پلورالیسم معرفتی و پلورالیسم فکری و پلورالیسم اعتقادی و پلورالیسم اجتماعی و پلورالیسم سیاسی و پلورالیسم اقتصادی و پلورالیسم اطلاعاتی و ... بستر ساز تحقق شعار:
آگاهی - آزادی - برابری
نفی: زر - زور - تزویر
استقرار: پلورالیسم - دموکراسی - سوسیالیسم می باشد

ضرورت تاریخی -  اجتماعی برای دامن زدن به نهضت نظری پلورالیسم در جامعه ما توسط نشر مستضعفین ایران بعنوان ارگان عقیدتی -  سیاسی حزب مستضعفین ایران: اصل پلورالیسم یا کثرت گرائی با اصل پلورالیزه کردن یا پلورالستیک متفاوت می باشد چراکه اصل پلورالیسم دلالت بر سوبژکتیو یا عقلانیت نظری یا عقلانیت معرفتی می کند در صورتیکه اصل پلورالستیک یا پلورالیزه کردن دلالت بر عقلانیت عملی یا مکانیزم ابژکتیو کردن پلورالیزم در جامعه می باشد لذا از آنجائیکه بدون یک عقلانیت نظری امکان نیل به عقلانیت عملی وجود ندارد ( آنچنانکه بدون یک جهان بینی امکان دستیابی به یک ایدولوژی تغییری وجود نخواهد داشت )

برای آنکه بتوانیم صاحب یک روش پلورالستیک جهت پلورالیزه کردن سیاست و آگاهی و معرفت و اقتصاد و اطلاعات و فرهنگ جامعه مان در بستر آزادی بیان و آزادی قلم و آزادی احزاب و آزادی سندیکا و آزادی مطبوعات و آزادی اندیشه و ... شویم باید قبلا معتقد به یک نگرش پلورالیستی در عرصه جهان بینی و معرفت بشویم و تا زمانیکه توسط نگرش پلورالیستی نتوانیم صاحب یک جهان بینی پلورالیستی گردیم امکان دستیابی به یک روش یا عقلانیت عملی پلورالستیکی وجود نخواهد داشت اما نکته قابل توجه و حیاتی در اینجا عبارت از متدولوژی یا چگونگی دست یابی به تئوری فوق است چراکه ما به دو شکل می توانیم به این سوبژکتیو پلورالستیک دست پیدا کنیم:

 

1 - از زاویه درون ذهنی یا سوبژکتیو
2 - از زاویه برون ذهنی یا ابژکتیو یا جامعه و تاریخ .

فلسفه یونان و بخصوص دیدگاه ارسطوئی و فلسفه اشراق و دیدگاه صوفیگری و در راس آنها مولانا جلال الدین بلخی از طرفداران متدولوژی اول می باشند که توسط درون و سوبژکتیو می کوشیدند به تئوریزه کردن و تبیین پلورالیسم بپردازند اما معلم شریعتی طرفدار عرصه متدولوژی دوم می باشد که بر پایه ابژکتیو یا تاریخی و اجتماعی دیدن مقوله پلورالیسم می کوشد به تئوریزه کردن و تبیین پلورالیسم از منظرگاه انسان و اجتماع و تاریخ بپردازد اما از آنجائی که پلورالیسم معرفتی و بالطبع پلورائیزه کردن عملی یک امر ذو مراتب می باشد نه یک حقیقت مشککه و یکدست لذا این امر باعث گردیده است تا توسط متدولوژی درونی یا ذهنی یا سوبژکتیوی ( که همان متدولوژی اول می باشد که توسط اندیشه یونانی و تصوف شرق ساپورت میشود ) نتواند تمامی مراتب درونی و برونی این امر ذومراتب را ببیند که اوج این منظر دیدگاه مولانا می باشد که در مثنوی فقط دو مرتبه از مراتب پلورالیسم را تبیین و تئوریزه می نماید و دیگر توان روئت مراتب ابژکتیو پلورالیسم پیدا نمی کند اما در متدولوژی دوم ( چنانکه فوقاً گفته شد تک سوار این عرصه فقط معلم کبیرمان شریعتی است ) پلورالیسم را بر پایه برون یا ابژکتیو تبیین می نماید و اصلا پلورالیس و پلورالیزم را یک محصول تاریخی می بیند نه یک امر ذهنی و نظری و درونی و سوبژکتیو لذا در این رابطه استکه تاریخ را علم شدن انسان و جامعه انسانی تعریف می کند که انسان در نمای فرد و جامعه از آغاز پیدایش خود بر طبق قوانین معین و مسیر مشخص و منازل کنکرت مانند رودخانه ائی حرکت کرده است و توسط این حرکت شدن و تکامل خود را میسر ساخته است و همین موضوع باعث گردیده تا از آنجائیکه شریعتی پلورالیسم را بعنوان یک مقوله تاریخی می بیند لذا در تبیین پلورالیسم تمامی مراتب پلورالیسم از مرحله پلورالیسم معرفتی تا مرحله پلورالیسم عقیدتی و پلورالیسم اجتماعی و سیاسی و فرهنگی و اقتصادی و اطلاعاتی و ... در زیر چاقوی تشریح تئوریک خود قرار دهد و توسط این عمل عرصه تئوری،  پلورالیسم را به فرایندهای دمکراسی و سوسیالیسم و ... بکشاند و به آن مرحله و مرتبه از تئوری اندیشه پلورالیسم برسد که نتیجه گیری کند که بدون اندیشه پلورالیسم و پلورائیزه کردن جامعه نه امکان تحقق سازمانگری و حزب وجود خواهد داشت و نه می توانیم به سوسیالیسم و دمکراسی دست پیدا کنیم و تازه اگر در شرایطی هم این شعار پلورالستیکی از جریانی یا نحله ائی یا حزبی هم بلند شود و این شعار عملی در آن جریان یا نحله یا حزب یا رویکرد از یک پشتیبانی تبیینی و فلسفی و معرفتی و نظری پلورالیستی برخوردار نباشد در مدت کوتاهی در بستر پارادوکسیکال میان نظر و عمل یا جهان بینی و ایدئولوژی یا تفسیر و تغییر دچار محاق و خسوف و کسوف می گردد و اصل دسپاتیزم معرفتی و دسپاتیزم سیاسی و دسپاتیزم حزبی و دسپاتیزم فکری و دسپاتیزم قلمی و دسپاتیزم اجتماعی و دسپاتیزم سندیکائی و دسپاتیزم مطبوعاتی و دسپاتیزم رسانه ائی و ... جانشین پلورالیسم معرفتی و پلورالیسم سیاسی و پلورالیسم حزبی و پلورالیسم فکری و پلورالیسم قلمی و پلورالیسم اجتماعی و پلورالیسم سندیکائی و پلورالیزم مطبوعاتی و پلورالیسم رسانه ائی می گردد که مطابق این پروژه و دکترین برای مثال شما نمی توانید در عرصه تبیینی و معرفتی و نظری و اعتقادی معتقد به ولایت فقیه یا ولایت مطلقه فقاهتی باشید و بعد بخواهید در عرصه عملی و سیاسی و اجتماعی معتقد به اصلاحات و آزادی یا سوسیالیسم یا دموکراسی یا مردم سالاری یا آزادی قلم و احزاب و سندیکا و بیان و فکر و ... بشوید تازه اگر چنین ادعائی هم داشته باشید یک نفاق بزرگ است که هسته این نفاق بالاخره در دامن توتالیتر و اتوکراتیک و دسپاتیزم و استبداد خواهد شکست نه در دامن آزادی و دمکراسی و مردم سالاری چراکه همیشه روش در گرو نگرش یا عمل در گرو معرفت یا ایدولوژی در گرو جهان بینی است نه بالعکس و همین پارادوکس رمز شکست شعار باصطلاح اصلاحاتی است که بطور مشخص از سال 76 یعنی دوران مبارزات کاندیداتوری انتخابات دولت هفتم از طرف محمد خاتمی و طرفدارانش مطرح گردید که مطابق آن کوشیدند حول شعار جامعه مدنی ( و البته بعدا جامعه اخلاقی یا اصلاحات سیاسی هم به آن اضافه شد ) یک حرکت اصلاحی در نظام بیست ساله مطلقه فقاهتی آنزمان ایجاد کنند و بنا بر ادعای خود مقبولیت را جانشین مشروعیت کنند یا مردم سالاری دینی را جانشین نظام مطلقه فقاهتی نمایند یا آزادی را جانشین استبداد کنند و قس علیهذا اگر چه این مدعیان اصلاحات تنها موفقیتی که در این رابطه توانسته اند بدست آورند مشغول کردن بیش از دوازده ساله مردم بوده است یعنی توسط این شعارهای دروغین بوده که این منادیان تقسیم قدرت از بالا بیش از دوازده سال توانسته اند حتی بیش از بیست میلیون از جمعیت 36 میلیون نفری صاحب رای ایران را دنبال خود بکشند و مردم را با نشان دادن سراب به امید آب پیرو و هوادار خود کنند و در انتظار آب نبوده و نداشته در بیابان انتظار نگه دارند بطوریکه اگر بگوئیم در این مدت شانزده ساله جامعه ما حتی یک گام هم بطرف آزادی و دموکراسی و مردم سالاری و جامعه مدنی و جامعه اخلاقی و ... پیش نرفته است سخنی بگزاف نگفته ایم یعنی جامعه ما در شرایط فعلی در همان خاکریزی قرار دارد که سال 60 و 61 قرار داشته است و هیچ موفقیتی در این رابطه نداشته است و پیوسته در همان سیکل استبداد و توتالیتر و اتوکراتیک و فقاهت مطلقه دست و پا می زند این استکه پس از 8 سال دولت باصطلاح اصلاحات خاتمی با اعلام اینکه من در رژیم مطلقه فقاهتی حاکم یک تدارکاتچی بیشتر نبوده ام آب پاکی بروی دستان توده های بیست و چهار میلیونی پیرو خود که در دولت هشتم به او رای داده بودند می ریزد و جای خود را به فاشیستی ترین دولت تاریخ ایران می دهد و بقولی یک مرتبه از کوه یخ زده مدعیان اصلاحات موش زائیده می شود و از پس از این حرکت ارتجاعی بود که این مدعیان باصطلاح اصلاحات یک مرتبه شعارشان عوض می شود و در برابر توده های هوادار خود که مدت 8 سال می خواستند با گفتن آب نبات و آب نبات دهانشان را شیرین کنند پس از اینکه دیدند جز فاشیسم و دسپاتیزم و توتالیتر دستاوردی برای توده های هوادار خود نیاورده اند شعار اصلاحات مرد و زنده باد اصلاحات سر می دهند و این بار کوشیدند شعار جامعه اخلاقی را جانشین جامعه مدنی کنند غافل از آنکه همه این شعار ها سر و ته یک کرباسند و علت اصلی شکست شعار باصطلاح اصلاحات آنها نه اشکال شعار جامعه مدنی یا جامعه اخلاقی یا گفتگوی تمدنها بوده است بلکه علت اصلی شکست نهضت باصطلاح اصلاحات که تحت شعار جامعه مدنی خاتمی یا جامعه اخلاقی دبّاغ ( سروش ) یا جنبش سبز موسوی و ... گاه در این جامعه سر بلند می کند و برای مدتی مردم را مشغول و سر گرم می کنند و توده ها را دنبال سر خود به امید آب بطرف سراب می برند این است که همه این جریانهای به اصطلاح طرفدار اصلاحات می خواهند در کادر سه اصل:

1-     اعتقاد و التزام به ولایت مطلقه فقاهتی
2-     اعتقاد و التزام به نظام مطلقه فقاهتی حاکم
3-     اعتقاد و التزام به قانون اساسی مطلقه فقاهتی

توسط استراتژی فشار از پائین و چانه زنی از بالا به پلورالیسم و آزادی و دمکراسی و تقسیم قدرت و مردم سالاری اهدائی از دست مقام عظمای فقاهت برسند که این امر نشدنی است چرا که آن مردم سالاری ادعائی طرفداران طیف باصطلاح اصلاحات با سه اصل اعتقادی و نظری و معرفتی فوق سنخیت ندارد و حاصل این پارادوکس شکست آن شعارهای اصلاحاتی جامعه مدنی یا جامعه اخلاقی یا گفتگوی تمدنها یا مردم سالاری در غلتیدن دو باره به همان دسپاتیزم و توتالیتر و اتوکراتیک و استبداد فقاهتی که سی سال است اسیر آن می باشیم است بدون اینکه طرفداران دولت مستعجل اصلاحات برای یکبار علت شکست خود را تبیین نمایند بنابراین علت اصلی شکست حرکت دوازده ساله باصطلاح اصلاحات در همین پارادوکس بین عقلانیت نظری و عقلانیت عملی می باشد چراکه تا زمانیکه عقلانیت نظری ما بر پایه دسپاتیزم باشد در عرصه عملی ( تازه اگر صادق باشیم ) طرح شعارهای پلورالیستی سیاسی و حزبی و اجتماعی و فکری و ... بدهیم بجائی نخواهیم رسید لذا اول باید عقلانیت اعتقادی و نظری و حقوقی و شرعی و فقاهتی موجود پلورالستیکی کرد سپس بآید شعار اصلاحات اجتماعی و عملی و سیاسی و ... سردهیم بنا براین تا زمانیکه ما بخواهیم در کادر سه اصل:

1-     اعتقاد و التزام عملی به ولایت مطلقه فقاهتی
2-     اعتقاد و التزام عملی به نظام مطلقه فقاهتی
3-     اعتقاد و التزام عملی به قانون اساسی

تحول اجتماعی و سیاسی ایجاد کنیم نظام مطلقه فقاهتی حتی به اندازه یک پر کاه هم حاضر به ریزش قدرت بجانب توده ها نخواهد بود و در تقسیم قدرت با بالائیها هم بیدی نیست که با اینگونه بادها قابل لرزش باشد و در این رابطه استکه بآید گفت که هر حرکت اصلاحاتی که در این جامعه انجام گیرد محتوم به شکست خواهد بود و تنها آن نهضت اصلاحاتی در ایران قوام می گیرد که قبل از طرح شعارهای پلورالیستیکی اجتماعی و سیاسی و فکری و حزبی وضعیت خود و موضعگیری خود را با سه اصل دسپاتیزمی فوق روشن نماید و اینجا استکه بآید بگوئیم تنها اصولی که می تواند جانشین سه اصل فوق قرار گیرد پلورالیسم معرفتی و اعتقادی و اجتماعی و سیاسی و ... می باشد و تا زمانیکه وضعیت ما با این خطوط قرمز سه گانه رژیم مطلقه فقاهتی روشن نشود انجام هر حرکتی تحت هر شعاری آب در هاون ارتجاع کوبیدن است بدین دلیل است که جریان ما از آغاز شروع حرکت بیرونی خود در سال 58 بنای حرکت نظری خود را بر این عقلانیت نظری پلورالستیکی قرارداده است و تحت عنوان پلورالیسم اسلامی در سه عرصه اسلام انطباقی و اسلام تطبیقی و اسلام دگماتیسم سعی کرده است تا به این بحث پلورالیسم اسلام شناسی یا کثرت اسلام شناسی دامن بزند زیرا از نظر نشر مستضعفین تنها راه نهضت عملی پلورالستیکی دامن زدن به این نهضت نظری و اعتقادی و ... پلورالیستی معرفتی و اسلام شناسی می باشد زیرا آنچنانکه هگل می گوید دریک جامعه دینی و مذهبی هم راه سعادت وهم راه شقاوت هم حرکت ارتجاعی و هم تحول انقلابی از دین می گذرد و بدون در نظر گرفتن دین در جامعه دینی هر گونه حرکتی و تحولی محتوم بشکست خواهد بود لذا برای دامن زدن به پلومیک ترویجی پلورالیسم بآید دامنه این پلورالیسم را ابتدا به پلورالیسم اسلام شناسی و شیعه شناسی بکشانیم و در کادر این پلومیک آنچنانکه معلم کبیرمان شریعتی می گفت بین شیعه علوی و شیعه صفوی سیم خاردار بکشیم یا بین اسلام ابوذر و اسلام مروان حکم خط کشی کنیم و قس علیهذا و تا زمانیکه وضعیت ما با این نهضت نظری مشخص نگردد امکان تحقق اصلاحات در نظام مطلقه فقاهتی وجود نخواهد داشت و هرگونه اصلاحاتی در ایران محکوم به شکست خواهد بود البته به این امر واقفیم که ورود نظری به این عرصه ها یا خط سرخ های رژیم فقاهتی اولا نیازمند دست مایه اولیه نظری می باشد در ثانی نیازمند پرداخت بهای سنگینی به رژیم مطلقه فقاهتی است باکی نیست چراکه اگر یک پروژه دارای اصالت و پتانسیل و موفقیت و صداقت باشد هرگز نباید صعوبت تحقق آن پروژه مانع گرایش ما به آن پروژه بشود پروژه پلورالیسم در عرصه نظری و عملی آن تنها پروژه ای استکه در این زمان می تواند اصلاحات ما را تضمین نماید به این خاطر است که نشر مستضعفین آنچنانکه در سال 58 فوری ترین کار دامن زدن به پروژه پلورالیستی اسلام شناسی انطباقی و تطبیقی و دگماتیسم می دانست در این شرایط هم باز وظیفه فوری برای همه نیروهای صادق و طرفداران واقعی اصلاحات دامن زدن به این پروژه نظری و عملی پلورالیستی دینی و معرفتی و اعتقادی و تفسیری و تبیینی و اجتماعی و سیاسی و اقتصادی و اطلاعاتی می داند و معتقد است که تا زمانیکه با هر بهائی وضعیت ما با این پروژه نظری مشخص نگردد هرگونه حرکت اصلاحی در ایران محکوم به شکست خواهد بود.


پیش بسوی برپائی نهضت پلورالیستی معرفتی
پیش بسوی دامن زدن به نهضت نظری پلورالیستی اسلام شناسی ( انطباقی - تطبیقی - دگماتیسم )
پیش بسوی دامن زدن به نهضت نظری پلورالیستی جهان بینی توحیدی بر پایه پلورالیسم فلسفی تاریخ - انسان - جامعه - طبیعت
پیش بسوی دامن زدن به نهضت نظری پلورالیستی شیعه شریعتی در کانتکس شیعه علوی - شیعه صفوی، اسلام اموی - اسلام محمدی، شیعه ابوذری - شیعه ابوسفیانی، اسلام مروان حکمی - اسلام عمار یاسری

زنده باد نهضت پلورالستیکی سیاسی و حزبی و سندیکائی و شورائی برپایه نهضت پلورالیستی توحیدی پلورال تاریخی -  پلورال انسانی -  پلورال اجتماعی -  پلورال طبیعت شریعتی
زنده باد نهضت دمکراسی خواهی مردم ایران در بستر اسلام پلورالیته شده - شیعه پلورالیته شده - توحید پلورالیته شده شریعتی
زنده باد نهضت سوسیالیستی کارگران و دانشجویان و زحمت کشان ایران در بستر معرفت پاپییولار و اقتصاد پاپی یولار و سیاست پاپی یولار
زنده باد پلورالیسم معرفتی شریعتی
زنده باد پلورالیسم اعتقادی شریعتی
زنده باد پلورالیسم اجتماعی شریعتی
زنده باد پلورالیسم سیاسی شریعتی
زنده باد پلورالیسم اقتصادی شریعتی

ادامه دارد