اصول مانیفست اندیشه‌های جنبش پیشگامان مستضعفین ایران – قسمت چهارم

 

در پاسخ به این سؤال محوری است که آخرین دستاوردهای جنبش پیشگامان مستضعفین ایران در 43 سال گذشته در این رابطه عبارتند از:

الف – تصفیه منابع فرهنگی توسط بازسازی تطبیقی اسلام تاریخی (فقاهتی و روایتی و فلسفی یونانی‌زده و کلامی اشعری‌گری و تصوف‌زده هند شرقی) در چارچوب رویکرد معلمان کبیرمان محمد اقبال و شریعتی جهت خرافه‌زدائی از اسلام تاریخی و سنت‌های اجتماعی و فرهنگ تاریخی جامعه بزرگ ایران.

ب – جایگزین کردن «اسلام جنبشی مستضعفین» (به عنوان نیروی بالنده تاریخ‌ساز و جامعه‌سازی که به عنوان وارثین زمین باید بر جهان و تاریخ امامت کنند) به جای اسلام دگماتیست روایتی و فقاهتی و ولایتی و زیارتی و مداحی‌گری حوزه‌های فقاهتی.

بر این مطلب بیافزائیم که در رویکرد جنبش پیشگامان مستضعفین ایران، «مستضعفین» در مصداق‌های مختلف آن «تنها نیروهای بالنده تاریخ و جامعه هستند که حاضرند برای دنیای بهتر مبارزه کنند و تنها نیروی بالنده جامعه و تاریخ هستند که می‌توانند مبارزه درازمدت ضد استثماری و ضد استحماری و ضد استبدادی و ضد استخفافی تا پایان دنبال کنند و حاضرند تا پایان مبارزه هزینه سنگین این مبارزه را پرداخت نمایند.»

ج – تکیه بر دموکراسی سوسیالیستی نه به عنوان یک ایدئولوژی بلکه به عنوان «پراتیک اجتماعی» و مبارزه اجتماعی برای «رهائی جامعه بزرگ ایران از استثمار و استبداد و استحمار و استخفاف محصول سرمایه‌داری نامتعارف رانتی و نفتی و دولتی غارتگر حاکم.»

د – مبارزه زیرساختی و همه جانبه سلبی و ایجابی با مناسبات سرمایه‌داری نامتعارف رانتی و نفتی و دولتی حاکم بر جامعه ایران.

ه - اعتقاد به «اسلام منهای فقاهت» جهت دستیابی به «اسلام منهای روحانیت و اسلام منهای قرائت رسمی و اسلام منهای کلیسا.»

و – مبارزه با «دستگاه ایدئولوژیک» رژیم مطلقه فقاهتی حاکم (که در طول 40 سال گذشته عمر خود) توسط این دستگاه ایدئولوژیک (که بر اسلام فقاهتی و اسلام روایتی و اسلام ولایتی و اسلام زیارتی و اسلام مداحی‌گری استوار می‌باشد) رژیم مطلقه فقاهتی حاکم تلاش کرده است تا با تزریق خرافات تقدیس پیدا کرده توسط اسلام‌های دگماتیست فقاهتی و روایتی و زیارتی و ولایتی و مداحی‌گری، علاوه بر تثبیت مشروعیت آسمانی حاکمیت توتالیتر خود بر گرده مردم نگون‌بخت ایران، توسط این خرافات تقدیس شده جنایات 40 ساله خود بر جامعه بزرگ ایران را صبغه شرع و آسمانی ببخشد. در این رابطه نباید فراموش کنیم که رژیم مطلقه فقاهتی حاکم (برعکس رژیم توتالیتر و کودتائی پهلوی که نظام حکومتش بر دو دستگاه سیاسی و سرکوب استوار بود) بر سه دستگاه استوار می‌باشد:

1 - دستگاه ایدئولوژیک.

2 - دستگاه سیاسی.

3 - دستگاه چند لایه‌ای سرکوب‌گر حزب پادگانی خامنه‌ای.

پر واضح است که در میان این سه دستگاه مبانی رژیم مطلقه فقاهتی حاکم «دستگاه ایدئولوژیک رژیم مطلقه فقاهتی» نقشه محوری دارد؛ و به عنوان ستون خیمه رژیم مطلقه فقاهتی می‌باشد؛ و دلیل این امر همان است که رژیم مطلقه فقاهتی حاکم در طول 40 سال گذشته عمر خود توسط دستگاه ایدئولوژیک خود (که بر اسلام فقاهتی و اسلام روایتی و اسلام زیارتی و اسلام مداحی‌گری و اسلام ولایتی استوار می‌باشد) توانسته است به عملکرد ضد انسانی و ضد اسلامی و ضد اخلاقی و غیر دموکراتیک خودش مشروعیت آسمانی ببخشد. بنابراین در این رابطه است که هر گونه نقد سیاسی و نقد اجتماعی و نقد اقتصادی از رژیم مطلقه فقاهتی حاکم (در طول 40 سال گذشته) در گرو نقد ایدئولوژیک این رژیم بوده است.

پر پیداست که برای نقد ایدئولوژیک رژیم مطلقه فقاهتی باید در چارچوب «جنگ مذهب با مذهب» اسلام فقاهتی و اسلام روایتی و اسلام ولایتی و اسلام زیارتی و اسلام مداحی‌گری این رژیم را به صورت سلبی و ایجابی به چالش بکشیم؛ و در این رابطه برای دستیابی به «اسلام منهای روحانیت» به جای آنکه «روحانیت را از مردم بگیریم، باید مردم را از روحانیت و رژیم مطلقه فقاهتی حاکم جدا بکنیم.»

قابل ذکر است که در این رابطه عنایت داشته باشیم که در این چارچوب «نقد ایدئولوژیک رژیم مطلقه فقاهتی حاکم بسیار سخت‌تر و مردافکن‌تر و استخوان‌سوزتر از نقد سیاسی و نقد اقتصادی و نقد اجتماعی این رژیم می‌باشد» و تا زمانیکه این رژیم به لحاظ ایدئولوژیک سترون نشود، هر گونه نقد این رژیم آب در هاون کوبیدن است، چراکه در ایران هزار ساله فقه‌زده و استبدادزده و تصوف‌زده و استثمارزده و استحمارزده رژیم‌های توتالیتر حاکم بر جامعه نگون‌بخت ایران، تمامی جنایت‌های خودشان بر مردم ایران را از کانال این ایدئولوژی فقاهتی و روایتی و زیارتی و ولایتی و مداحی‌گری توجیه می‌کرده‌اند. اولین فتوای تکفیر و قتل این اسلام دگماتیست فقاهتی توسط خوارج نصیب امام علی شد و دومین فتوای تکفیر و قتل این اسلام فقاهتی توسط شریح قاضی روحانی دربار یزید و عبیدالله زیاد نصیب امام حسین در داستان کربلا گردید. بنا بر این در این رابطه بوده است که در 40 سال گذشته جنبش پیشگامان مستضعفین ایران به چالش کشیدن دستگاه ایدئولوژیک رژیم مطلقه فقاهتی حاکم و دستیابی به اسلام منهای فقاهت و اسلام منهای روحانیت در نوک پیکان حرکت خود قرار داده است، چراکه جنبش پیشگامان مستضعفین ایران بر این باور است که روحانیت حوزه‌های فقاهتی (منهای هزار سال گذشته عمر خود) به صورت مشخص از مشروطیت الی الان پیوسته تلاش کرده‌اند تا «فقه دگماتیست آسمانی خود را جایگزین قوانین زمینی مصوبه نمایندگان مردم ایران بکنند» و توسط آن شرایط برای حاکمیت خودشان بر پایه مشروعیت آسمانی (به جای مقبولیت مردمی، آنچنانکه خمینی در کتاب «ولایت فقیه» خود بر طبل آن می‌کوبد) فراهم سازند.

بنابراین در این رابطه است که ما بر این باوریم که «بدون شوریدن نظری بر ایدئولوژی دگماتیست رژیم مطلقه فقاهتی حاکم، امکان نقد ایدئولوژیک رژیم مطلقه فقاهتی حاکم وجود ندارد» و البته در ادامه آن «بدون نقد ایدئولوژیک این رژیم، امکان نقد سیاسی و نقد اقتصادی و نقد اجتماعی و نقد اخلاقی این رژیم وجود ندارد.»

5 - مشکلات امروز جنبش پیشگامان مستضعفین ایران، اگر بخواهیم به صورت موجز و کپسولی مطرح کنیم، باید این مشکلات را به این صورت فرموله کنیم که محوری‌ترین مشکل جنبش پیشگامان مستضعفین ایران «بحران ارتباط ارگانیک جنبش پیشگامان با خودشان و با مردم و در همین رابطه ارتباط میدانی با مردم می‌باشد». پر واضح است که در این رابطه تا زمانیکه جنبش پیشگامان مستضعفین نتوانند به «بحران ارتباط میدانی خود با مردم» پایان بدهند، نخواهند توانست به بحران ارتباط ارگانیک بین خودشان پایان بدهند. برای پایان دادن بحران ارتباط میدانی با مردم، نکاتی که در این رابطه جنبش پیشگامان مستضعفین ایران باید به آن عنایت داشته باشند عبارتند از:

اولاً به چالش کشیدن «مطلق کردن فضای مجازی» چراکه نکته‌ای که در آسیب‌شناسی فضای مجازی باید به آن توجه کافی داشته باشیم عبارت است از اینکه «فضای مجازی و شبکه‌های اجتماعی با همه فوائدی که دارند، اگر نتوانیم به صورت صحیح بر آن تکیه کنیم باعث حرکت فردگرایانه و اتمیزه و بی‌نیازی از خود سازمان‌یابی و بی‌نیازی از پیوند میدانی با مردم و حرکت جمعی می‌شوند» که البته این‌ها کم آفتی نیستند.

ثانیاً جنبش پیشگامان مستضعفین ایران و جنبش روشنگری شریعتی هنوز (پس از گذشت 40 سال از انقلاب 57 و پس از گذشت 47 سال از بستن شدن حسینیه ارشاد به دست ساواک رژیم کودتائی و توتالیتر پهلوی و پس از گذشت 42 سال از وفات معلم کبیرمان شریعتی) نتوانسته‌اند بحران تئوریک و استراتژیک حرکت شریعتی را به صورت همه جانبه تئوریک حل کنند و نتوانسته‌اند توسط انسجام تئوریک در عرصه تئوریک و استراتژیک به بازتولید حرکت خود در شرایط مشخص امروز ایران دست پیدا کنند.

پر واضح است که در این رابطه کشانیدن دامنه نظریات شریعتی به پلمیک‌های آکادمیک دانشگاهی و لیبرالیزه کردن اندیشه‌های شریعتی (آنچنانکه در دهه 70 دفتر پژوهش‌های فرهنگی دکتر شریعتی آغازگر آن بوده است) بزرگ‌ترین آفتی است که این حرکت را تهدید می‌نماید. بنابراین در این رابطه بزرگترین وظیفه جنبش پیشگامان مستضعفین ایران «کشانیدن دامنه حیات اندیشه‌های شریعتی از لای کتاب‌ها و بحث‌های روشنفکرانه پلمیک دانشگاهی به سطح جامعه است». بدون تردید اگر جنبش پیشگامان مستضعفین ایران بتوانند به این مهم دست پیدا کنند، یعنی اندیشه‌های شریعتی را وارد پراتیک اجتماعی امروز جامعه ایران بکنند، علاوه بر اینکه می‌توانند بحران تئوریک و استراتژی اندیشه‌های شریعتی را حلال کنند، می‌توانند به بحران ارتباطی ارگانیک با خودشان و با مردم ایران پایان دهند.

ثالثاً در شرایط تندپیچ امروز جامعه ایران «خود رهاسازی» پیشگامان در گرو خود سازمان‌یابی پیشگامان در عرصه پیوند دو مؤلفه‌ای عمودی با خودشان و افقی با جنبش‌های مطالباتی سه مؤلفه‌ای صنفی و مدنی و سیاسی می‌باشد. بنابراین بدین ترتیب است که «خود رهاسازی» پیشگامان از بحران‌های دو مؤلفه‌ای با خودشان و با مردم، در عرصه ارتباط میدانی در گرو خود سازمان‌یابی عمودی و پیوند میدانی افقی با جنبش‌های مطالباتی سه مؤلفه‌ای صنفی و سیاسی و مدنی می‌باشد. پیوند فضای مجازی با فضای میدانی آنچنانکه در جریان جنبش کامیونداران در سال 96 و 97 شاهد بودیم، می‌تواند در این رابطه به عنوان کاتالیزور مهمی باشد.

رابعاً در این رابطه جنبش پیشگامان مستضعفین ایران برای «رهائی از بحران حزبیت» جهت «سازمان‌یابی خود» باید با حرکت کردن در راستای اعتلای جنبش‌های مطالباتی در جامعه امروز ایران این مهم را به انجام برسانند. نکته‌ای که در این رابطه پیشگامان باید به آن عنایت ویژه‌ای داشته باشند، اینکه دستگاه‌های چند لایه‌ای سرکوب‌گر رژیم مطلقه فقاهتی (در طول 40 سال گذشته حیات این رژیم) جهت سرکوب نیروهای پیشرو و پیشاهنگ و پیشگام (در چارچوب حذف فیزیکی افراد و جریان‌های اپوزیسیون از آغاز تا به امروز) نوک پیکان سرکوب خود را بر حذف افراد و جریان‌هائی قرار داده‌اند که:

الف – اعتقاد به کار جمعی داشته باشند.

ب – پتانسیل کار جمعی داشته باشند.

ج – پتانسیل جذب در عرصه کار جمعی داشته باشند.

د - به صورت بالقوه و بالفعل پایگاه اجتماعی داشته باشند.

ه – ساختارشکن باشند و یا به عبارت دیگر کلیت نظام مطلقه فقاهتی را در عرصه سلبی و آلترناتیو ایجابی به چالش بکشند.

ادامه دارد

 

  • آگاهی
  • آزادی
  • برابری