اسلام شناسی – بخش دوم

اسلام محمد در گردونه تاریخ و عقلانیت: با مرگ محمد دو حادثه عظیم در تاریخ بشریت به وقوع پیوست. یکی برای همیشه بارش وحی بر بشریت قطع گردید و دیگر برای همیشه اصل ولایت در تاریخ بشریت قطع شد. یعنی بعد از مرگ محمد دیگر نه کسی می‌تواند مدعی وحی داشته باشد و نه کسی می‌تواند مدعی ولایت بر مردم بکند. دو حادثه عظیم دیگری که با مرگ محمد در رابطه با دو حادثه فوق اتفاق افتاد، عبارت از اینکه با قطع وحی محمد با منبع وحی، وحی محمد که همان قرآن می‌باشد با تاریخ پیوند پیدا کرد. با قطع ولایت محمد عقلانیت انسان جانشین اصل ولایت محمد شد و ماحصل این جابجائی و استحاله این بود که قرآن و اسلام محمد از گردونه منبع وحی و اصل ولایت خارج شد و در گردونه جدید که همان تاریخ و عقلانیت بود قرار گرفت.

و این گردونه دو مؤلفه‏ائی از همان روز مرگ محمد در شرایطی که هنوز جنازه محمد به خاک سپرده نشده بود، عامل تکوین اسلام تاریخی گردید. با شروع پروسه اسلام تاریخی بود که اسلام‌های تاریخی از پی هم متولد شدند که اولین آن‌ها اسلامی بود که در سقیفه متولد گردید و دیگری اسلامی بود که در خانه محمد در کنار جسد پیامبر توسط علی و طرفدارانش در حال شکل گرفتن بود. سومین، اسلامی بود که در همین لحظه ابوسفیان از آن دم می‌زند (و خطاب به علی و عباس که مشغول کفن و دفن محمد بودند بر علیه سقیفه می‌گوید ای بدبختی‌ها وای ذلیل‌ها چرا ساکت نشسته‌اید اشاره کنید تا به حمایت از شما تمام کوچه و پس کوچه‌های مدینه را پر از سرباز کنم. علی در پاسخ به او می‌گوید ابوسفیان بدبخت خری است که بر پشتش بار می‌کشند و ذلیل گوسفندی است که شیرش را می‌دوشند. ابوسفیان چقدر کینه تو به اسلام طولانی شد. مرا به نیرو و لشکریان تو نیازی نیست). دیگری اسلامی است که عمر در زمانی که اسرای ایرانی را به مدینه وارد می‌کند، در موضع قدرت، مسلمانان را مخاطب قرار می‌دهد و می‌گوید به شکرانه این نعمت اسرای عرب خود را آزاد کنید و از اسیران ایرانی به جای آن استفاده کنید. دیگر اسلامی است که در ربذه تنها و گرسنه با مرگ ابوذر شعله ور می‌گردد. دیگری اسلامی است که مروان بن حکم از آن دم میزند و عبدالله ابن مسعود را در زیر شکنجه این اسلام نابود می‌کند. دیگری اسلامی است که تا بر سریر قدرت می‌نشیند شعار الحق القدی می‌دهد و فریاد بر می‌دارد که وَاللهِ لَوْ وَجَدْتُهُ قَدْ تُزُوِّجَ بِهِ النِّسَاءُ، وَمُلِکَ بِهِ الْإِمَاءُ، لَرَدَدْتُهُ; فَإِنَّ في الْعَدْلِ سَعَةً. وَمَنْ ضَاقَ عَلَيْهِ الْعَدْلُ، فَالْجَوْرُ عَلَيْهِ أَضيَقُ - خطبه 15 - نهج البلاغه - به خدا سوگند که در اجرای عدالت اجتماعی مال‌های غارت شده توده‌ها را از غارت گران می‌گیریم حتی اگر به پشت مهریه زنانشان برده باشند و یا با این اموال کنیزانی خریده باشند. چراکه در عدل گشادی وجود دارد و کسی که از عدل در ضیق قرار گیرد از جور بیشتر عذاب خواهد دید.

 

دیگری اسلامی است که در جمل در جبهه برده داران و زر اندوزان به رهبری عایشه‌ام امومنین و طلحه و زبیر قرار دارد. دیگر اسلامی است که در پای تندیس عدالت در محراب کوفه نعره فزت به رب الکعبه سر می‌دهد. دیگری اسلامی است که در صفین توسط قرآن‌های سر نیزه خود را به نمایش می‌گذارد. دیگری اسلامی است که در مرج العذرا با آن حجربن عدی و یارانش به فتوی شریعت و فقاهت سر بریده می‌شوند. دیگری اسلامی است که در عصر تاسوعا با شعار عمر سعد خطاب به سی هزار سپاه شیعه کوفه در حمله به اردوگاه حسین اعلام می‌کند که یا خیل االه ارکبی و ابشری بالجنه - لشکر خدا آمده حمله به اردوگاه حسین بشوید تا شما را بشارت به بهشت دهم.

دیگری اسلامی است که در آخرین لحظه‌ای که مجروح و خون آلود از اسب افتاده بر زمین و تمامی اصحاب و یارانش را از دست داده است به زور بر روی زانوهای خویش تکیه می‌دهد و آخرین کلام خود را خطاب به لشکریان سعد اینچنین مطرح می‌کند: یا شیعه آل سفیان ! ان لم یکن لکم دین و لا تخافون المعاد فکونوا احرا فی دنیاکم - ای شیعه ابوسفیان اگر دین ندارید و اگر از معاد حراسی در دل ندارید، بکوشید تا انسان‌های آزاده‏ائی باشید و قس علی هذا بنابراین با پیوند اسلام و تاریخ توسط مرگ محمد اولین مرحله تکوین اسلام‌ها از دل اسلام واحد محمد به وجود آمد. دومین فرایند پیدایش اسلام‌ها فرایند زایش و رویش عقلانیت جانشین شده ولایت بعد از مرگ محمد بود که از اواخر قرن اول هجری این پروسه با شکل گیری دو نحله معتزله و اشاعره نمودار گردید.

تقدم تکوینی اسلام‌های تاریخی بر اسلام‌های عقلانی: پس از مرگ محمد عامل انحراف تاریخی اسلام‌های عقلانی در خدمت اسلام‌های تاریخی شد. نکته قابل توجه‏ائی که در رابطه با پروسه شکل گیری انواع اسلام‌ها در بستر تکوین اولیه آن باید در نظر داشته باشیم، عبارت از این حقیقت است که اسلام‌های تاریخی زودتر از اسلام‌های عقلانی پس از مرگ محمد زایش و رویش کردند و همین تقدم زمانی اسلام‌های تاریخی بر اسلام‌های عقلانی بود که باعث گردید تا اسلام‌های عقلانی تا انتها همه در اختیار اسلام‌های تاریخی قرار گیرند. به این دلیل بود که رفته رفته بین اسلام‌های تاریخی و اسلام‌های عقلانی وحدت به وجود آمد و دیگر این دو مؤلفه به صورت جداگانه در تاریخ اسلام نمود نیافتند و لذا در همین رابطه است که برای شناخت و مطالعه انواع اسلام‌ها در تاریخ اسلام:

اولا: باید بر پایه شناخت اسلام‌های تاریخی به شناخت اسلام عقلانی بپردازیم نه بالعکس.

ثانیا: باید در شناخت اسلام‌های تاریخی اسلام‌های تاریخی را به عنوان ابژکتیو در نظر بگیریم که در برابر اسلام‌های عقلانی که صورتی سوبژکتیو دارند بتوانند به عنوان متدلوژی شناخت مطرح گردند.

ثالثاً: بر پایه رابطه بین این دو نوع اسلام است که می‌توانیم ماهیت این اسلام‌ها در پروسه تاریخ مورد شناسائی قرار دهیم.

 

انواع اسلام‌های تاریخی و انواع اسلام‌های عقلانی: پروسه تکوین اسلام‌های تاریخی آنچنانکه مطرح شد، تقدم زمانی بر پروسه شکل گیری اسلام‌های عقلانی دارد. ، زیرا دقیقا با اعلام مرگ محمد اسلام‌های تاریخی شروع به رویش کردن آنچه در رابطه با پروسه تکوین اسلام‌های تاریخی در قیاس با پروسه تکوین اسلام‌های عقلانی باید مدنظر قرار گیرد، عبارت از این حقیقت که ریشه و عامل پیدایش اسلام‌های تاریخی، قدرت و نظام تقسیم قدرت می‌باشد. برعکس اسلام‌های عقلانیت که ریشه و عامل پیدایش آن تاثیر پذیری انطباقی یا دگماتیسم از عقلانیت کلامی یا عقلانیت فلسفی یونانی یا عقلانیت فقهی یا عقلانیت صوفی گری مشرق زمین یا عقلانیت ابزاری علم سیانس جدید و... می‌باشد. بنابراین بر این مبنا حال می‌توانیم به تقسیم بندی اسلام‌های تاریخی و اسلام‌های عقلانی بپردازیم:

الف – انواع اسلام‌های تاریخی: آن چنان که فوقاً مطرح شد بر پایه قدرت و سیستم توزیع قدرت شکل می‌گیرد که از آنجائی که انواع قدرت در تاریخ عبارتند از قدرت زر و قدرت زور و قدرت تزویر و همچنین از آنجائی که سیستم‌های توزیع قدرت‌های سه گانه فوق عبارتند از سیستم‌های اجتماعی توزیع قدرت اقتصادی و سیاسی و اطلاعاتی، دوم سیستم‌های فردی توزیع قدرت‌های اقتصادی و سیاسی و اطلاعاتی، که بر این مبنا حال می‌توانیم به بیان انواع اسلام‌های تاریخی بپردازیم که عبارت می‌باشد از:

1- اسلام مدافع توزیع فردی قدرت‌های سیاسی و اقتصادی و اطلاعاتی که چنین اسلامی، اسلام استبدادگر، اسلام استثمارگر و یا اسلام استحمارگر و یا دو تا و سه تای اینها می‌باشد.

2- اسلام مدافع توزیع اجتماعی قدرت‌های سیاسی و اقتصادی و اطلاعاتی که چنین اسلامی اسلام عدالت خواه و آزادیخواه و رهائی بخش و پلورالیسم می‌باشد، که در شرایط مختلف تاریخی بر پایه نوع مناسبات اجتماعی – اقتصادی مادی پیدا می‌کند. بنا براین می‌توانیم بر پایه معیارهای فوق به تقسیم بندی اسلام‌های تاریخی بعد از محمد بپردازیم. مثلا اسلام عثمان را اسلام استثمارگر بنامیم، اگر چه اسلام عثمان استبدادگر نیز بود. و ابوذری که معاویه جرات کشتن آن را پیدا نمی‌کند، توسط حکومت توتالی‌تر عثمان به راحتی آب خوردن تبعید می‌شود و در تبعید خاموشانه می‌میرد. ولی از آنجائی که بعد استثمارگری حکومت عثمان بر دو بعد استحمار‏گرانه و استبداد ‏گرانه او غلبه دارد لذا لازم است که حکومت عثمان را استثمارگر بنامیم. در این رابطه است که امام علی در توصیف حکومت عثمان بیشتر در این رابطه تکیه می‌کند و یا حکومت معاویه و یزید گرچه هم استحمارگرند و هم استثمارگر ولی از آنجائیکه بعد استبداد ‏گرانه آن‌ها بیشتر غلبه دارد لذا این حکومت را حکومت استبداد گر یا توتالیتر می‌نامیم. به خاطر این زاویه از فونکسیون این حکومت می‌باشد که باعث می‌گردد تا به راحتی حجر و یارانش در مرج العذار سر بریده شوند. یا امام حسن در منزلش بدست همسرش مسموم شود. یا مالک اشتر و... توسط لشکر عسل نابود گردند. یا بلال در دمشق خاموش گردد. یا حسین و اهل بیتش بدست شیعیان علی در کربلا آنچنان قتل عام شوند و... یا مثلا در رابطه حکومت عباسیان مامون را به خاطر سیطره استحمار‏گرانه که در عرصه تقسیم قدرت داشت، به طوری که نه تنها در راستای سیاست استحمار‏گرانه خود فلسفه یونان را از غرب به جهان اسلام آورد و نکاح بین عقلانیت اسلامی و عقلانیت فلسفه یونانی به وجود آورد (و بزرگ‌ترین ضربه فکری در تاریخ اسلام بر اندیشه اسلامی وارد ساخت تا آنجا که دیگر اندیشه اسلامی در زیر بار اندیشه فلسفه یونانی و منطق ارسطوئی هر گز نتوانست قد راست کند و تا امروز اسلام در زیر این فشار نتوانسته است قد راست کند) بلکه در این راستا تا آنجا پیش رفت که حتی در بستر حرکت استحمار‏گرانه خود توانست امام رضا را مجبور به قبول ولایتعهدی خود بکند و همین موضوع است که اسلام مامون عباسی (بر عکس مثلا اسلام متوکل و اسلام هارون رشید که چهره‌ای استبداد ‏گرانه داشت) یک اسلام استحمار‏گرانه بود. یا مثلا اسلام صفویه با آنکه صفویه در استبدادگری و توتالی‌تر ید طولانی در تاریخ ایران و تاریخ بشر داشته‌اند و با اینکه استثمار در عصر صفویه به علت شکل بورژوازی کلاسیک در ایران و رشد زمینداری به اوج خود بعد از ساسانیان به علت قدرت دولت مرکزی ایران که پیوسته از طرف قبائل بیرونی در معرض خطر قرار داشتند بی مثال بوده است و در استبداد به شهادت تاریخ تنها حکومتی در تاریخ ایران بوده است که مزدورانی آدم خوار داشت که دشمنان سیاسی خود را زنده زنده در اختیار این انسان‌های آدم خوار قرار می‌داد و این مزدوران مانند سگان آدم خوار آزادی خواهان را زنده زنده می‌خوردند. اما به دلیل اینکه شاه فنر قدرت صفویه بر استحمار از طریق شیعه و ملیت و تصوف قرار داشت، لذا بر این اساس اسلام صفویه را اسلام استحمار گر می‌نامیم و یا اسلام فقاهتی حاکم اگرچه در عرصه استثمار در عرض دو سال به اندازه همه تاریخ ایران زمینه استثمار توده‌ها را فراهم ساخته است و در عرض 6 ماهه اول سال 85 به اندازه دو برابر دوران پهلوی توده‌های زحمتکش ما توسط بورژوازی ایران استثمار شده‌اند و در عرصه استبدادگری اگرچه این رژیم تنها با یک فتوا در عرض یکماه در مرداد ماه سال 67 بیش از بیست برابر کل اعدام‌های دوران پهلوی اعدام کرد ولی با همه این احوال از آنجائیکه هم زور و هم زر در عرصه نظام فقاهتی حاکم لباس تزویر به تن دارند ما اسلام فقاهتی حاکم را اسلام استحمارگر می‌دانیم وقس علیهذا.

ب - انواع اسلام‌های عقلانی: در رابطه با انواع اسلام‌های عقلانی آن چنان که فوقاً مطرح کردیم این اسلام‌ها:

اولا: بر پایه رابطه انطباقی با فرهنگ‌های بیرونی شکل می‏یافتند.

ثانیا: در راستای دسیسه‌های اسلام‌های تاریخی به وجود آمدند که براین مبنا اگر بخواهیم اسلام‌های عقلانی را تبین نمائیم با توجه به انواع فرهنگ جهانی بیرونی که از همان قرن اول هجری تاکنون وجود داشته است می‌توانیم این فرهنگ‌ها را بدین شکل دسته بندی کنیم:

  • فرهنگ یونانی یا عقلانیت فلسفی یونانی
  • فرهنگ تصوف هندی یا عقلانیت صوفیانه هندی
  • فرهنگ فقهی یهودی یا عقلانیت فقیهانه یهودی که فربه‌ترین فرهنگ فقهی بشر می‌باشد
  • فرهنگ کلامی مسیحیت یا عقلانیت کلامی مسیحیت
  • فرهنگ پزیتیویستی علم سیانس بعد از رنسانس غرب یا عقلانیت ابزاری بر پایه این فرهنگ‌های غالب و فربه برونی بود که انواع اسلام عقلانی در تاریخ اسلام شکل گرفت که بنا براین انطباق اسلام‌های عقلانی عبارت می‌باشند از:
  1. اسلام فیلسوفانه یونانی که شامل تمامی اشکال آن از اسلام فیلسوفانه سینوی و اسلام فیلسوفانه صدرائی و اسلام اشراقی سهروردی و اسلام مشائی خواجه نصیرالدین طوسی و مطهری و طباطبائی و... می‌شود.
  2. اسلام صوفیانه هندی یا شرقی که شامل تمامی مشرب‌های صوفیانه تاریخ اسلام از اسلام صوفیانه زاهدانه غزالی تا اسلام عاشقانه مولوی و اسلام رندانه حافظی و... می‌گردد.
  3. اسلام فقیهانه حوزه‏ائی که شامل تمامی مشرب‌های فقهی تاریخ اسلام از اسلام فقیهانه شیخ طوسی تا اسلام فقیهانه اصولی شیخ مرتضی انصاری و اسلام فقیهانه سیاسی مبتنی بر ولایت فقیه ملا احمد نراقی و خمینی از اسلام فقیهاتی مشروطه خواه ملا کاظم خراسانی تا اسلام فقاهتی مشروعه خواه شیخ فضل الله نوری.
  4. اسلام کلامی متکلمین که شامل تمامی مشرب‌های کلامی از اسلام متکلمانه فخر رازی تا اسلام متکلمانه امام الحرمین جوینی و بالاخره اسلام متکلمانه خواجه نصیرالدین طوسی و طباطبائی.
  5. اسلام عالمانه سیانسی که شامل تمامی مشرب‌های علمی تاریخ اسلام می‌شود از اسلام عالمانه فلسفی سید جمال تا اسلام عالمانه دینی عبده و رشید رضا و اسلام عالمانه اقتصادی - اجتماعی بازرگان و ... می‌باشد.

 

انواع اسلام دگماتیسم و انطباقی و تطبیقی: حال با عنایت به محورهای مطرح شده می‌توانیم به تبین انواع اسلام شناسی دگماتیسم و انطباقی و تطبیقی بپردازیم اگر بخواهیم محورهای فوقاً مطرح شده بر این پایه تبین نمائیم می‌توانیم بگوئیم که :

  1. اسلام در عصر خود محمد به دلیل اینکه اولا به سرچشمه وحی متصل بود و در ثانی به دلیل اینکه بر پایه ولایت محمد اسلام وحی‏ائی هیچگونه نیازی و پیوندی و رابطه‏ائی با عقلانیت جهانی برون از اسلام نداشت لذا این اسلام یک اسلام مونیستی بود که هم شامل اسلام تهییجی بود وهم شامل اسلام تبلیغی بود و هم شامل اسلام برنامه‏ائی.
  2. اسلام وحی محمد برعکس پیامبران سلف محمد در مدت 23 سال در عرصه پراکسیس سخت و نفس گیر اجتماعی بر محمد و مدینه محمد نازل شد تا توسط آن محمد بتواند وحی را بشری کند در این راستا است که محمد توانست وحی آسمانی را زمینی و بشری کند و در رابطه با این وحی زمینی شده محمد است که قرآن داستان پراکسیس جامعه ساز محمد و پیوند محمد با سلف تاریخی خود می‌باشد البته در عرصه تبینی و تشریحی و تبلیغی و ترویجی.
  3. وحی زمینی شده محمد با همه این احوال تا زمانی که محمد زنده بود با دو ریسمان ولایت محمد و منبع وحی اسلام هنوز به آسمان متصل بود. با مرگ محمد این دو ریسمان برای همیشه قطع گردید. به همین دلیل بود که بعد از محمد هم وحی خاتمه پیدا کرد و هم ولایت که محمد هم خاتم ولایت بود و هم خاتم آورنده وحی. لذا به این دلیل بود که با مرگ محمد اسلام کاملا زمینی شد.
  4. آنچه با مرگ محمد و قطع وحی و قطع ولایت جایگزین این دو مؤلفه گردید، عبارت بود از جایگزین شدن مؤلفه تاریخ بجای موضوع منبع وحی و جانشین شدن عقلانیت بشری بجای اصل ولایت محمد می‌باشد
  5. با قطع هویت وحی‏ائی از اسلام و پیوند هویت تاریخی به اسلام از آنجائیکه هم خود قرآن و حی محمد بر پایه مکانیزم آیات در عرصه محکمات و متشابهات و ناسخ و منسوخ و... به قرآن از نظر ساختاری دینامیسم بخشیده می‌باشد و هم از آنجائی که با پیوند عقلانیت و تاریخ به اسلام با استحاله از اسلام وحی‏ائی به اسلام تاریخی برعکس اسلام وحی‏ائی که عین اسلام بود چراکه از سرچشمه اولیه آن دریافت می‌گردید. در اسلام تاریخی اسلام شناسی جانشین اسلام محض محمد می‌گردد و به علت این جایگزینی اسلام تاریخی به جای اسلام وحی‏ائی بود که اسلام شناسی متولد اسلام شناسی اسلام عقلانی شده بود که توسط انسان فهم می‌شد نه اسلام محمد که توسط وحی اعلام می‌گردد آنجائی که وحی درک بی واسطه است لذا اسلام محمد تمامی اسلام بود نه درک اسلام. آن چنان که در اسلام شناسی مطرح می‌باشد.
  6. پس در مرحله اسلام شناسی فهم انسان از اسلام بود و از آنجائیکه فهم انسان‌ها بر پایه خود ویژگی‌های دراکه انسان متفاوت می‌باشد لذا انواع اسلام شناسی به عنوان یک مقوله اپیستمولوژی ظهور کرد.
  7. با تاریخی شدن اسلام و زمینی شدن اسلام و عقلانی شدن اسلام که همگی بلافاصله پس از مرگ محمد صورت گرفت انواع اسلام‌ها شکل گرفت و پروسه تعددگرائی و تکثرگرایی اسلام از سرگرفته شد.
  8. پروسه تکثر گرائی اسلام تاریخی به لحاظ زمانی مقدم بر پروسه تکثر گرائی اسلام عقلانی می‌باشد چراکه تکثر گرائی اسلام تاریخی بر پایه دو مؤلفه قدرت و سیستم توزیع قدرت شکل گرفت در صورتی که تکثر گرائی اسلام عقلانی بر پایه پیوند با فرهنگ‌های غالب بیرونی جهانی بود.
  9. روند شکل گیری انواع اسلام اگرچه در آغاز به صورت زمانی صورتی منفک داشت ولی بعد از پیدایش و شکل گیری این دو فرایند در یکدیگر ادغام گردید و دلیل آنهم این بود که پروسه تکثر گرائی اسلام عقلانی در خدمت تکثر گرائی اسلام تاریخی بود و در این رابطه بود که اسلام عقلانی در شاخه‌های مختلف آن چه شاخه صوفیانه و چه شاخه متکلمانه و شاخه فقیهانه و چه شاخه فیلسوفانه و چه شاخه نقادانه و چه شاخه دیالکتیکی و چه شاخه عالمانه و... همه در عرصه‌های تبین و تبلیغ و تشریح و تهییج در خدمت اسلام تاریخی در دو شاخه عدالت خواهانه و ظالمانه در آمد به این ترتیب بود که در عرصه اسلام شناسی سه نوع اسلام شناسی دگماتیسم و انطباقی و تطبیقی ظهور کرد.

10. بنابراین اسلام شناسی سه گانه انطباقی و تطبیقی و دگماتیسم معلول پیوند انواع اسلام‌های تاریخی و انواع اسلام‌های عقلانی بود.

11. پایه دینامیسم اسلام و پیوند اسلام با فرهنگ‌های بیرونی جهت عصری شدن اسلام و فهمی بودن اسلام شناس و اختلاف در فهم اسلام به دلیل خود ویژگی‌های دراکه انسانی و پیوند اسلام عقلانی با اسلام تاریخی همه و همه باعث گردید که پروسه پیوند اسلام فهمی با شرایط بیرونی بر دو پایه ابژکتیو و سوبژکتیو صورت بگیرد به این ترتیب که سوبژکتیو در اسلام شناسی عقلانی و فهمی همان فهمی از اسلام می‌باشد که توسط اسلام شناس از اسلام وحی‏ائی محمدی صورت می‌گیرد. برای نمونه برای کسی که از اسلام وحی‏ائی محمد فقط فقه آن را می‌فهمد، اسلام محمد در فقه خلاصه می‌شود. و این اسلام فقهی فهمیده شده در عرصه فرهنگ‌های غالب جهانی برای عصری شدن حالت سوبژکتیو پیدا می‌کند. در صورتی که آن فرهنگ‌های برونی صورت ابژکتیو پیدا می‌کند حال از رابطه این سوبژکتیو وان ابژکتیو سه حالت اتفاق می‌افتد حالت اول اینکه معتقد شویم که رابطه سوبژکتیو با ابژکتیو یک رابطه یک طرفه می‌باشد این چنین اسلامی را اسلام دگماتیسم می‌نامیم شکل دوم اینکه معتقد شویم که بین سوبژکتیو و ابژکتیو رابطه دو طرفه وجود دارد اما آن رابطه دو طرفه با غلبه ابژکتیو و انفعال سوبژکتیو همراه می‌باشد که در این صورت اسلام شناسی را اسلام شناسی انطباقی نامیده می‌شود حالت سوم اینکه معتقد شویم که سوبژکتیو با ابژکتیو رابطه‏ائی متقابل دارند اما اولویت فونکسیون با سوبژکتیو می‌باشد و ابژکتیو در خدمت سوبژکتیوی باشد این حالت از اسلام شناسی را اسلام شناسی تطبیقی نامیده می‌شود.

 

بر افراشته باد پرچم مبارزه تئوریک در راه شفاف سازی انواع اسلام‌های موجود
بر افراشته باد پرچم اسلام تاریخی عدالت خواهانه تطبیقی
بر افراشته باد پرچم اسلام عقلانی آزادی خواهانه تطبیقی
برافراشته باد اسلام عقلانی پلورالیته تطبیقی
بر افراشته پرچم مبارزه طبقاتی اسلام عقلانی عدالت خواهانه تطبیقی
بر افراشته باد پرچم مبارزه اصلاح طلبانه و دمکراتیک و آزادی خواهانه اسلام عقلانی تطبیقی تاریخی
زنده باد عدالت
زنده باد آزادی
زنده باد آگاهی
زنده باد دموکراسی
زنده سوسیالیسم
زنده باد پلورالیسم معرفتی - اجتماعی - عقیدتی - سیاسی
پیش به سوی تبلیغ و ترویج اسلام نقادانه تطبیقی
پیش به سوی مبارزه تئوریک با اسلام دگماتیسم فقاهتی حاکم
پیش به سوی مبارزه تئوریک با اسلام‌های انطباقی رنگارنگ
پیس به سوی پرورش تئوریک اسلام تطبیقی و تاریخی و دیالکتیکی شریعتی
پیش به سوی پرورش تئوریک اسلام تطبیقی علمی فلسفی اقبال
پیش به سوی نقد تئوریک اسلام انطباقی علمی - فلسفی سیدجمال
پیش به سوی اصلاح تئوریک اسلام انطباقی علمی - دینی عبده
پیش به سوی نقد تئوریک اسلام دگماتیسم صوفیانه