سپاه.

2 - راست سنتی تحت هژمونی روحانیت سنتی اعم از محمد یزدی و احمد جنتی و موحدی کرمانی و صادق لاریجانی و غیره.

3 - راست افراطی تحت هژمونی جبهه پایداری و مصباح یزدی.

4 - راست بازاری تحت هژمونی مؤتلفه.

5 - راست معتدل یا بوروکرات تحت هژمونی علی لاریجانی و اکبر ولایتی.

6 - راست پوپولیسم، تحت هژمونی احمدی نژاد و اسفندیار رحیم مشائی (که در انتخابات دولت یازدهم جناح راست از این جریان تحت عنوان منحرفین یاد می‌کردند).

علی ایحال، به موازات اینکه در مرحله «پسابرجام یک» این جنگ درونی جناح‌های حکومت، به صفحه شطرنج، تقسیم بازتقسیم قدرت، در عرصه انتخابات دو قلوی هفتم اسفند ماه 94 رسید، صورتی عریان پیدا کرد. چراکه با شروع ثبت نام کاندیداها و سرازیر شدن سیل اصلاح‌طلبان و اعتدال‌گرایان جهت ثبت نام کاندیداتوری مجلس دهم و خبرگان پنجم (بطوریکه بیش از 3000 نفر از اصلاح‌طلبان طرفدار سید محمد خاتمی برای مجلس دهم کاندید شده بودند و البته به موازات ان در خصوص خبرگان پنجم هم با اتحاد بین سید حسن خمینی و هاشمی رفسنجانی و شیخ حسن روحانی و حمایت همه جانبه پشت پرده سید محمد خاتمی هم این سیل کاندیداتوری شکل گرفت) به یکباره خامنه‌ای و حزب پادگانی او دریافتند که جناح رقیب زین خود را همه جانبه رکاب کرده است تا از خر مراد «برجام یک» در انتخابات دو قلوی اسفند 94 سواری بگیرد. لذا از این مرحله بود که خامنه‌ای دریافت که «برجام یک» بیش از آنکه برای او آب ساز بشود، برای رقیب نان آور گردیده است.

به همین دلیل از زمانیکه خامنه‌ای دریافت که جناح رقیب می‌کوشد تا در بستر «برجام یک» توسط شبکه‌های اجتماعی در انتخابات دو قلوی هفتم اسفند ماه 94 رشته‌های او را پنبه کند، مستقیما و علنا به جنگ جناح رقیب آمد و کوشید مانند انتخابات خرداد 92 توسط دستگاه فیلترینگ شورای نگهبان با رد صلاحیت فله‌ای جناح مقابل «گربه را قبل از ورود به حجله خفه نماید.» به همین دلیل نزدیک به 99% از کاندیداهای جناح رقیب توسط شورای نگهبان رد صلاحیت شدند؛ و شورای نگهبان حزب پادگانی خامنه‌ای تا آنجا این عمل فیلترینگ خود را بی‌رحمانه پیش برد که حتی بر سید حسن خمینی هم رحم نکرد؛ و همین امر باعث گردید، تا جناح رقیب پس از اینکه دریافت، که توسط تاکتیک هجوم همه جنبه جهت ثبت نام کاندیداتوری، (که قبلا فراخوانی آن را به صورت مخفی داده بودند) نمی‌توانند، حزب پادگانی خامنه‌ای را وادار به تسلیم در مشارکت قدرت بکنند، تاکتیک خود را عوض کردند و در تاکتیک جدید کوشیدند، جهت آچمز کردن حزب پادگانی خامنه‌ای و وادار کردن او به تسلیم در مشارکت قدرت، به صورت دو مؤلفه‌ای حرکت کنند.

یعنی از یک طرف با رخنه در اردوگاه راست و کاندیدا کردن مهره‌های بینابینی جناح راست در لیست خود، اختلاف و پراکندگی موجود در اردوگاه راست را بیشتر کنند و از طرف دیگر با فراخوانی از طریق شبکه‌های اجتماعی، از مردم بخواهند تا به مهره‌های کلیدی حزب پادگانی خامنه‌ای در دو انتخابات خبرگان پنجم و مجلس دهم رای ندهند. این تاکتیک دو مؤلفه‌ای جناح رقیب باعث شد، تا برای اولین بار خامنه‌ای در صفحه شطرنج تقسیم باز تقسیم قدرت بین جناح‌های درونی حکومت آچمز بشود. تا آنجا که حتی برای غلاف کردن این سلاح توسط رقیب، خود او در برابر شعار حذف جیم جناح رقیب (ج – احمد جنتی، ی –محمد یزیدی، م – محمد تقی مصباح یزدی) علنا این شعار را ساخته انگلیس اعلام کرد، به همین دلیل بود که غیر از مشهد (که علنا طبق اعتراف خود دولت یازدهم دست به رای سازی نجومی زدند و چهارصد هزار رای ابطال کردند) در تمامی شهرهای بزرگ درخت جناح رقیب بر علیه حزب پادگانی خامنه‌ای به بار نشست.

آنچنانکه در تهران منهای اینکه لیدرهای انتخاباتی مجلس دهم خامنه‌ای مثل حداد عادل (پدر عروس خامنه‌ای) نتوانستند حتی به صورت ناپلئونی رای بیاورند، در مجلس خبرگان پنجم علاوه بر حذف دو لیدر حزب پادگانی خامنه‌ای یعنی محمد یزدی و محمد تقی مصباح یزدی، تنها با هزار سلام و صلوات درون آشپزخانه، بالاخره به صورت ناپلئونی احمد جنتی توانست وارد خبرگان پنجم بشود.

بهرام که گور می‌گرفتی همه عمر / دیدی که چگونه گور بهرام گرفت

علی ایحال، جناح رقیب حزب پادگانی خامنه‌ای، با تجربه‌ای که از سه انتخابات 84 و 88 و 92 داشتند، پس از اینکه در برابر پروژه فیلترینگ مهندسی شده خامنه‌ای قرار گرفتند، دست بسته تسلیم نشدند و کوشیدند تا با رخنه و نفوذ به اردوگاه جناح راست و حزب پادگانی خامنه‌ای، شرایط را به نفع خود عوض نمایند.

به همین دلیل علاوه بر اینکه توانستند توسط تاکتیک دو مؤلفه‌ای خود، با حذف مهره‌های کلیدی حزب پادگانی خامنه‌ای، «خبرگان پنجم را برای خامنه‌ای بدون سر و بدون لیدر بکنند» در رابطه با مجلس دهم هم توانستند با ورود دو مهره کلیدی خود (یعنی پزشکیان و مطهری به عنوان نائب رئیس اول و دوم) به هیئت رئیسه مجلس، موازنه را به سود خود تغییر دهند. همین امر باعث گردید، تا حزب پادگانی خامنه‌ای و جناح راست که خود را بازنده این انتخابات دو قلو می‌دیدند، در علت یابی شکست خود، منهای شبکه‌های اجتماعی، «برجام یک» را به عنوان برگ برنده جناح رقیب تشخیص بدهند.

به همین دلیل از این مرحله بود که علاوه بر اینکه خامنه‌ای در سخنرانی مشهد خود در نوروز 95 ,کوشید با رد «برجام دو» در برابر «برجام یک» از موضع اپوزیسیون سیاست، یکی به نعل و یکی به میخ پیش بگیرد و در کنار حزب پادگانی خامنه‌ای، جریان‌های شش گانه جناح راست، (منهای جناح راست اعتدال‌گرای بوروکرات تحت هژمونی علی لاریجانی و اکبر ولایتی) به جبهه مخالف «برجام یک» پیوستند؛ و کوشیدند تا با سنگ‌اندازی در مسیر اجرای این پروژه، آن را عقیم و سترون کنند. اما در میان جریان‌های جناح راست، برخورد جریان پادگانی این جناح، تحت هژمونی سپاه از همان آغاز صورتی متفاوت داشت. چراکه جریان راست پادگانی تحت هژمونی سپاه، خود را به عنوان بازنده اصلی «برجام یک» تحلیل می‌کرد. به این دلیل که، این جریان معتقد است که توسط پروژه «برجام یک» از یکطرف پروژه استراتژیک هسته‌ای که با صرف ده‌ها میلیارد دلار بادآورده نفتی توسط این جریان تکوین یافته بود و می‌توانست در آینده باعث تثبیت هژمونی این جریان در داخل و در منطقه، هم در عرصه سیاسی و هم در میدان نظامی بشود، بر باد رفته است، از طرف دیگر، از آنجائیکه این جریان برجام را برگ برنده‌ای در دست جناح رقیب جهت تثبیت هژمونی خود، پس از خامنه‌ای می‌دید، با عنایت به اینکه شعار اصلی جناح رقیب «بازگشت سرهنگ‌ها به پادگان‌ها می‌باشد» (این شعار علاوه بر هاشمی رفسنجانی که بارها در مخالفت با حضور سپاه در عرصه تقسیم باز تقسیم قدرت، مطرح کرده است، شیخ حسن روحانی هم در خرداد 92 در آخرین جلسه مناظره تلویزیونی کاندیداها مطرح کرد) همین امر باعث گردید، تا به خصوص از بعد از شکست جناح راست در انتخابات دو قلوی اسفند 94، جریان راست پادگانی تحت هژمونی سپاه، مسیر مبارزه با «برجام یک» جهت تثبیت جایگاه سیاسی خودش در عرصه شطرنج تقسیم باز تقسیم قدرت در حال و آینده، از طریق جنگ‌های نیابتی منطقه خاورمیانه که در راس آن‌ها سوریه و عراق قرار دارند، تشخیص بدهد.

چراکه این جریان به خوبی می‌داند، که تشدید تضادهای رژیم مطلقه فقاهتی در منطقه در نهایت توسط صف‌بندی بین دو اردوگاه غرب تحت هژمونی امپریالیسم آمریکا و اردوگاه شرق تحت هژمونی روسیه و چین باعث مقابله و رویاروئی رژیم مطلقه فقاهتی و اردوگاه غرب به سرکردگی امپریالیسم آمریکا می‌شود، که خود این رویاروئی باعث عقیم و سترون شدن «برجام یک» بر علیه جناح رقیب می‌شود؛ لذا در این رابطه است که جریان پادگانی جناح راست تحت هژمونی سپاه می‌کوشد، تا در زیر چتر نیروی‌های ویژه قدس سپاه پاسداران تحت فرماندهی قاسم سلیمانی استراتژی خود را در برابر «برجام یک» عملیاتی نماید.

الف - پیوند با روسیه.

ب - تشکیل لشکر فاطمیون از افاغنه مهاجر شیعه داخل ایران.

ج – تقویت همه جانبه حزب الله لبنان.

د - بازسازی تشکیلاتی نیروهای مقتدا صدر در عراق.

ه - تشکیل بسیج در عراق و سوریه و یمن در چارچوب تجربیات گذشته بسیج سپاه پاسداران رژیم مطلقه فقاهتی، همگی در چارچوب این استراتژی جریان راست پادگانی قابل تفسیر و تبیین می‌باشد.

اما در این فرایند حوادثی در سطح بین‌المللی و منطقه تکوین پیدا کرد، که باعث گردید، تا موازنه‌های سیاسی و نظامی منطقه‌ای و داخلی و بین‌المللی، بر علیه جریان راست پادگانی ورق بخورد. این عوامل و حوادث عبارتند از:

1 - توافق بین روسیه و آمریکا جهت قبول آتش بس در سوریه و خارج کردن یکطرفه نیروها و تجهیزات پیشرفته موشکی و هوائی روسیه از سوریه.

2 - آشتی بین ترکیه و روسیه که از بعد از سرنگون کردن جنگنده روسیه توسط ترکیه به شدت اوضاع سیاسی منطقه، به نفع رژیم مطلقه فقاهتی تغییر کرده بود.

3 - تقویت همه جانبه مخالفین مسلح دولت سوریه توسط کشورهای عربی خلیج فارس که در راس آن‌ها عربستان قرار دارد (به علت اینکه از بعد اعدام شیخ نمر باقر نمر روحانی شیعه اهل سعودی در 11 دیماه 94 و حمله جناح راست افراطی به سفارت و کنسول‌گری عربستان و اعلام قطع رابطه دیپلماتیک بین ایران و عربستان در 13 دیماه 94 توسط عادل الجبیر وزیر امورخارجه عربستان تضاد بین دو رژیم مطلقه فقاهتی و رژیم مرتجع عربستان وارد فاز جدیدی در عرصه جنگ‌های نیابتی منطقه که بین دو اردوگاه شیعه حکومتی تحت هژمونی رژیم مطلقه فقاهتی و اردوگاه تسنن حکومتی تحت هژمونی رژیم مرتجع عربستان سعودی شده بود) باعث گردیده است تا در این شرایط، همین تقویت مالی و تدارکاتی و تجهیزاتی مخالفان اسد در سوریه، توازن میدانی قوا در داخل سوریه از بعد از خروج نیروهای روسیه به نفع مخالفین مسلح دولت اسد تغییر دهد. هر چند که با ورود همه جانبه جبهه غرب تحت هژمونی امپریالیسم آمریکا و ورود ارتش ترکیه به میدان جنگ، شرایط بر علیه داعش جریان عمده و غالب مخالفین مسلح اسد در حال تغییر می‌باشد.

به هر حال، در چارچوب همین تغییر موازنه قوا است که در غیبت مشارکت همه جانبه روسیه، بار جنگ‌های نظامی در سوریه در حمایت از دولت اسد، بر دوش نیروهای قدس و حزب الله و ارتش سوریه می‌باشد، که نخستین ره آورد این عرصه، سرازیر شدن کاروان کشته‌های سپاه تحت عنوان مدافعین حرم به شهر و روستاهای ایران می‌باشد، هر چند رژیم مطلقه فقاهتی و سپاه تلاش می‌کنند، تا توسط نیروهای افاغنه شیعه مهاجر در ایران که تحت لشکر فاطمیون سازماندهی شده‌اند، بار کشته‌های ایرانی را کم کنند، اما جنگ فراگیر بین مخالفین مسلح دولت اسد با جبهه مقابل، امکان مانور رژیم مطلقه فقاهتی در این رابطه سد کرده است. در نتیجه این روزها افزایش فراگیر این کشته‌ها برای حزب پادگانی خامنه‌ای و جریان راست پادگانی سپاه به صورت یک بحران فلج کننده در آمده است.

4 - خروج انگلیس از اتحادیه اروپا بر اثر سرازیر شدن سیل مهاجرین و آوارگان عراقی و سوری به اروپا و انگلیس که بسترساز رشد نژادپرستی در غرب شده است.

5 - موافقت موضعی غرب و امپریالیسم آمریکا با ماندن اسد بر قدرت، تا مرحله انتقال قدرت به صورت سیاسی (فراموش نکنیم که خط قرمز رژیم مطلقه فقاهتی و راست پادگانی تحت هژمونی سپاه ابقاء اسد بر سوریه است).

این همه باعث گردیده است، تا امروز خاورمیانه آبستن تحولات جدیدی بشود، که بی شک مولود آن چیزی جز زایش «برجام 2» برای رژیم مطلقه فقاهتی و جریان راست پادگانی نخواهد بود. چراکه رژیم مطلقه فقاهتی، در این شرایط به علت جنگ نفت در منطقه، دیگر توان پاسخگوئی هزینه بیش از 100 میلیارد دلاری سالانه جنگ نیابتی سوریه را ندارد.

مضافا بر آن سیل کشته‌های جنگ سوریه که امروز فراگیر شده است رژیم مطلقه فقاهتی را در بن بست ادامه جنگ قرار داده است. همچنین فشار رکود و تورم و بیکاری و بحران‌های اقتصادی و اجتماعی و طبقاتی و فسادهای چند لایه‌ای شبکه‌ای و سیستماتیک رژیم آنچنان فراگیر شده است که دیگر آینده را برای رژیم مطلقه فقاهتی تار و تاریک کرده است؛ لذا در این رابطه است که خامنه‌ای مانند «برجام یک» - البته این بار با چراغ خاموش -، با تکیه بر ظریف و شمعخانی می‌کوشد تا، (در خارج توسط ظریف و در داخل توسط علی شمعخانی) جهت پروژه «برجام 2» و تحمیل آن بر راست پادگانی، بسترسازی نماید و اعطای صدور انقلاب را به لقائش ببخشد.

علی ایحال، در این رابطه است که در پانزدهم ژوئن جان کری وزیر خارجه آمریکا پس از ملاقات با ظریف گفت: «ناظر بادهای تغییر فکری در برخورد ایران با موضوع سوریه هستیم» و باز در همین رابطه است که، ظریف جهت بسترسازی اداری «برجام دو» در همین زمان دست به خانه تکانی در وزارت خارجه می‌زند و امیر حسین عبدالهیان معاون وزیر خارجه - که نماینده راست پادگانی در وزارت خارجه بود - برکنار می‌کند. البته به موازات این تحرکات بسترساز «برجام 2» در خارج از کشور توسط ظریف، در داخل هم علی شمعخانی دبیر شورای امنیت با حفظ سمت به پست تازه هماهنگ کننده ارشد امور سیاسی و نظامی و امنیتی با سوریه و روسیه (که تا قبل از آن در دست قاسم سلیمانی بود) یک روز بعد از ملاقات وزرای دفاع ایران و روسیه و سوریه در تهران که در نهم ژوئن صورت گرفت، انتخاب می‌شود (قابل ذکر است که سرگئی شویگو وزیر دفاع روسیه در نهم ژوئن زمانی وارد تهران شد، که دو روز قبل از آن بنیامین نتانیاهو نخست وزیر اسرائیل بالبداهه به ملاقات ولادیمیر پوتین در مسکو رفته بود، بر این مطلب بیافزائیم که انتخاب علی شمعخانی جهت بسترسازی «برجام دو» در داخل کشور به این خاطر است که شمعخانی در دولت هفتم و هشتم سید محمد خاتمی که وزیر دفاع بود از دست ملک فهد نشان عبدالعزیز که بالاترین نشان سعودی است به پاس قدرانی در عادی سازی روابط ایران و عربستان سعودی دریافت کرده است).

بی شک در عرصه «برجام دو» آنچنانکه در «برجام یک» هم شاهد بودیم، «بزرگ‌ترین مانع راه خامنه‌ای، راست پادگانی تحت هژمونی سپاه می‌باشد» چراکه این جریان آنچنانکه خود را بازنده «برجام یک» می‌داند با قبول آتش بس در سوریه توسط «برجام دو» تنها اهرم فشار خود بر جناح رقیب حاکم از دست می‌دهد؛ و این موضوع وقتی بیشتر قابل توجه می‌باشد، که بدانیم با فرا رسیدن خرداد 96 و انتخابات دولت دوازدهم این جریان در چارچوب جناح راست تلاش می‌کند توسط قالیباف یا یکی دیگر از مهره‌های دست ساز و دست پخت خود، قدرت اجرائی را به کف بگیرد تا زیان‌های وارده بر خود، در عرصه شطرنج تقسیم باز تقسیم قدرت جبران نماید؛ لذا در این رابطه است که جریان راست پادگانی تحت هژمونی سپاه، «در این شرایط تلاش می‌کند تا با سنگ اندازی سیاسی و نظامی پروژه مهندسی شده برجام دو خامنه‌ای را با مشکل روبرو سازد»؛ و در رابطه با این سنگ اندازی‌های راست پادگانی است که قاسم سلیمانی پس از سلب تابعیت شیخ عیسی قاسم روحانی شیعه بحرینی توسط پادشاه بحرین در بیانی کم سابقه اعلام کرد: «اگر پادشاه بحرین از اقدام به سلب تابعیت شیخ عیسی قاسم خودداری نکند از طریق مقاومت مسلحانه بر انداخته خواهد شد.»

البته در ادامه این طناب‌کشی بین دو جناح درون رژیم مطلقه فقاهتی است که امپریالیسم آمریکا غیر از اینکه در همین زمان موافقت کرد تا قرارداد 25 میلیارد دلاری بین بوئینگ و رژیم مطلقه فقاهتی بسته شود، به حمایت از حضور نظامی رژیم مطلقه فقاهتی در عراق پرداخت؛ و در همین رابطه بود، که جان کری در 9 تیرماه گفت: «آمریکا رویکرد ایران در عملیات علیه گروه داعش در عراق مفید می‌داند، زیرا داعش دشمن مشترک آمریکا و ایران است» فراموش نکنیم که در همین زمان سخنرانی علی شمعخانی در جلسه غیر علنی مجلس گام‌هائی جهت بسترسازی «برجام دو» در میان جریان‌های دیگر جناح راست می‌باشد. علی ایحال خاورمیانه و جنگ داخلی سوریه آبستن تحولات جدیدی می‌باشد که مولود آن آتش بس در سوریه و باقی ماندن موقت اسد و محدود شدن حضور نظامی رژیم مطلقه فقاهتی در عراق می‌باشد.

والسلام