در «14 مرداد 1400» ما در آستانه یکصد و شانزدهین سال فرمان دوران‌ساز مشروطیت در تاریخ ایران قرار گرفته‌ایم.

«نبرد گفتمان‌ها» در تاریخ 150 سال گذشته حرکت تحول‌خواهانه جامعه بزرگ ایران

 

کالبد شکافی مشروطیت به عنوان یک «جنبش» فراگیر و یک «انقلاب» دوران‌ساز با کالبد شکافی مشروطیت به عنوان یک «گفتمان» فراگیر و حاکم بر جامعه ایران (حداقل تا کودتای 28 مرداد 32 یعنی برای مدت 47 سال) امری متفاوت می‌باشد؛ زیرا:

اولاً (مانند انقلاب کبیر فرانسه 1789 و انقلاب اکتبر 1917 روسیه) «انقلاب مشروطیت ابتدا به صورت یک گفتمان و فرهنگ در جامعه ایران (توسط روشنفکران ایرانی از میرزا یوسف خان مستشارالدوله تا میرزا ملکم خان و نوگرایان حکومتی از عباس میرزا تا میرزا تقی خان امیرکبیر و سپهسالار و تا نواندیشان دینی یعنی سید جمال الدین اسدآبادی) مادیت پیدا کرد و بعداً از آن بود که گفتمان مشروطیت (فرهنگ مشروطیت) در پراکسیس سیاسی – اجتماعی معطوف به کنش‌گری اجتماعی شد؛ یعنی گفتمان مشروطیت توانست بدل به جنبش مشروطیت (از جنبش ضد استعماری تنباکو بر علیه کمپانی رژی تا جنبش دموکراسی‌خواهانه مصدق در فرایند پسا شهریور 20) بشود.»

ثانیاً آنچنانکه خود جنبش مشروطیت (در بستر پراکسیس اجتماعی – سیاسی جامعه بزرگ ایران) فرایندهای مختلفی داشته است، گفتمان مشروطیت هم صورت پروسه‌ای داشته است (نه صورت پروژه‌ای) و در پروسه زمانی آن روندهای مختلفی داشته است. همین پروسه گفتمانی مشروطیت، فرایندهای مختلفی داشته است که این فرایندهای مختلف گفتمانی، از فرایند گفتمان قانون‌خواهی (میرزا یوسف خان مستشارالدوله - میرزا ملکم خان) تا فرایند مدرن‌سازی و تجددخواهی (عباس میرزا - میرزا تقی خان امیرکبیر) و تا گفتمان نوگرائی دینی سید جمال الدین اسدآبادی و گفتمان عدالت‌خواهانه (میرزا آقا خان کرمانی – طالبوف) و غیره ادامه داشته است؛ و صد البته در فرایند پسا مشروطیت هم (آنچنانکه فرایندهای جنبشی مشروطیت ادامه پیدا کردند)، فرایندهای گفتمانی مشروطیت هم ادامه پیدا کردند؛ و در همین رابطه بود که «سیر کمال گفتمانی مشروطیت (بالاخره در فرایند پسا شهریور 20 توسط مصدق و حواریونش) به گفتمان آزادی‌خواهانه و دموکراسی‌طلبانه رسید.»

ثالثاً به موازات تحول گفتمانی مشروطیت از قانون‌خواهی تا عدالت‌خواهی و آزادی‌خواهی، جنبش مشروطیت هم از جنبش تنباکو (بر علیه کمپانی رژی) تا جنبش ضد استعماری ملی کردن صنعت نفت ایران و دولت 27 ماهه دموکراتیک مصدق هم روندهای مختلفی داشته است. بطوریکه در این رابطه حتی جنبش مشروطیت در فرایند اول انقلاب مشروطیت (که تا زمان به توپ بستن مجلس توسط محمد علی شاه قاجار ادامه داشت)، با جنبش مشروطیت در فرایند دوم (که در مرحله دوم انقلاب مشروطیت توسط جنبش مسلحانه ستارخان و باقرخان آغاز شد و تا فتح تهران ادامه داشت) و با جنبش مشروطیت در فرایند پسا جنگ اول بین‌الملل توسط جنبش‌های منطقه‌ای (تحت رهبری کوچک خان و شیخ محمد خیابانی و کلنل محمد تقی خان پسیان) و با جنبش مشروطیت در فرایند چهارم (که همان جنبش ضد استعماری و آزادی‌خواهانه تحت رهبری دکتر محمد مصدق می‌باشد)، متفاوت می‌باشد.

رابعاً برای شناخت مشروطیت (با مکانیزم کالبد شکافانه دو مؤلفه‌ای گفتمان مشروطیت و جنبش مشروطیت، در روندهای مختلف آن) باید عنایت داشته باشیم که لازمه شناخت دیالکتیکی مشروطیت (به صورت دو مؤلفه‌ای گفتمانی و جنبشی آن)، در گرو تکیه تقدمی «شناخت گفتمانی مشروطیت بر شناخت جنبشی» آن می‌باشد، نه بالعکس.

خامسا در خصوص شناخت گفتمانی مشروطیت، باید توجه داشته باشیم که «این شناخت تنها در چارچوب فهم تفاوت نظریه صاحب گفتمان‌های مشروطیت ممکن می‌باشد»؛ به عبارت دیگر «بدون فهم جوهر اندیشه نظریه‌پردازان در پروسه گفتمانی مشروطیت هرگز و هرگز نمی‌توانیم به شناخت گفتمانی مشروطیت دست پیدا کنیم»؛ و البته این موضوع در خصوص شناخت روندهای جنبش مشروطیت صورتی متفاوت دارد. چراکه در رابطه با «شناخت روندهای مختلف جنبشی مشروطیت، این شناخت تنها توسط شناخت گفتمان حاکم بر آن روندهای جنبشی ممکن می‌باشد». به بیان دیگر، «هرگز بدون فهم گفتمان جنبش‌ساز حاکم بر جنبش‌ها ما نمی‌توانیم به جوهر آن جنبش‌ها دست پیدا کنیم». برای مثال اگر جوهر جنبش تنباکو بر علیه کمپانی رژی، «جوهر ضد استعماری» تعریف بکنیم، برای فهم این جوهر ضد استعماری، باید ابتدا به شناخت گفتمان ضد استعماری سید جمال الدین اسدآبادی دست پیدا بکنیم. چرا که آنچنانکه معلم کبیرمان شریعتی در این رابطه می‌گوید:

«این نهضت تنباکو که با فتوای کوچک میرزا حسن شیرازی آغاز شد، همه می‌دانند که این فتوای (میرزا حسن شیرازی)، تحت تأثیر نامه سید جمال به او بود که به او بیدار باش می‌دهد، انجام گرفت. در آن نامه سید جمال خطاب به میرزا حسن شیرازی می‌گوید این مساله تنباکو نیست، این‌ها تنباکوی ما را نمی‌خواهند دود کنند، می‌خواهند سبیل ما را دود دهند، چپق ما را چاق کنند، هستی ما را بالا بکشند و اصالت‌های ما را خاکستر و دود بکنند. ساختمان کمپانی را که در تهران می‌سازند نگاه کنید، این همه برج و بارو و آن دیوارهائی که ده متر عرض دارد، چرا؟ تنباکو که این جور برج و بارو ندارد، این یک پایگاه سیاسی و نظامی است. میرزا احساس مسئولیت کرد و اعلام کرد که: از آلان استعمال تنباکو به هر شکلی که باشد در حکم محاربه با امام زمان است، شاهزاده کامران میرزا که نایب السلطنه و وزیر جنگ است به غلامش می‌گوید برو قلیان بیار، نمی‌آورد. زنش برایش قلیان چاق نمی‌کند. در اندرون همه قلیان می‌کشیدند، همه قلیان‌ها را در یک روز به عنوان وابستگی به این حکم شکستند» (م. آ - ج 5 - ما و اقبال - ص 76 - س 4).

باری آنچنانکه در عبارات فوق شریعتی به وضوح آشکار است، داوری شریعتی در این رابطه بر این امر قرار دارد که علاوه بر اینکه «جنبش تنباکو بر عله کمپانی رژی یک جنبش ضد استعماری بوده است» و علاوه بر اینکه «این جنبش ضد استعماری مولود فتوای ضد تنباکوی میرزا حسن شیرازی بوده است»، از همه مهمتر اینکه از نظر شریعتی، «این فتوای ضد تنباکوی میرزا حسن شیرازی (که آبشخور تکوین جنبش تنباکو بر علیه کمپانی رژی بوده است)، مولود و سنتز پیام آگاهی‌بخش سید جمال به میرزا حسن شیرازی بوده است (نه زائیده رویکرد و گفتمان فقهی میرزا حسن شیرازی و حوزه‌های دگماتیست فقهی شیعه در آن زمان)»، بنابراین، در همین رابطه است که می‌توانیم داوری کنیم که در رویکرد شریعتی، «لازمه فهم جوهر جنبش ضد استعماری تنباکو، فهم گفتمان ضد استعماری سید جمال می‌باشد» و بدون فهم گفتمان ضد استعماری سید جمال، هرگز ما نمی‌توانیم به جوهر ضد استعماری جنبش تنباکو شناخت پیدا بکنیم. آنچنانکه «بدون فهم گفتمان ضد استعماری مصدق در فرایند پسا شهریور 20 ما هرگز نمی‌توانیم به جوهر ضد استعماری جنبش ملی کردن صنعت نفت ایران تحت رهبری دکتر محمد مصدق در فرایند پسا شهریور 20 دست پیدا بکنیم». بدین خاطر از اینجا است که باید بگوئیم که «بدون فهم گفتمان جنبش‌ساز حاکم بر جنبش‌های مختلف (جنبش‌ها در روندهای مختلف آن)، نمی‌توان به جوهر آن جنبش‌ها دست پیدا کرد.»

سادساً در خصوص شناخت گفتمان‌ها در روندهای مختلف آن (در بستر فرایندهای مختلف حرکت تحول‌خواهانه جامعه بزرگ و رنگین کمان ایران)، باید عنایت داشته باشیم که تنها به شناخت و کالبد شکافی آن دسته از گفتمان‌هائی باید بپردازیم که «آن گفتمان‌ها دارای جوهر معطوف به کنش‌های اجتماعی بوده‌اند» بنابراین هر نوع گفتمانی که در شرایط مختلف حرکت تحول‌خواهانه جامعه بزرگ ایران (به خصوص در پروسه انقلاب دوران‌ساز تاریخی مشروطیت) نتوانسته‌اند معطوف به کنش‌گری اجتماعی بشوند، نیازمند به کالبد شکافی آن برای ما نیست. به بیان دیگر برای فهم جوهر پروسس گفتمانی مشروطیت از آغاز الی الان موظفیم تنها به کالبد شکافی آن دسته گفتمان‌های از مشروطیت اقدام بکنیم که (از اوایل نیمه دوم قرن نوزدهم یا فرایند پسا شکست ایران در جنگ‌های با روسیه) توانسته‌اند در جامعه ایران جنبش فرهنگی یا جنبش آگاهی‌بخش اجتماعی و یا پراکسیس سیاسی – اجتماعی ایجاد نمایند.

مثل «گفتمان قانون‌خواهی» انقلاب اول مشروطیت که با انتشار کتاب «یک کلمه» میرزا یوسف خان مستشارالدوله (که ترجمه «مقدمه قانون اساسی» انقلاب کبیر فرانسه بود) مادیت پیدا کرد و در ادامه آن با تلاش نظری میرزا یوسف خان مستشارالدوله بود که رویکرد قانون‌خواهی او توانست به عنوان یک گفتمان حاکم بر جامعه ایران مادیت پیدا کند و در تحلیل نهائی همین گفتمان قانون‌خواهی او بود که توانست «معطوف به کنش‌گری اجتماعی در جامعه ایران بشود» که انقلاب اول مشروطیت (که بیشتر یک انقلاب فرهنگی بود تا یک انقلاب سیاسی) بیشتر تحت تأثیر این گفتمان بود؛ و به همین دلیل است که معلم کبیرمان شریعتی در این رابطه می‌گوید:

«نشانه‌های آغاز بیداری مشروطیت را در اواخر قرن نوزدهم باید جست. اعلام عدالت‌خواهی و حکومت قانون و طرد استبداد فردی در اواخر قرن 19 است و این قبل از بزرگترین انقلابی است که تمام مشروطیت به صورت یک قیام مسلحانه سیاسی تجلی کرد. در پس هر انقلاب مسلحانه یک نهضت فکری و فرهنگی وجود دارد که زاینده انقلاب است» (م. آ - ج 5 - ص 78 - س 2).

باری اگر در این چارچوب بخواهیم به طرح گفتمان‌های معطوف به کنش اجتماعی مشروطیت بپردازیم باید در طول 115 سال گذشته به کالبد شکافی این گفتمان‌ها اقدام کنیم:

1 - گفتمان اول که «گفتمان مدرن‌سازی و تجددطلبی یا نوسازی سنت بود» که چه در حوزه‌های اجتماعی و سیاسی و چه در حوزه فکری متأثر از جامعه مدرن و اندیشه‌های مدرن غربی بوده است و اصلاح‌گرانی مانند عباس میرزا قائم مقام فراهانی، امیر کبیر و سپهسالار در عرصه‌هایی مانند نظام اداری، قضائی، نظامی، آموزشی و تشکیلات مالی با الگوبرداری از الگوی غربی پیشرفت و مبتنی بر تمایلات ترقی‌خواهانه بوده است که نخستین گفتمان تجددطلبی بر پایه نوسازی سنت در جامعه بزرگ ایران سامان داده‌اند.

2 - گفتمان دوم «گفتمان عدالت اجتماعی و رفع تبعیض‌های طبقاتی» (در برابر گفتمان تجددخواهانه قبلی) می‌باشد که نظریه‌پردازان میرزا آقا خان کرمانی و طالبوف بودند. مطابق این گفتمان (طرفداران آن بر این باور بودند) که مدرن‌سازی جامعه سنتی ایران و همچنین اصلاحات اجتماعی – سیاسی و حاکمیت قانون در جامعه ایران تنها در گرو انجام جنبش عدالت‌خواهانه و رفع تبعیض‌های طبقاتی، اجتماعی، سیاسی، مذهبی، قومی، ملی و غیره در جامعه ایران می‌باشد و بدون جنبش عدالت‌خواهانه و رفع تبعیض‌ها در جامعه بزرگ و رنگین کمان ایران امکان مدرن‌سازی جامعه سنتی ایران و انجام اصلاحات اجتماعی – سیاسی و حاکمیت قانون وجود ندارد.

3 - گفتمان سوم «انحطاط‌زدائی از جامعه ایران (در تمامی شاخه‌های اجتماعی، سیاسی، اداری، فرهنگی، نظامی، اقتصادی، صنعتی، تکنولوژی و غیره آن)، تنها از مسیر گفتمان سکولارگرائی در عرصه‌های سیاسی و فلسفی و اجتماعی تعریف می‌کنند» نظریه‌پرداز این گفتمان در فرایند پیشا مشروطیت، میرزا فتحعلی آخوندزاده (متولد 1225 متوفی 1295 هجری قمری یا 1812 - 1878 میلادی) بود که در چارچوب این گفتمان سکولارگرائی بود که میرزا فتحعلی آخوندزاده مبانی انحطاط‌گرائی جامعه ایران را اینچنین تعریف می‌کرد:

الف – ناکارآمدی سنت در جامعه ایران، چراکه از نظر فتحعلی آخوندزاده سنت ایرانی مغایر پیشرفت و ترقی بود و باید با آن مبارزه کرد.

ب – فونکسیون یا عملکرد بازدارنده مذهب فقاهتی در جامعه ایران.

ج – دوری از عقل‌گرائی و یا راسیونالیسم در جامعه ایران.

د – تفکیک‌ناپذیری بین سیاست و دیانت.

ه – موجودیت دین به عنوان رکن اصلی سنت در ایران.

و – عدم تکیه بر سلطنت عقل و بر اصالت تجربه.

ادامه دارد