ما و نشر مستضعفین – بخش هشتم

ضرورت تاریخی تاسیس حرکت های پیرو معلم شهید در اواخر عصر پهلوی

آنچنانکه قبلا ذکرش رفت از 14 آبان 51 (روز بسته شدن حسینیه ارشاد بدست ساواک شاه ) تا تابستان 55  چهار سالی است که جنبش ایران تاریخی ترین دوران بحران تاریخی خویش را سپری می کند چرا که این چهار سال فرآیندی از پروسس تاریخ جنبش ایران است که سونامی چریک گرائی در اشکال مختلف عینی - ذهنی یا نظری- عملی یا سوبژکتیو - ابژکتیو آن بصورت وارداتی و غیر بومی وارد جنبش ایران می شود و مدت چهارسال یعنی تا تابستان سال 1355 بعنوان گفتمان غالب عینی - ذهنی تمامی عرصه های فرهنگی و تاریخی و سیاسی و اجتماعی و تشکیلاتی جنبش ایران در هم می نوردد.

بنابراین سونامی چریک گرائی در این چهارسال ( البته اگر چه تاریخ پیدایش چریک گرائی مدرن برون تشکیلاتی در ایران بازگشت پیدا می کند به 19 بهمن 1349 و واقعه سیاهکل ولی از 19 بهمن 1349 تا سوم خرداد 51 روز اعدام سران و بنیانگذاران سازمان مجاهدین خلق زمانی است که جریان چریک گرائی در دو شاخه عمده آن فدائیان خلق و مجاهدین خلق بخاطر تولد سزارینی آنها زیر مهیب ترین و بی سابقه ترین فشار پلیسی و نظامی ساواک شاه هنوز مرحله جنینی ولی در بیرون رحم طی می کردند لذا همین فشار فیزیکی - پلیسی - نظامی ساواک شاه و ضربات هولناک تشکیلاتی که این دو جریان عمده در مرحله تثبیت موجودیت خود در سال 50 متحمل شدند باعث گردید که در سال 50 جریان چریک گرائی فقط بصورت رمانتیک وارد فرهنگ توده های شهری و روستائی ما بشود ولی از سال 51 پس از اینکه این دو جریان عمده چریک گرائی توانستند به بازسازی دو باره خود بپردازند،  جریان چریک گرائی در جنبش ما نهادینه گردید و با نهادینه شدن اش، این جریان بصورت یک سونامی از سال 51 الی 55 تمامی عرصه های فرهنگی - اجتماعی - سیاسی - تشکیلاتی جنبش ما را تحت شعاع حرکت خویش قرارداد و بصورت یک اپیدمی سکاندار حرکت جنبش ایران گردید و تمامی حرکتهای دیگر درون جامعه ایران حتی حرکت سازمان گرایانه حزبی شریعتی را نیز آچمز کرد و کشتی استراتژی آنها را به گل نشاند و بحران سراسری مانند بحران 30 خرداد سال 60 وارد تمامی جریان های غیر چریکی کرد و خود بعنوان سلطان جاده هدایتگر جنبش ایران بطرف سکتاریسم گردید و تک سوار عرصه مبارزه با رژیم شاه شد و این تک سواری تا سال 53 ادامه داشت ولی در سال 53 دوران نزولی این حرکتها آغاز شد. لذا سونامی چریک گرائی بعلت اینکه شرایط تاریخی سوبژکتیوی و ابژکتیوی جامعه ایران مانند خواستگاه اولیه این اپیدمی جهانی یعنی کشورهای امریکای لاتین نتوانست پاسخگوی مناسبی برای این بذر وارداتی باشد ، مانند سال 61 و62 که تمامی جریانهای چریکی داخل ایران دچار بحران کشنده تشکیلاتی شدند (که خود بنیانگذار آن بودند) موجب  گردید که تا سال 55 تقریبا تمامی جریانهای چریکی داخل کشور بجز حضور فیزیکی در زندان هیچگونه حضور تاریخی و اجتماعی و تشکیلاتی و سیاسی در خارج از زندان شاه در جامعه داخلی ایران نداشته باشند و بهمین دلیل بود که برعکس آنچه سردمداران تئوریک این سونامی تاریخ جنبش ایران مدعی هستند بن بست تشکیلاتی و سیاسی و اجتماعی سونامی چریک گرائی در سال 55 فقط مولود مستقیم ضربات فیزیکی - پلیسی - نظامی شاه نبود بلکه ریشه این بن بست تاریخی بحران درون تشکیلاتی جریانهای چریک گرائی بود که از سال 53 تا 55 بصورت یک اپیدمی کشنده تمامی این کشتی های وارداتی را به گل نشاند . از آنجائیکه تئوریسینهای عرصه جنبش ایران در سال 53 تا 55 نتوانستند سونامی چریک گرائی جنبش ایران و همراه آن بحران درون تشکیلاتی کل جریانهای چریک گرا را ارزیابی علمی نمایند لذا این امر باعث گردید تا همگی در نقد بحرانهای تشکیلاتی پیش از اینکه به نقد علت که خود سونامی و اپیدمی چریک گرائی بود بپردازند به نقد معلول ها پرداختند مثل کودتای درون تشکیلاتی اپورتونیستی مجاهدین خلق و ... که بیش از آنکه علت باشد یک معلول رو بنائی سونامی چریک گرائی بود که در هر تشکیلاتی این سونامی و اپیدمی و آسیب و بحران به شکلی نمود پیدا می کند برای نمونه در سازمان مجاهدین این بحران بشکل کودتای اپورتونیستی مادّیت پیدا کرد که بنیانگذاران آن کودتای اپورتونیستی سال 53 - 55 کوشیدند تحت لوای آن تحلیل تئوریک بی پایه و اساس اسکولاستیکی خویش کودتا را با توجيه  تحول ایدئولوژیک تبیین تئوریک نمایند و با این کار آب در خانه مورچه جریانهای مذهبی داخلی بریزند که توسط آن تمامی این جریانهای مذهبی در داخل و خارج از کشور وارد برخورد واکنشی و عکس العملی و دگماتیسم و ارتجاعی و فاندیمانتالیسمی بشوند بطوریکه هیچ جریانی نه از سردمداران در زندان مانده مجاهدین خلق و نه در بیرون و نه در خارج از کشور پیدا نشد که به این حضرات بگوید سورنائی که با آن در حال شیپور نواختن هستید از دهان گشادش می نوازید هم جناح به اصطلاح مارکسیستی مباشر کودتای سازمان و هم جناح مذهبی مدافع اسلام و مذهب هیچکدام در این جنگ حیدر و نعمتی یا بقول شریعتی شاه غلامی خروس بهمن آباد نصیبی نبردند تنها کسی که پیروز عرصه این نبرد کاذب گردید ساواک اعلیحضرت بود که توانست هم در داخل زندان و هم در داخل کشور و هم در خارج از کشور آتش بیار معرکه و ماهی گیر آب گل آلود این برکه گردد که حاصل همه این رمل و اصطرلابها آن شد که حتی پس از چهل سال که از ورود سونامی و اپیدمی چریک گرائی به جامعه ما می گذرد هنوز که هنوز است این اپیدمی کشنده و این سونامی ویرانگر در عرصه تئوری جنبش تاریخی کشور ما شناخته و ریشه کن نشده است و همین عدم شناخت این اپیدمی ویران کننده باعث گردید که این سونامی در پریود زمانی مختلف در عرصه جنبش تاریخی ایران ظاهر شود و تمامی بود و نبود سوبژکتیو و ابژکتیو جنبش ما را با خود ببرد و هر بار جنبش را صد سال به عقب برگرداند آنچنانکه در سالهای 60 تا 62 دیدیم که چگونه این سونامی دو باره براه افتد و تمامی هست و نیست جنبش ایران را با خود برد و تمامی جریانهای تشکیلاتی را اسیر بحران کشنده و زمین گیر کرد و آخر کار با تقدیم یک اقیانوس خون و کشته و فدا و فدیه و ایثار و شکنجه آواره تاریخی سیاستهای امپریالیستی گردید بدون اینکه حتی توانسته باشد به اندازه نیم بند انگشت سوبژکتیو و ابژکتیو جنبش ما را بلحاظ تاریخی - عملی - نظری به پیش برد لذا بزرگترین خطری که جنبش ایران را تهدید می کند باز همین سونامی هولناک خزنده است که قطعا با باز شدن دو باره شرایط سیاسی بشکل مهیب تری در صحنه جنبش ظاهر خواهد گشت و دو باره به شکلی مهیب تر و هولناک تری این سونامی و این اپیدمی همه چیز را با خود خواهد برد این است که بزرگترین مسئولیت تئوریک تمامی اندیشمندان جنبش سوبژکتیو ایران شناخت زیربنائی تئوریک این سونامی خزنده و هولناک جنبش می باشد تا مانند کشورهائی که تئوریسین های جنبش آن توانستند این اسیب جنبش خود را بشکل زیر بنائی ریشه کن نمایند ما هم بتوانیم برای یکبار این سونامی و آسیب و اپیدمی جنبش را بشکل تئوریک شناسائی و ریشه کن کنیم و شاید طرح این گفته برای بسیاری از اهل نظر و تئوری پرداز ثقیل بیاید که برای جنبشی که بقول مائو در آغاز قرن بیستم یعنی سال 1906 بزرگترین انقلاب بورژوا دمکراتیک بعد از انقلاب کبیر فرانسه انجام داده است و بنیانگذار نخستین انقلاب بورژوا دمکراتیک در کشورهای پیرامونی می باشد و انقلاب بورژوا دمکراتیک او قبل از انقلاب بورژوا دمکراتیک چین و ژاپن و هند و ... بوده است امروز اسیر آسیبی باشد که ملل دیگر بیش از بیست سال است که آن را بصورت تئوریک ریشه کن کرده اند ولی جنبش ما حتی یک گام هم در این راستا بصورت تئوریک جلوتر نرفته است بهر حال بقول مولانا:

 

هرچه گویم عشق را شرح بیان   /   چون بعشق ایم خجل گردم از آن
خود قلم اندر نوشتن می شتافت   /   چون بعشق آمد قلم بر خود شکافت
عقل در شرحش چو خر در گل بخفت  /   شرح عشق و عاشقی هم عشق گفت  
آفتاب آمد دلیل آفتاب   /   گر دلیلت باید از وی رومتاب
از وی ار سایه نشانی میدهد  /   شمس هردم نور جانی میدهد
سایه خواب آرد تو را همچون سمر   /   چون بر آید باز آن شق القمر
خود غریبی در جهان چون شمس نیست  /   شمس جان باقیست او را امس نیست
شمس جان کو خارج آمد از اثیر  /   نبودش در ذهن در خارج نظیر  
دفتر اول صفحه 24 از بیت 112نسخه نیکلسون

متدلوژی برخورد تئوریک با سونامی چریک گرائی:

برای برخورد تئوریک با سونامی چریک گرائی در جنبش ایران:
اولا باید توجه داشته باشیم که مقصود ما از نهضت چریک گرائی در جنبش ایران چریک گرائی مدرن می باشد که از اوایل دهه چهل با ورود تئوریهای آن از خارج در ایران شروع به تکوین کرد البته منبع بیرونی و خارج کشور این اندیشه اعم از اینکه جنبش فلسطین بوده یا کوبا تفاوتی در ماهیت قضیه نمی کند به همین علت جنبش مدرن چریک گرائی با جنبش سنتی چریک گرائی که قبل از آن بصورت مشخص از زمان مشروطیت توسط حیدر عمو اوغلی شکل گرفت و در شاخه مذهبی از جریان نواب صفوی تا جریان موتلفه ادامه داشت متفاوت می باشد و دلیل اصلی این تفاوت آن است که در جریان مدرن چریک گرائی کلیت حرکت چریک گرائی بصورت تئوریک در عرصه های تئوری عام و خاص و مشخص آن مدون می باشد و هیچ حرکت آن صورت خودبخودی و غریزی ندارد در صورتیکه برعکس آن در چریک گرائی سنتی حرکت چریک گرائی صورت غریزی و غیر تئوریک و خود بخودی دارد لذا جریان چریک گرائی مدرن دهه چهل جنبش ایران هم بلحاظ سوبژکتیو وهم بلحاظ ابژکتیوی مضمونی غیر بومی و وارداتی داشت که از اواخر دهه چهل بموازات همه کشورهای جهان سوم مانند یک اپیدمی جنبش ما را هم در برگرفت و این جنبش را به خاک سیاه نشاند البته خواستگاه اولیه تاریخی - جغرافیائی آن کشورهای امریکای لاتین بویژه کشور کوبا بود که تنها کشوری بود که توسط نهضت چریک گرائی توانست به کسب قدرت سیاسی دست پیدا کند البته خود این موضوع هم دلایل خاص تاریخی داشت که اینجا جای بحث آن نمی باشد. لذا اگرچه قبل از این نهضت چریکی در جنبش ایران حرکتهای چریکی بصورت سنتی حداقل از زمان مشروطیت در دو جریان مذهبی و مارکسیستی وجود داشته است ولی بعلت اینکه این حرکت های چریکی سنتی نتوانست بصورت تئوریک در عرصه تشکیلات و استراتژی و ایدئولوژیک تئوریزه و نهادینه گردد دوام تاریخی پیدا نکرده است اما از آنجائیکه جنبش چریک گرائی مدرن از دهه چهل تحت رهبری دو جریان عمده فدائیان خلق و مجاهدین خلق با تاسی و حمایت جنبش چریکی خلق فلسطین بشکل مدون تئوریک در عرصه تئوری خاص و عام و مشخص هویت پیدا کرد این امر باعث گرد تا جنبش مدرن چریک گرائی در فرهنگ و تاریخ ما در عرصه های سوبژکتیو و ابژکتیو آن ریشه دار و ماندگار گردد لذا نزدیک به نیم قرن است که جنبش چریک گرائی مدرن جنبش ایران را زمین گیر کرده است.

ثانیا مقصود ما از سونامی یا اپیدمی یا آسیب چریک گرائی فقط تاکتیک و استراتژی عینی و ابژکتیو آن که قائم بر آوانگارد می باشد، نیست زیرا گرچه آوانگارد با جایگزین توده ها کردن خود می کوشد تا خود با تکیه بر سلاح و ترور بجای مردم انقلاب کند و بجای مردم حکومت کند و بجای مردم کسب قدرت نماید و به جای مردم جامعه را هدایت نماید ولی بهر حال همه اینها معرف فقط بعد ابژکتیو قضیه است ولی آنچه مهمتر از بعد ابژکتیو چریک گرائی می باشد سوبژکتیو چریک گرائی است که اگر ریشه کن نشود بصورت خطرناکی ریشه دار خواهد شد و جنبش را در خطر استراتژیک قرار خواهد داد آنچنانکه امروز کرده است.

مبانی سوبژکتیو سونامی چریک گرائی در جنبش ایران:

1.  اصل اصالت آوانگارد یا تکیه بر چریک و ارتش بجای مردم و حزب و طبقه در شکل عینی - ذهنی و عملی - نظری آن

2.  اصل ولنتاریسم – یا جایگزینی اراده بجای خودآگاهی اجتماعی - سیاسی - اعتقادی - طبقاتی

3.  اصل پوپولیسم یا تکیه بر توده ها بدون صف بندی طبقاتی - تاریخی جهت آزاد کردن سرباز منقاد

4.  اصل سکتاریسم یا مطلق کردن حداقل حرکت تشکیلاتی خویش در برابر اقیانوس پراتیک سیاسی - اقتصادی - اجتماعی توده ها

5.  اصل رمانتیسم یا تکیه بر احساسات توده ها بجای تکیه بر آگاهی و اندیشه و فهم و نگاه توده ها توسط شهید پروری و تکیه بر شعائر و تعظیم قبور و مرده ها

6.  اصل دپلی تيزاسیون یا تکیه بر سیاست زدائی کردن توده ها جهت ایجاد فاصله بین مبارزه توده ها با زندگی اقتصادی آنها در راه سمپات سازی تشکیلاتی - عاطفی برای ارتش خود

7.  تکیه بر مبارزه کوتاه مدت بر پایه مطلق کردن پتانسیل عملیاتی و تشکیلاتی و نظامی و ... خود بجای مبارزه درازمدت که در عرصه حرکت سازمان گرایانه حزبی در بستر سه فرایند آگاهی بخش و آزادی بخش و عدالت خواهانه توسط ایجاد خودآگاهی اجتماعی - سیاسی - طبقاتی حاصل میشود

8.  اصل آنتاگونیسم بر پایه تکیه بر تفنگ و ترور و قهر و خشونت و جنگ منظم و نامنظم و بجای تکیه بر کلمه و قلم و آگاهی و جنبش های اجتماعی و دانشجوئی و کارگری و زنان و ... بر پایه حرکت سازمان گرایانه حزبی

9.  اصل سانترالیسم جهت انجام مبارزه مخفی و تشکیلاتی و حرفه ای و منفک از توده ها بجای تکیه بر سانترالیسم دمکراتیک برپایه مبارزه علنی و دمکراتیک و سازمان گرایانه جنبش های اجتماعی و دانشجوئی و زنان و کارگری و زحمت کشان

10.  تکیه بر استراتژی کسب قدرت سیاسی از هر طریق ممکن بر پایه متلاشی کردن ماشین دولت حاکم بجای ایجاد تحول اجتماعی بر پایه خودآگاهی سیاسی – طبقاتی - اعتقادی جهت فراهم کردن بستر ریزش قدرت از بالا به پائین بر پایه اجتماعی کردن قدرت سیاسی ( دمکراسی ) و اجتماعی کردن قدرت اقتصادی ( سوسیالیسم ) و اجتماعی کردن قدرت معرفت ( پلورالیسم معرفتی و پلورالیسم حزبی و پلورالیسم دینی)

11.  جایگزین کردن دیسکورس آنتاگونیسم و فضای آنتاگونیسم بجای هرگونه دیسکورس و فضای دمکراتیک جهت مطلق کردن تضاد خلق با حاکمیت برای انجام مبارزه آنتاگونیسم خود

12.  اصل اگوسانترالیسم در عرصه تشکیلات و جامعه برپایه محور قراردادن مبارزه مسلحانه که با شروع آن بخاطر نظامی شدن شرایط امکان هرگونه فعالیت دمکراتیک و علنی از پیشگام گرفته خواهد شد.

در نتیجه تنها جریانی در جامعه برایش امکان حیات است که به مبارزه قهرآمیز مخفیانه منفک از توده روی آورد آنچنانکه در سال 60 دیدیم که چگونه چریک گرائی با نظامی کردن فضا تمامی حرکتهای سازمان گرایانه حزبی که جهت پیوند با جنبش اجتماعی و کارگری و زنان و دانشجوئی محتاج مبارزه علنی بودند به بن و بست و بحران و نابودی کشانید و پس از اینکه همه این جریانها را یا آواره خارج کشور شدند و یا اینکه بدرون زندانهای حاکمیت افتادند خود نیز جامعه را رها کرد و آواره شد.

ادامه دارد