سرمقاله:
تحلیلی کلی از اوضاع جاری و وظایف اصلی کنشگران پیشگامان در این شرایط
داگلاس نورث اقتصاددان آمریکایی عبارتی در توصیف تفاوت بسیار میان شهرسازی و مدرنسازی با فرهنگسازی پیرامون دموکراسی و پرسشگری و توسعه دارد که طرح آن در مقدمه سرمقاله برای ما که در مدت 48 سال گذشته، (از خرداد 1355 الی الان) فرایند درونی و برونی حرکتمان، چه در فاز عمودی یا سازمانی آرمان مستضعفین ایران، و چه در فاز افقی و جنبشی نشر مستضعفین ایران بر پایه «استراتژی آگاهیبخش بوده و هست» و در این رابطه بوده است که در 48 سال گذشته پیوسته و علی الدوام برای ما وظیفه اصلی کنشگران جنبش پیشگامان مستضعفین ایران، در رابطه با جنبشهای دموکراتیک و عدالت خواه تکیهبر سه اصل عمده بوده است از:
الف – تکیهبر «خودسازماندهی دینامیک»
ب - تکیهبر «خودآگاهییابی دموکراتیک»
ج – تکیهبر «خود رهبری جمعی» درونزای تکوین یافته از پایین.
مع الوصف بدین ترتیب است که کلام داگلاس نورث میتواند برای کنشگران جنبش پیشگامان مستضعفین ایران جای تأمل داشته باشد. او میگوید: «نگاه نکنید که حکومتها چند تا پل و جاده و ساختمان و موشک و غیره درست کردهاند، اینها را هر دزدی میتواند درست کند. اگر میخواهید ببینید که یک حکومت واقعاً درد توسعه دارد و توسعه ایجاد میکند بروید در مدارس ببینید چگونه تعلیم میدهند؟ آیا بچهها را پرسشگر، تسلیمناپذیر و باشخصیت تربیت میکنند یا نه؟ اینها معیار واقعی توسعه در جامعه هستند.»
معنای دیگر گفته داگلاس نورث این است که اگر رژیم مطلقه فقاهتی حاکم در طول 44 سال گذشته عمر این رژیم، «سقف آزادی در جامعه بزرگ و رنگین کمان ایران تا نوع رنگ پوشش و نوع دین و مذهب نازل کرده است، نباید فریب این خلط مبحث را خورد و معیار آزادی و ارزشگذاری آن و سقف آن را تا اینقدر نازل نمود، که مثلاً حجاب، دین را در اعداد محصولات آزادی قلمداد کرد. اینها در جوامعی که دموکراسی در آن مستقر گردد، اصلاً دغدغه زندگی و مناسبات اجتماعی شهروندان نیستند»، بنابراین اگر بخواهیم در یک جمله بزرگترین خیانت رژیم مطلقه فقاهتی حاکم را بر جامعه ایران بیان کنیم اینکه «سقف آزادی را در جامعه بزرگ و رنگین کمان ایران آنقدر نازل کردهاند که به تعارض بر سر حجاب و جنسیت و مذهب کشاندهاست.»
همچنین در این رابطه است که «رژیم مطلقه فقاهتی حاکم تمامی آزادیهای فردی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی را سرکوب کرده و توان تحمل فضای مجازی را هم ندارد و میلیاردها دلار صرف گردانهای سایبری کرده است، اما در عین حال جنگ مردم و حکومت در حوزه شبکههای اجتماعی با شکست فاحش روبهرو شده است و پیروزی از مردم ایران میباشد چراکه مردم با فیلترشکنها تمامی نقشهای استبداد مذهبی را با شکست روبهرو کردهاند.»
آری، در خصوص تحلیل اوضاع جاری با رویکرد دیالکتیکی باید توجه داشته باشیم که «علل و عوامل بحرانهای جامعه به دو دسته داخلی و خارجی تقسیم می شوند، که در چارچوب رویکرد دیالکتیکی هیچیک از دو عامل داخلی و خارجی بهتنهایی نمیتوانند مطرح بشوند، بنابراین در این رابطه است که در تحلیل اوضاع جاری دو رویکرد متمایز در برابر یکدیگر قرار میگیرند زیرا در «رویکرد دیالکتیکی عوامل درونی اصل و مبنا و عوامل خارجی شرط میباشند، در صورتی که در تحلیل اوضاع جاری با رویکرد استاتیکی عوامل خارجی مبنا و اصل میباشند، و عوامل درونی شرط هستند». مع هذا، در همین رابطه است که «جریانهای خارجنشین در راستای تثبیت موقعیت خودشان در جنبش، در تحلیلهای مختلف خود عوامل خارجی را مبنا قرار میدهند و عوامل داخلی را شرط میدانند در صورتی که جریانهای دموکراتیک داخل کشور در چارچوب رویکرد دیالکتیکی خود، عوامل داخلی را مبنا و عوامل خارجی را شرط میدانند.»
حال در چارچوب همین رویکرد دیالکتیکی در تحلیل اوضاع جاری است که «خطوط کلی اوضاع جاری کشور در این شرایط فوقالعاده حساس جامعه ایران عبارت است از بحران حاد اقتصادی، سقوط آزاد ارزش پول ملی، نرخ منفی و سقوط آزاد رشد اقتصادی، جهش تورم به بالای 3/50 درصد، سقوط شتابان اقتصاد و قدرت خرید و افزایش ساعتمره و دقیقهمره گرانی و هزینههای زندگی با شتابی کمسابقه، افزایش خطفقر به بیش 3 برابر دستمزد کارگران در سال 1403، سقوط بیش از 80 درصد جامعه ایران به زیر خطفقر، همه گیری فساد ساختاری و سیستمی چند لایهای رژیم مطلقه فقاهتی حاکم و شکلگیری هزارتوی سیستم بحرانها نظم حاکم از بحران فقر، شکاف طبقاتی، بحران مشروعیت، بحران سیاسی، بحران اجتماعی، بحران زیستمحیطی، بحران رکود اقتصادی همراه با تورم و بحرانهای مالی و سیاسی حاصل انسداد فضای سیاسی و بحرانهای حاد ژئوپلتیک منطقهای و بینالمللی بهخصوص در 6 ماه گذشته که جنگ غزه شکل گرفته است، سونامی بیکاری و حاشیهنشینی شهرها، بحرانهای اجتماعی مولود سیستم آپارتایدی تو در توی رژیم مطلقه فقاهتی حاکم اعم از آپارتاید جنسیتی و آپارتایدی مذهبی و آپارتاید قومیتی میباشد»، در نتیجه این عوامل باعث گردیده که:
1 - «استحاله بحرانهای اقتصادی به فاجعه اقتصادی». زیرا تورم با نرخ بیش از 50 درصد و دلار به ارزش نزدیک 67000 تومان در بالاترین نقطه تاریخ ایران، باعث سقوط بسیاری از اقشار میانی و زحمتکشان شهر و روستا به زیر خطفقر شده است. سقوط ارزش ریال و کاهش قدرت خرید مردم در این شرایط زمینه استحاله بحران اقتصادی به فاجعه در جامعه امروز ایران را فراهم کرده است.
2 - در عرصه «سیاست خارجی در این شرایط رژیم مطلقه فقاهتی حاکم گرفتار انزوای ویرانگری شده است، زیرا این رژیم بهجز نیروهای نیابتی دستساز خودش و دولت سوریه و تا اندازه دولت روسیه متحد استراتژیک دیگری در منطقه ندارد» عراق که متحد این رژیم محسوب میشد، سیاست نزدیک به عربها را در پیش گرفته و در تورنومنت جام کشورهای حاشیه خلیج فارس یا هشت کشور عراق، عربستان، عمان، یمن، بحرین، کویت، قطر و امارات به میزبانی عراق سران دولت عراق از عنوان جعلی خلیج عربی نیز دفاع کرد، و همچنین دولت عراق از تصمیمات کشورهای فوق قاطعانه دفاع کرد و راههای تبادل ارز و دلار از طریق بانکهای عراق زیر فشار آمریکا محدودتر کرده است. آذربایجان از بعد از حمله به سفارتخانهاش در تهران رابطهاش با رژیم مطلقه فقاهتی حاکم بهشدت محدود ساخته و اروپا بهخصوص از بعد جنگ غزه، برخلاف قبل که همواره وزنه متعادل کننده به نفع رژیم بود در وضعیت فعلی در کنار آمریکا قرار گرفته است. دولت چین نیز پیش از آنکه در کنار رژیم باشد بهدنبال منافع خود در کنار کشورهای حوزه جنوبی خلیج فارس و یافتن راههایی است که در دام تحریمهای آمریکا گرفتار نشود، و لذا در کنفرانس مشترک کشورهای حاشیه خلیج فارس با چین، مانند روسیه در امضا بیانیه مشترکی همراه با آنها خواهان حل مسالمتآمیز مناقشه جزایر سه گانه شده است، و به این ترتیب مانند روسیه سیلی محکمی به گوش رژیم زدند. همچنین قرار گرفتن رژیم در کنار روسیه در جنگ اوکراین، و حمایت از حماس در جنگ غزه، باعث گردیده که رژیم مطلقه فقاهتی حاکم از بازیهای دیپلماتیک بینالمللی محروم شود و به انزوای کشندهای کشیده شود.
3 - بحران درونی حکومت بهخصوص از بعد از انتخابات مجلس دوازدهم و مجلس ششم خبرگان رهبری در 11 اسفند ماه 1402 روز بهروز گستردهتر میشود و گسلهای عمیق درونی رژیم که در طول 44 سال گذشته شکلگرفتهاند، اکنون در حال فعال شدن میباشند. واقعیت این است که حاکمیت برای مقابله با خیزشهای تودهای که از اردیبهشت 1371 الی الان، بهمدت نزدیک به 35 سال بهصورت حلزونی ادامه داشته است و از دیماه 96 و آبانماه 98 و سال 1401 صورت ملی پیدا کردهاند، سیاست روشنی در پیش گرفته است که عبارت است از «یک دست کردن حاکمیت و سرکوب تمامعیار خیزشهای مردمی که پیشبرد این سیاست تحت رهبری هسته سخت رژیم و خامنهای در طول بیش از سه دهه گذشته باعث گردیده است که هر گام عقبنشینی در برابر کنشگران این خیزشهای عظیم تودهای، میتواند برای رژیم مطلقه فقاهتی حاکم، خطرناک و باعث نابودی بشود»، لذا، از این رو است که «پروژه خالصسازی درونی توسط هسته سخت رژیم به رهبری خامنهای و سرکوب هولناک و قهرآمیز کنشگران این خیزشها از محورهای اساسی پروژه خامنهای و هسته سخت رژیم شده است». البته در این رابطه انتخابات 11 اسفند 1402 نشان داد که «بحران موجودیت رژیم اکنون به درون هسته سخت رژیم مطلقه فقاهتی حاکم هم رسیده است، برتری چشم گیر حزب پایداری بر نیروهای محبوب بیت رهبری تحت ریاست حداد عادل، که در این انتخابات آراء سازمان یافته داشتند، از نشانههای بحرانهای عمیق ساختاری درون هسته سخت رژیم میباشد.»
لازم است که عنایت داشته باشیم که این گرایشات سازمان یافته و پیروزمند در انتخابات 11 اسفند 1402 (مجلس دوازدهم و خبرگان رهبری ششم) نهتنها از امکانات عظیم مالی برخوردار میباشند، بلکه مهمتر از آن اینکه از پشتیبانی سپاه برخوردار میباشند. «بدون شک بزرگترین جنگ میان گرگها در این شرایط همان جنگ بر سر جانشینی رهبری است که هر جریانی در این رابطه آلترناتیوی خاص در سر دارند» بدن تردید، در این شرایط سکان قدرت در دستان ولی مطلقه فقیه قرار دارد و تصمیمات او در رابطه با جانشینی فرزند دوماش مجتبی خامنهای میباشد، که «این تصمیمات او می تواند در صورت بقای رژیم مطلقه فقاهتی حاکم سمت و سوی تحولات آینده رژیم پس از خامنهای تعیین نماید». بیشک در صورت بقا رژیم، «پس از خامنهای جنگ قدرت میان گرگها حتی در هسته سخت رژیم بسیار گسترده میشود». علی ایحال، از اینجاست که میتوانیم داوری کنیم که «نتیجه انتخابات مجلس دوازدهم و مجلس خبرگان رهبری ششم در یازدهم اسفند ماه 1402، گویای این واقعیت است که همه تلاشهای تبلیغاتی برای اثرگذاری بر افکار عمومی، در مجموع بی فایده بوده است» چراکه:
اولاً «انتخابات را نمیتوان از تولید و بازتولید روابط قدرت جدا کرد و در انزوا مورد تجزیه و تحلیل قرار داد.»
ثانیاً از نقطهنظر سیاسی و اقتصادی این انتخابات در بحرانیترین شرایط صورت گرفت که رژیم مطلقه فقاهتی حاکم با آن روبهرو است. لازم به ذکر است که این انتخابات بعد از ابر حرکت ملی ضد استبدادی 1401 می باشد که بدونتردید آن ابر حرکت ملی ضد استبدادی 1401، توانست پایههای اجتماعی و موجودیت و مشروعیت رژیم مطلقه فقاهتی حاکم را به چالش بکشد. لذا، نتیجه آن گردید که «پروژه حکومت یکدست مورد نظر خامنهای، توسط این انتخابات به دسته بندیهای جدیدی در طیف جریانهای اصولگرا گردید و باعث ایجاد گروههای جدیدی مانند جبهه ائتلاف نیروهای انقلاب "امنا" و شورای ائتلاف نیروهای انقلاب اسلامی "شانا" و غیره شدند.»
ثالثاً انتخابات 11 اسفند 1402 نشان داد که آنچه در این انتخابات برای سران و کارگزاران اصلی رژیم اهمیت جدی دارد، «کنترل کامل اهرم مجلس خبرگان رهبری و ترکیب آن بود» زیرا «مجلس خبرگان رهبری نهادی است کاملاً فرمایشی که بهجای نظارت بر رهبری، خودش زیر نظارت مستقیم رهبری عمل میکند»، بنابراین هر تصمیمی در مورد گزینش ولی فقیه بعدی، بیتردید زیر نظر و با تائید این مجلس خبرگان رهبری صورت می گیرد.
رابعاً در انتخابات مجلس یازدهم در اسفند ماه 1398 که حدود چهار ماه از سرکوب هولناک خیزش ملی آبان ماه 98 گذشته بود، طبق آمارهای مهندسی شده خود رژیم درصد مشارکت در تهران 24/26 درصد مشمولین حق رأی بود، اما در انتخابات اسفندماه 1402، طبق آمارهای مهندسی شده خود رژیم 24 درصد جمعیت مشمولین حق رأی بوده است. یادآوری می کنیم که این رقم شامل آرای باطل هم بوده است که طبق گفته عباس عبدی، آرا باطله در تهران 16 درصد بوده است. علی ایحال، اگر آمار مشمولین حق رأی در تهران طبق اعلام مرکز آمار رژیم 7 میلیون و 800 هزار نفر باشد طبق آمار مهندسی شده رژیم تعداد آرا به صندوق ریخته شده یک میلیون نیم بوده است. البته آنطور که بی بی سی فارسی ذکر کرده است میزان مشارکت در تهران 19 درصد بوده نه 24 درصد قبلی.
خامسا هر چند که انتخابات 11 اسفند 1402 نخستین انتخابات بعد از ابر حرکت ملی ضد استبدادی 1401 بوده است، و از آنجایی که در ابر حرکت ضد استبدادی 1401، محور اصلی آن مبارزه با آپارتاید جنسیتی بود، پیشبینی میشد که در این انتخابات رژیم در مقایسه با انتخابات گذشته 44 سال عمر رژیم مطلقه فقاهتی، «درصد ورود مهندسی شده زنان به مجلس دوازدهم افزایش یابد، ولی برعکس در انتخابات مجلس دوازدهم در 11 اسفند 1402 تنها 16 زن از 13 حوزه انتخابیه حضور داشتند، زنانی که به مجلس راه یافتند از حوزههای محدودی از شهرهای بزرگ بهویژه تهران بودهاند، به هر حال خود این ارقام گزارش شده نشانگر تبعیض وحشتناک نسبت به زنان در انتخابات 11 اسفند 1402 میکند.»
سادسا طبق آمارهای مهندسی شده خود رژیم در انتخابات 11 اسفند 1402 با اینکه بیشتر از هر دوره تقلب و رأی سازی شده بود، با این حال «آرای باطله» در بیشتر حوزهها «مرتبه اول و دوم داشته است.»
اما در خصوص وظایف اصلی کنشگران جنبش پیشگامان مستضعفین ایران آنچه که در اینجا میتوان، اینکه:
1 - در رویکرد جنبش پیشگامان مستضعفین ایران در طول 48 سال گذشته حیات درونی و برونی خودش چه در فاز عمودی یا سازمانی آرمان مستضعفین ایران و چه در فاز افقی یا جنبشی نشر مستضعفین ایران، «قبول تکثر فرهنگی، تکثر زبانی، تکثر مذهبی یا پلورالیسم مذهبی و فرهنگی و زبانی در جامعه ایران، از طرفی احساس تبعیض را در این زمینهها از بین خواهد برد، و از طرف دیگر بستری خواهد شد برای تقویت دموکراسی و قبول تفاوتهای یکدیگر و احترام به آنها.»
2 - جنبش پیشگامان مستضعفین ایران در طول 48 سال گذشته حیات درونی و برونی خود «در چارچوب رویکرد عدالتخواهانه و برابریطلبانهای که داشته است، نسبت به موضوع عدالت رویکردی جند بعدی و چند مولفه داشته است که شامل عدالت اجتماعی، عدالت اقتصادی، عدالت سیاسی، عدالت آموزشی و غیره.»
3 - جنبش پیشگامان مستضعفین ایران در 48 سال گذشته حیات درونی و برونی خودش، پیوسته و علیالدوام «تغییر باورهای عمومی جامعه بزرگ و رنگین کمان ایران بر تغییر نهادها اولویت می داده» و بهبیان دیگر «تغییر نهادی را در گرو تغییر باورهای عمومی جامعه ایران میدانسته نه برعکس، و انقلاب در باورهای مردم را یا انقلاب فرهنگی را مقدم بر انقلاب اجتماعی و انقلاب سیاسی میدانسته.»
4 - جنبش پیشگامان مستضعفین ایران در 48 سال گذشته «انواع شاخههای کیش جمعی در جامعه بزرگ ایران از آغاز الی الان به سه قسمت تقسیم میکند: قیام یا شورش یا خیزش، جنبش و انقلاب.»
5 - از نظر ما تنها راه نجات مردم ایران، «ایجاد جامعه مدنی جنبشی فراگیر و سراسری دینامیک خودجوش و خودسازمانده و خودرهبر درونزای تکوین یافته از پایین و مستقل از بالائیهای قدرت و جریانهای جامعه سیاسی داخل و خارج از کشور از راست راست تا چپ چپ و از مسیر مبارزه مطالبهمحور صنفی و مدنی و سیاسی گروههای اجتماعی جامعه بزرگ و رنگین کمان ایران و شکلگیری مبارزه دو مؤلفهای خیابان و اعتصابهای سراسری در راستای شکلگیری نهایی دموکراسی مستقیم و مشارکتی و شورایی تکوین یافته از پایین میداند.»
پایان