پلورالیسم معرفتی و پلورالیسم فکری و پلورالیسم اعتقادی و پلورالیسم اجتماعی و پلورالیسم سیاسی و پلورالیسم اقتصادی و پلورالیسم اطلاعاتی و ... بستر ساز تحقق شعار:

آگاهی - آزادی - برابری

نفی: زر - زور - تزویر

استقرار: پلورالیسم - دموکراسی - سوسیالیسم می باشد - بخش دوم

 

شریعتی و نهضت نظری و عملی پلورالیسمی و پلورالیته ائی و پلورالستیکی معرفتی و اعتقادی و اجتماعی و سیاسی و اطلاعاتی در ایران: قبل از اینکه بحث تئوریک نهضت پلورالیسم و پولاریزاسیون در عرصه عقلانیت نظری و عقلانیت عملی شروع کنیم بهتر دیدیم که بلحاظ نسب شناسی و ریشه تاریخی این نهضت فلاش بکی به اندیشه معلم کبیرمان شریعتی داشته باشیم و از آنجائیکه شریعتی بعنوان تک سوار و معلم سترگ اندیشه پلورالیستی در جهان اسلام و بنیانگزار نهضت پلورالیستی در جهان اسلام و شیعه در عرصه عملی و نظری می باشد با طرح دیدگاه او این بحث را آغاز کنیم در رابطه با بیان پروسه تاریخی تئوری پلورالیستی در اندیشه شریعتی نخست بآید به این نکات توجه ویژه داشته باشیم:

 

1-    نهضت پلورالیستی از آغاز در اندیشه شریعتی جوان یا شریعتی جامعه شناس وجود نداشت و این نهضت بطور مشخص بزرگترین دستاورد در مرحله شریعتی کامل می باشد که از سال 48- 49 این شریعتی کامل از دل شریعتی جامعه شناس متولد گردید ،  با استحاله شریعتی انطباقی - علمی به شریعتی تطبیقی - ایدولوژیک اولین دستاورد آن استحاله شریعتی علمی به شریعتی تاریخی بود.

2-    مقصود از شریعتی تاریخی که همان شریعتی کامل می باشد ، آن شریعتی است که تمامی پدیده را بجای اینکه بر پایه متدولوژی استقراری فرانسیس بیکنی مانند پوزیتویستها ، علمی تبیین نماید بر پایه تاریخ تبیین می کرد و همین تاریخی دیدن تمامی پدیده های طبیعی - انسانی - اجتماعی شریعتی بود که باعث گردید بزرگترین انقلاب و تحول متدولوژی و جهان بینی شریعتی اتفاق بیافتد و بعنوان بزرگترین عامل جهت تبدیل شریعتی انطباقی به شریعتی تطبیقی یا شریعتی جامعه شناس به شریعتی کامل مطرح گردد.

3-    نگاه تاریخی شریعتی در مرحله شریعتی کامل خود بعنوان آخرین خاکریز و فتح الفتوحات نظری شریعتی نبود بلکه بالعکس بعنوان اولین سنگری بود که شریعتی کامل توسط آن توانست حمله های نظری خود را یکی پس از دیگری از آن سنگر از سر گیرد که این حملات برای شریعتی ایجاد دستاوردهای جدیدی می کرد که نخستین و بزرگترین این دستاورد ها همین نهضت پلورالیستی شریعتی در عرصه عقلانیت نظری و عقلانیت عملی بود.

4-    شروع نهضت پلورالیستی اندیشه شریعتی که از بعد از کشف نگاه تاریخی شریعتی تحقق پیدا کرد نخستین بار در سال 1348 توسط شریعتی در کنفرانس علی بنیانگزار وحدت بشکل تئوریک مطرح گردید که بعدا در ادامه آن در کنفرانسهای شریعتی کامل تا آبان سال 51 یعنی مدت سه سال توسط خود شریعتی پرورده گردید.

5-    در کنفرانس علی بنیانگزار وحدت که شریعتی پلورالیته متولد گردید شریعتی با تکیه بر روایاتی مثل لو علم ابوذر ما فی قلب سلمان لکفر او لقتله و یا روایت ان فی اختلاف امتی رحمه یا ان فی اختلاف علماء امتی رحمه که بطرق مختلف از جانب شیعه و سنی از پیامبر اسلام نقل گردیده است ابتدا به تبیین نظری اصل پلورالیسم معرفتی پرداخت و سپس بر پایه پلورالیسم معرفتی فوق به تبیین طبیعی بودن پلورالیسم دینی و پلورالیسم مذهبی شیعه و سنی یا تشیع و تسنن پرداخت و در کانتکس این پروژه بود که شریعتی اصل وحدت شیعه و سنی با حفظ پلورالیسم را حسنه دانست و در همین کنفرانس شریعتی اصل وحدت فکری تشیع و تسنن را غیر ممکن و منفی اعلام کرد.

6-    اگرچه شریعتی در کنفرانس علی بنیانگذار وحدت تلاش تئوریک می کرد تا به تبیین پلورالیسم دینی و مذهبی و اسلامی از زاویه معرفتی بر پایه قران و روایات بپردازد ، آنچه مهمتر از ریشه قرانی و روایاتی  بود و شریعتی در این کنفرانس حاضر به بیان آن نشد ولی در ادامه تحولات بعدی نظری او هویدا گشت این حقیقت بود که شریعتی کشف پلورالیسم و نهضت پلورالیستی خود را ( آنچنانکه خود او در این کنفرانس می گوید ) از روایات و احادیث و آیات مطرح شده در این کنفرانس نگرفته بود ( اگرچه این روایات و احادیث بعدا ایمان او را به کشف نگاه پلورالیته خود محکم تر کرد ) ولی به ضرب قاطع  می توان گفت  نهضت پلورالیته شریعتی معلول کشف نگاه تاریخی او در مرحله شریعتی تطبیقی یا شریعتی کامل بود.

7-    نگاه تاریخی قوی ترین عامل تبیینی جهت تبیین و تکوین پلورالیسم یا نهضت پلورالیستیکی می باشد چراکه تا زمانیکه ما انسان و تاریخ و جامعه و هستی و وجود را نتوانیم با نگاه تاریخی ببینیم هر گز امکان ندارد که بتوانیم معتقد به پلورالیسم معرفتی یا پلورالیسم دینی یا پلورالیسم اسلام شناسی یا پلورالیسم شیعه شناسی و غیره بشویم و دلیل این امر هم عبارت از اینکه تنها با تاریخی دیدن این امور است که وجود این امور برای ما طبیعی می شود یعنی انواع اسلام تنها هنگامی که پایه طبیعی و تاریخی داشته باشد می توانیم بعنوان یک امر مثبت تلقی کنیم یا انواع ادیان توحیدی مثل مسیحیت یا یهودیت و یا ... وقتی که پیدایش آنها ریشه تاریخی داشته باشد می تواند امری مثبت برای ما تلقی گردد و بهمین ترتیب در رابطه با انواع شیعه و سنی فقط زمانیکه با نگاه تاریخی به آنها نگریسته شود می تواند حسنه و مثبت باشد و بهمین دلیل است که زمانیکه شریعتی به مساله فلسطین می رسد فریاد می زند و می گوید : والله اگر فلسطینی در دری که به پهلوی فاطمه زدند شریک باشد و والله اگر موشه دایان محقّ انتقام گیری دری که به پهلوی فاطمه خورده از مردم فلسطین باشد - این نگاه پلورالیستی شریعتی همه مولود همان تاریخی دیدن شیعه و سنی و مسیحیت و یهودیت می باشد.

8-    پروژه نهضت پلورالیته شریعتی هم در عرصه نظری و هم در عرصه عملی از بعد از کنفرانس علی بنیانگذار وحدت رو به اعتلا گذاشت و تا آنجا پیش رفت که شریعتی در تبیین فلسفی پلورالیسم بالاخره در اسلام شناسی هندسی ارشاد جهان بینی فلسفی پلورالیته را برای اولین بار در تاریخ اسلام بر پایه فلسفه تاریخ تبیین نمود و بدین صورت بود که از نگاه شریعتی هم انسان و هم جامعه و هم طبیعت همه بر پایه تاریخ تبیین می شوند و همه پلورالیستیک می باشند.

9-    پلورالیسم مولود نگاه تاریخی است یعنی تا زمانیکه ما با نگاه تاریخی به طبیعت و انسان و جامعه نگاه نکنیم نمی توانیم صاحب یک نگرش پلورالیستیک گردیم و تازه اگر هم معتقد به پلورالیسم بشویم باز این پلورالیسم تا زمانیکه با نگاه تاریخی تبیین نگردد دارای فوندانسیون تئوریک نخواهد بود و از آنجائیکه در پروژه نهضت پلورالیته شریعتی پلورالیسم مولود نگاه تاریخی شریعتی بود این پروژه روزبروز در دستگاه اندیشه شریعتی چکش کاری و پرورده تر و بارورتر گردید.

10-     از آنجائیکه در پروژه نهضت پلورالیته شریعتی که بر پایه عقلانیت تاریخی استوار بود عقلانیت تاریخی شریعتی بر پایه عقلانیت دیالکتیکی استوار بود این عقلانیت دیالکتیکی علاوه بر اینکه توانست عقلانیت تاریخی شریعتی را آبستن نهضت پلورالیسم نماید خود باعث پیوند عقلانیت تاریخی شریعتی با عقلانیت سوسیالیسم او گردید که این امر عامل پیوند نهضت پلورالیسم شریعتی با عقلانیت سوسیالیسم شریعتی گردید و از این پیوند بود که پروژه سوسیال دمکراسی شریعتی متولد گردید و ماحصل آن این شد که در پروژه سوسیال دمکراسی شریعتی هم دمکراسی یک مقوله تاریخی باشد و هم سوسیالیسم و این هر 2 بر پایه عقلانیت دیالکتیک تبیین گردد ، اینجا بود که شعار حزب شریعتی که در کنفرانس قاسطین - ناکثین - مارقین مطرح کرد بصورت آگاهی - آزادی - برابری درآمد و گرچه شریعتی بعد از آزادی از زندان بعلت برخورد عکس العملی که با جریان اپورتونیستی درون سازمان مجاهدین خلق پیدا کرده بود سعی کرد تا شعار استراتژیک خود را که آنچنانکه مطرح کردیم عبارت بود از آگاهی - آزادی - برابری بدل به عرفان - برابری و آزادی کند و توسط شعار عرفان یک پایه خود سازی فردی مذهبی جهت مارکسیست نشد ن هواداران  به شعار خود بیافزاید ولی این تغییر شعار دکتر در محیط بعد از زندان و محیط بعد از نابودی تشکیلات مجاهدین (  بعلت کودتای اپورتونیستی و واکنش های سکتاریستی که این انحراف در جامعه ایجاد کرد ) باعث انحراف شعار استراتژیک شریعتی گردید چراکه اصلا با شعار عرفان - برابری - آزادی نه تنها نمی توان فرد ساخت بلکه مهمتر از آن این شعار در اجتماع سازی هم عقیم می باشد زیرا شعار استراتژیک بآید بر پایه مکانیزم جامعه سازی استوار باشد نه مکانیزم فرد سازی در این راستا بود که ما این شعار بعد از زندان شریعتی یعنی شعار عرفان - برابری - آزادی را یک مرحله اعتلا در حرکت شریعتی تلقی نکردیم و دو باره به همان شعار استراتژیک قبلی شریعتی که شریعتی در کنفرانس قاسطین و مارقین و ناکثین مطرح کرده بود بازگشت کردیم و معتقدیم که تنها بر پایه این شعار است که می توانیم جامعه مورد قبول شریعتی را بر پا نمائیم و تنها بر پایه این شعار است که می توانیم حزب مستضعفین بر پایه سه ستون پلورالیسم معرفتی - دمکراسی و سوسیالیسم بر پا کنیم چراکه در این شعار شریعتی بر عکس شعار عرفان و برابری و آزادی بر پایه جامعه سازی تئوری خود سازی مطرح می کند در صورتیکه در شعار عرفان برابری و آزادی تئوری عرفان یک تئوری خود سازی فردی و سوبژکتیو می باشد و همین عامل باعث میگردد تا بر پایه شعار عرفان - برابری - آزادی ما نه توانائی فرد سازی داشته باشیم و نه توانائی تغییر و تحول در جامعه و حزب بدست آوریم البته شریعتی در جزوه خود سازی انقلابی که باز آنهم بعد از زندان مطرح کرد ه است مکانیزم فرد سازی بر سه پایه مبارزه - عبادت - کار مطرح می کند که توسط آن تئوری فرد سازی شریعتی در عرصه حزب و جامعه کاملا تئوریک و علمی می گردد و دیگر نیازمند به طرح عرفان در کنار دو مؤلفه آزادی و برابری وجود ندارد. البته در همین جا بد نیست به این نکته هم اشاره کنیم که یکی از عوامل بحران سال 60 حرکت نشر همین بستر قرارداد شعار سه مؤلفه ای عرفان - برابری و آزادی بجای شعار سه مؤلفه ای قبلی شریعتی یعنی آگاهی - آزادی - برابری بود چرا که طرح عرفان مکانیکی در حرکت نشر در سال 60 باعث گردید تا عرفان در تشکیلات نشر مستضعفین از صورت جمعی و تشکیلاتی بصورت عرفان سوبژکتیو و فردی درآید که حاصل چنین استحاله ائی قطعا بصورت پزیتیویستی  یا قشریگری در حرکت نشر در سال 60 شد و همین پوزیتیویست در حرکت نشر مستضعفین در سال 60 بود که باعث گردید تا بعنوان بزرگترین عامل کشتی تشکیلات نشر مستضعفین را به گل بنشاند و زمین گیر کند.

11-     طرح پروژه نهضت پلورالیته شریعتی بر پایه دو پروژه عقلانیت دیالکتیکی و عقلانیت تاریخی باعث گردید تا توحید بعنوان دستگاه فلسفی شریعتی برای اولین بار در عرصه عقلانیت دیالکتیک تبیین فلسفی پلورالیسم شود و در این راستا بود که دیگر برای شریعتی دیگر توحید مانند گذشته اولا اصلی در کنار اصول دیگر مثل نبوت و معاد و عدل و امامت نبود بلکه از نگاه شریعتی زیر بنا فقط یک اصل بیشتر نبود و آنهم توحید بود که مادّیت آن در اصول دیگر مثل نبوت و معاد و عدل و امامت نمود می کرد ثانیا - خود توحید هم مانند گذشته در پروژه شریعتی در اشکال توحید ذاتی و توحید صفاتی و توحید افعالی و ... تبیین نمی گشت بلکه بالعکس در پروژه شریعتی توحید دو باره باز تعریف شد و در توحید باز تعریف شده شریعتی توحید بصورت توحید طبیعی - توحید تاریخی - توحید انسانی - توحید اخلاقی و توحید اجتماعی درآمد که همه اینها بر پایه توحید تاریخی که خود آن بر پایه عقلانیت دیالکتیکی تبیین می شد استوار گردید.

12-     مطابق این نگرش جدید شریعتی بود که توحید تاریخی دیالکتیکی شریعتی در اسلام شناسی ارشاد ( درس اول و دوم البته در جلسه تکراری درس اول هم که در تاریخ بهمن ماه سال 50 صورت گرفت نکاتی در رابطه با تاریخی تبیین کردن توحید دیالکتیکی توسط شریعتی مطرح گردید که بی سابقه بود ) با توحید فلسفی که با اقتباس از فرید وجدی در مقدمه اسلام شناسی مشهد مطرح کرده بود تفاوت ماهوی داشت چراکه در اسلام شناسی مشهد توحید فلسفی شریعتی نه تنها بر پایه تاریخ تبیین نگشته بود بلکه بالعکس بر پایه اخلاق فردی تبیین گشته بود که حاصل فونکسیون آن توحید انطباقی شریعتی ضمانت فلسفی اخلاق در عرصه سوبژکتیو بود نه در بستر ابژکتیو اجتماعی.

13-     بر این مبنا بود که پروژه پلورالیته شریعتی که از کنفرانس علی بنیانگذار وحدت رو به آغازیدن کرد بعنوان یک امر تکامل پذیر و استکمالی و ذومراتب شروع به رشد در فرایندهای عملی و نظری کرد و بدین صورت بود که در اسلام شناسی ارشاد این پروژه دارای پایه فلسفی تبیینی گشت و در تشیع صفوی و علوی پروژه پلورالیسم شریعتی دارای نمود تاریخی شد و در مقدمه امت و امامت پروژه پلورالیسم شریعتی بصورت یک متدولوژی و رویکرد در آمد و در کنفرانس تفسیر سوره روم پیام امید به روشنفکر مسئول و تفسیر سوره انبیا که همزمان با این در جلسه چهلم تاریخ ادیان و اسلام شناسی مطرح گردید پروژه پلورالیسم شریعتی بصورت علم تفسیر متن یا هرمنوتیک نمود پیدا کرد.


ادامه دارد